خبرگزاری شبستان _ فرهنگ و ادب: پس از غصب حکومت توسط معاویه و عهدشکنی او بر خلاف تعهداتی که در مفاد عهدنامه صلح با امام حسن مجتبی (ع) داشت، ائمه اطهار (ع) از قدرت سیاسی کنار زده شدند و حکومت به دست نالایقانی افتاد که نه تنها عرصه را بر مسلمانان تنگ کردند بلکه ائمه معصوم (ع) را که اصلی ترین جانشینان به حق رسول اکرم (ص) بودند به شهادت رساندند. تا اینکه در دوره حکومت مامون عباسی به دلیل حیلتی که پسر خودکامه هارون الرشید بست، امام رضا (ع) به ناچار ولایتعهدی وی را پذیرفت، و پس از مدتی مامون ایشان را به شهادت رساند. حضرت در دوران امامتشان، مبانی اندیشه سیاسی حکومت اسلامی را تبیین کردند. در زیر چکیده ای از سخنان گهربار ایشان را که ناظر بر وظایف سردمدارن جامعه اسلامی است به نقل از کتاب « فرازهایی از سخنان امام رضا (ع): دفتر دوم» نوشته محمد حکیمی می خوانید:
ایمان به خدا و نقش حیاتی آن در برقراری عدالت و دوری از ستم
هر کس خدای بزرگ را باور نداشته باشد، و از گناهان ( و بزهکاری) دوری نکند، از مرتکب شدن (و دست یازی به) گناهان بزرگ (و جرم و جنایت) پرهیز ننماید، و از تبهکاری و ستم ورزی آن گونه که دلخواه او باشد، و از آن لذت برد، پروای هیچ کس را نداشته باشد (اگر چنین باشد)، مردمان بر یکدیگر یورش می برند...و برخی، برخی دیگر را بدون گناهی و حقی می کشند، و این چگونگی سبب ویرانی و نابودی مردم، و تباهی کشت و نسل است ... منع از فساد و تباهی و امر به صلاح و نیکی و بازداشتن از کارهای ناهنجار و زشت (و همه ناهنجاری های فردی و اجتماعی)، جز پس از آن امکان ندارد که مردمان به خدای اقرار کرده و (او را باور داشته) باشند، و امر کننده و نهی کننده را بشناسند...
عقل گرایی و تربیت پذیری
عقل مسلمان کامل نمی شود تا اینکه ده خصلت در او یافت شود: امید خیر از او برود؛ و مردمان از شرِ او در امان باشند؛ خیر اندک را از جز خود بسیار شمارد، و خیر و (نیکی) فراوان را از خود اندک به شمار آورد. هیچ کس را نبیند مگر اینکه بگوید: او بهتر و پرهیزگارتر از من است. بی گمان مردم (در رابطه با او) دو گروهند: گروهی از او بهتر و باتقواترند، و گروهی بدتر و پست تر از اویند. آنگاه که بدتر و پایین تر از خود را دید می گوید: شاید خوبی های او پنهان است، و این پنهان بودن برای او بهتر است، و خوبیهای من آشکار است، و این برای من بدتر است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خود را نگریست، در برابرش فروتنی می کند، تا به جایگاه او برسد. و چون چنین کرد، بی گمان بزرگواری (و انسانیت) او اوج می گیرد، و خوبیهایش ناب تر می شود، و خوش نام می گردد، و بر مردم زمانه اش برتری می یابد.
احقاق حقوق مردم
ما سرپرست (و زمامدار) مومنان هستیم، که به سود آنان حکم می کنیم، و حقوقشان را از ستمگران می ستانیم ...
نصیحت امام (ع) به مامون درباره قلمرو مسئولیت دولت
درباره امت محمد (ص) و حکومتی که بر ایشان داری از خدا بترس، چه تو کارهای مسلمانان را ضایع کرده ای، کار را به دست کسانی سپرده ای که به غیر حکم خدای بزرگ داوری می کنند، و خود در این سرزمین ماندگار شده و خانه هجرت و محل نزول وحی را ترک کرده ای؟ و بر مهاجران و انصار با نبودن تو ستم می رود، و سوگند و پیمان هیچ مومنی را نگاه نمی دارند و روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد، و آنان برای زندگی به هزینه ای دسترسی ندارند، و کسی را نمی یابند که شکایت نزد او برند ...
آیا نمی دانی والی (و زمامدار) مسلمانان همچون تیرک میان چادر است که هر کسی بخواهد به آن دسترسی دارد؟!
هشدار امام به مامون درباره تبعید نیکان از جامعه اسلامی
(از ایمان است) ... بیزاری از کسانی که نیکان را از جامعه اسلامی تبعید کردند ... و اموال (مسلمانان) را میان ثروتمندان به گردش گذاشته اند ...
منع حاکمان از استثمار و بهره کشی
(از اسلام ناب و خالص است) ... دوری از گناهان کبیره و آدم کشی ... و کاستن پیمانه و ترازو و ... و خیانت (در مسایل مالی) و ...
سخت کوشی و ساده زیستی مهم ترین ویژگی حاکم اسلامی
اگر زمام حکومت را به دست گیرم غذای پست و بد خواهم خورد (نه خوراکهای لذیذ و اشرافی)، پس از غذای خوب (که قبل از دوره زمامداری روا بود). و لباس درشت و زبر خواهم پوشید پس از لباسهای نرم (دوران پیش از حکومت). و با سختی و سختکوشی خواهم زیست پس از آسایش (دوران بی مسئولیتی).
آزادی در انتخاب
امام رضا (ع) به نقل از پدران خود از امام علی (ع): مسلمانان به پیامبر (ص) گفتند: ای رسول خدا! اگر کسانی را که در حوزه قدرت تو هستند، در پذیرش اسلام مجبور کنی، نفرات ما زیاد می شود و در برابر دشمنان نیرومند می شویم. پیامبر فرموند: من هیچگاه با انجام دادن کاری که بدعت است و درباره آن دستوری نرسیده است، به دیدار خدای بزرگ نخواهم رفت. من از زورگویان نیستم. خدای متعال (پس از این جریان)، این آیه را بر محمد فرو فرستاد: ای محمد! «اگر خدا می خواست همه مردم روی زمین به دین می گراییدند» از روی اجبار و ناگزیری، چنانچه هنگام دیدن حقایق (پس از مرگ)، و دیدار قدرت در آخرت ایمان خواهند آورد. من اگر با مردم روشی اجباری در پیش گیرم، نه سزاوار پاداشند و نه شایسته ستایش؛ لیکن من می خواهم که با آزادی و اختیار به دین بگروند، و مجبور نباشند، تا شایسته قرب و اکرام من گردند، و در مینوی جاوید، جاودانه زندگی کنند. « آیا تو مردمان را مجبور می سازی، تا دین باور باشند» ...
پایان پیام/
نظر شما