خبرگزاری شبستان: آرام آرام به جشنواره فیلم فجر نزدیک می شویم؛ جشنواره ای که از ابتدای انقلاب تاکنون، فرزند نورسیده سینمای انقلاب را در بالین خود پرورش داده تا پس از سه دهه به درختی تنومند بدل شود. در آستانه سی و یکمین دوره این جشنواره بجاست که نگاهی بیندازیم به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در حوزه سینما و نقش سینماگران. آن چه در پی می آید، بخش اول سخنرانی معظم له در جمع کارگردانان سینما و تلویزیون به تاریخ خردادماه 1385 است که پس از ارائه نقطه نظرات تعدادی از سینماگران ایراد شده است:
اختلاف نظرها نشانه باز بودن فضای سینماست
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
براى من این جلسه، جلسهى خیلى مفید و مطلوبى بود و از جهات متعددى استفاده کردم؛ هم از محتواى بیانات دوستان - که البته اینها باید جمعبندى بشود؛ ضبط شد، ثبت شد؛ من هم رئوس مطالب را یادداشت برداشتم؛ لیکن بر عهدهى دوستان است که این مباحث را جمعبندى کنند تا علاوهى بر آن معرفتى که ما به برکت این جلسه و مسائل سینما پیدا مىکنیم، یک گامى هم در جهت پیشرفت برداشته شود و انشاءاللَّه برخى از موانع برطرف گردد - و هم از این اختلافنظرهایى که مىبینم در عرصهى سینما وجود دارد. نه، این را من دلیل مظلومیت سینما نمىبینم - که آقاى رئیسیان فرمودند - این را نشانهى این مىبینم که در فضاى سینماگرىِ کشور ما، یک عرصهى بازى هست که گاهى صدوهشتاد درجه بین نظرات متفاوت است، در عین حال همه خودشان را فرزند سینما و بلکه صاحب سینما مىدانند و مطالبهى حقوق سینما را مىکنند؛ این براى من چیز مطلوب و جالبى است. البته مىدانستم و از سالها پیش شنیده بودم که اختلافنظرها در نگاه و جهتگیرى، در این محیط هست؛ از آثار هم پیداست. لیکن آنچه که در مجموعِ این نظرات مورد اتفاق همه است، لزوم اعتلاى سینماى کشور است؛ این را همه مىخواهند و من هم به همین معنا کاملاً معتقدم.
نشستی برای تکریم هنر سینما و سینماگران
از اول که خواستیم این جلسه تشکیل بشود، من دو هدف را دنبال مىکردم؛ یکى اینکه خواستم به سینماگران کشور احترام کنم؛ در واقع به سینماى کشور. من این نشست و انعکاس بیرونى این را به معناى تکریم هنر سینما و هنرمندان سینما تلقى کردهام و دوست دارم این احساس در کشور گسترش پیدا کند و اهمیت سینما براى همه آشکار شود. هر کسى داعیهاى دارد، جهتگیرىاى دارد و توقعى دارد؛ اما بالأخره همه بر این معنا اتفاقنظر داشته باشند که این هنر بسیار پیچیده و برجستهى سینما، براى کشور یک ضرورت و یک نیاز است. هدف دوم هم شنیدن بود که بحمداللَّه تا حدود زیادى حاصل شد و از شماها شنیدیم. البته من واقعاً ترجیح مىدادم که همین مقدار باقیماندهى از این وقت را هم باز شما صحبت بکنید و بیشتر بشنوم.
قبل از این جلسه، امروز پیش از ظهر خوشبختانه فرصت پیدا کردم دو، سه ساعت برخى از نوشتههایى که بعضى از دوستان از جمع حاضر - مثل آقاى مجیدى و بعضى دوستان دیگر - و مسئولان، براى من تهیه کرده بودند، نگاه کردم و یادداشتهاى مفصلى را هم از اینها برداشتهام، که حالا نمىدانم از اینها چقدر خواهم توانست انشاءاللَّه استفاده کنم. بههرحال، نظرات دوستان را خواندم.
جایی برای دغدغه ناامنی در فضای سینما نیست
یک نکته را اول بگویم، که دیدم دغدغهى بسیارى از دوستان است؛ و آن، یک نوع احساس ناامنى یا دغدغهى ناامنى یا توهّم ناامنى است که مىبینم در برخى از دوستان وجود دارد؛ حتّى آدم مىبیند در دو سرِ این طیف وسیع، این دغدغه هست. من واقعاً جایى براى این دغدغه نمىبینم. درست است، ممکن است ما نسبت به برخى از فیلمها معترض باشیم - خود من در آن حدى که حالا مىفهمم و از تماشاى فیلم لذت مىبرم، ممکن است ایرادى به یک فیلم داشته باشم؛ چه آن فیلمى که در تلویزیون پخش مىشود، چه آنچه که در سینماست که گاهى براى ما مىآورند و ما بعضى از فیلمها را مىبینیم - لیکن من کارگردان را متهم نمىکنم. عوامل گوناگونى براى خطا در جهتگیرى یک فیلم هست؛ یکىاش هم ممکن است نقش کارگردان باشد - که حالا من بعداً راجع به مسئلهى کارگردان، یک مقدارى بیشتر عرض خواهم کرد - لیکن عوامل گوناگونى هست.
هنرمند معرفت درونی خود را منعکس می کند
ما اگر احساس مىکنیم که بهوسیلهى یک کارگردان یک معرفت عمیق صحیحى در یک فیلم منعکس نمىشود، باید ببینیم این معرفت عمیق، چگونه مىتوانست به دل این کارگردان القاء شود تا او بتواند معرفت درونى خودش را منعکس کند. هر کسى باید آنچه را که خودش مىفهمد، خودش ادراک مىکند و خودش احساس مىکند، آن را در هنرش بگنجاند؛ والّا هنر یک چیز مصنوعى خواهد شد. طبیعت قضیه هم همین است که آن سازندهى فیلم و عنصر کارگردان، بالخصوص در این میان، یک معرفت درونى را منعکس مىکند. چگونه مىشد این معرفت درونى، آنچنانى که منِ بیننده مىپسندم، به این کارگردان منعکس بشود و چرا نشده؟ این جاى سؤال دارد.
کم کاری حوزه علمیه و مدیریت فرهنگی نسبت به سینما
یادم هست قبل از انقلاب، قرار بود شعرایى در یک مراسم شرکت کنند و شعر بگویند. یکى از شعراى جوانِ آن روزِ ما - که استعداد خوبى هم داشت - دربارهى آن موضوع حقیقتاً چیزى نمىدانست. یکى از دوستان ما، پنج، شش ساعت نشست و براى او یک شرح مبسوطى از این موضوع را بیان کرد. آن شاعر هم جوانِ گیرنده و بااستعدادى بود و توانست آن مطلب را در یک قصیدهى بسیار بلند و قوى منعکس کند. آیا در زمینهى انعکاس آن معارف ارزشىِ اسلامى - که من معتقدم در سینماى ما نشان زیادى از آنها وجود ندارد - به آن سازندهى فیلم، به آن کارگردان و حتّى به آن بازیگر، کارى انجام گرفته و منعکس نشده است؟! من به خودم نگاه مىکنم، به حوزهى علمیهمان نگاه مىکنم و به دستگاههاى مدیریت فرهنگىمان نگاه مىکنم، مىبینم نه، ما در این زمینه کمکارى داشتهایم. بنابراین به قول معروف گفت:
هر بلایى کز آسمان آید/ گرچه بر دیگرى قضا باشد
به زمین نارسیده مىگویند/ خانهى انورى کجا باشد
کارگردان مسئول همه انتظارات نیست
نمىشود رفت سراغ کارگردان و یقهى او را گرفت که شما چرا؟ خوب، من یک مقدار وزارت ارشاد را، یک مقدار سازمان تبلیغات را، یک مقدار حوزهى علمیه را، یک مقدار آن کسانى که صاحبان اندیشهى دینى هستند، همین اندیشههاى عرفانى، حکمت متعالیه و این چیزهایى که آقایان گفتید، اینها را مخاطب قرار مىدهم و مىگویم شما براى برخوردارى کشور از این هنر فاخر - که در این جمع هست - چه کردهاید؟ «شما» چه کردهاید؟ چنانچه در آن زمینه کارى انجام نگرفته باشد، من از یک کارگردان خیلى توقع نمىکنم. هنرمند بااستعدادِ ما که اثرش یا خالى است یا حداقل نسبت به این ارزشهاى مورد نظر ما خیلى پُربار نیست، از او توقع نمىکنم که چرا این اثر آنچنانى که من مىپسندم، نیست. بنابراین من نمىتوانم قبول کنم که آماج این ناامنى، کارگردانهاى ما باشند و اگر چنین واقعیتى وجود داشته باشد، واقعیت نابحق و نابجایى است.
ادامه دارد...
پایان پیام/
نظر شما