به گزارش خبرگزاری شبستان، دکتر بیژن ذوالفقار نسب، مربی اسبق تیم ملی فوتبال در خصوص فرهنگ و منش پهلوانی صحبت هایی را انجام داده که در زیر می خوانیم:
وقتی موضوع پهلوانی مطرح میشود، این موضوع در ایران بیشتر از جاهای دیگر دیده میشود. علت این قوی بودن ریشه پهلوانی در ایران چیست؟
این مساله ریشه در فرهنگ ایرانی دارد. نیاکان ما خیلی متکی به مبانی اخلاقی و اصول خانوادگی و عمومی خودشان بودهاند و نمیشود این قضیه را نادیده گرفت. عرفا و شاعران بزرگی که داشتهایم اکثرا مردم را به اخلاق و رفتار و سلوک مناسب توصیه کردهاند و حتی قبل از اسلام هم مسایل اخلاقی و خانوادگی و منش پهلوانی توصیه شده است و به خوبی از جوانان خوش برخورد و سالم و به تعبیر امروزیها از ورزشکاران به نیکی یاد کردهاند.
پس به گفته شما مرام و منش پهلوانی ارتباط مستقیمی با سجایای اخلاقی دارد؟
دقیقا. طبیعتا وقتی یک پهلوان همراه با اخلاق خوب بوده، بیشتر مورد احترام و اعتماد مردم قرار گرفته و به همین دلیل به صورت یک سنت در جامعه ما نمود پیدا کرده و حتی در تعریف آنها سعی شده غلو شود.
مسایل دینی چقدر در ترویج این فرهنگ نقش داشته است؟
به نظرم آموزههای دینی که مبانی علمی دارد و مطلوبتر است از سوی جوانان بیشتر مورد توجه قرار گرفته و در ادیان گوناگون هم در زمینه مسایل تربیتی و اخلاقی توصیههای زیادی شده و اگر ورزشکاران این توصیهها را به خوبی رعایت کنند به خوبی خود را نشان خواهند داد.
برخی به شاهنامه و حماسههای شاهنامه استناد میکنند و برخی پوریای ولی را مثال میزنند. عدهای هم تختی را به عنوان سمبل پهلوانی در ایران میدانند. به نظر شما اوج
فرهنگ پهلوانی در ایران در چه دورهای بوده است؟
من اطلاعات تاریخی مناسبی ندارم اما به نظرم در همان دورانی که فردوسی شاهنامه را به نظم درآورده ظاهرا داستانهایش برگرفته از مسایلی بوده که در جامعه آن دوره رخ داده و در زوایای مختلف شاهنامه از رفتار و سلوک خوب انسانی میشنویم و قطعا این اتفاقات وجود داشته که فردوسی از آنها یاد کرده است. شاید بتوان گفت آن زمان سرآغاز مسایل تربیتی و اخلاقی و پهلوانی بوده است.
اکثر جامعهشناسان حتی استادان ادبیات از زوال فرهنگ پهلوانی سخن میگویند. بعضیها ورود پول و حرفهیی شدن و... را دلیل این امر میدانند. آیا واقعا دوران پهلوانی زوال پیدا کرده یا اینکه ورزشکاران به قابلیتهای پهلوانی نرسیدهاند؟
به نظر من فرهنگ پهلوانی وجود دارد حتی شاید بیشتر از گذشته منتها شرایط اجتماعی به گونهای است که انسانهای وارسته و تاثیرگذار را کمتر میبینیم. به اعتقاد من میزان تحصیلات و شرایط زندگی دسترسی به اطلاعات خوب و بد دنیا و جامعه بسیار بهتر از دورههای گذشته است و خیلی از جوانان با استفاده از همین امکانات تحصیلی، شرایط مناسب زندگی بهتر، میزان آگاهی و فرهنگ افراد جامعه را افزایش می دهند. ما پهلوانان خاموش زیادی را در جامعه داریم. افرادی را میشناسم که کارهای نیکی انجام میدهند اما کارشان را در بوق و کرنا نمیکنند.
اگر بخواهیم تعریف عامیانهای از پهلوانی بدهیم عبارت است از دستگیری از ناتوانان توسط یک جوان توانگر. مثال بارز آن هم داستان پوریای ولی است یا جمع کردن کمک توسط تختی در جریان زلزله بویین زهرا. ما در زلزله اخیر هم شاهد همین کمکها از سوی ورزشکاران بودیم اما مانند کار تختی نمود نداشت. چطور است که با دیده تردید به این قضایا نگاه میشود؟
به نظرم جریانهای سیاسی هم در رابطه با این مسایل حداقل در ایران دخیل بوده است. خیلی از افراد بسیار در ارتباط با نهادها و کانونهای حمایتی فعالیت می کنند و بسیار اثرگذار هستند اما رسانهای نمیشود و این افراد توسط جریان خاصی به جامعه معرفی نمیشوند اما فعالیتهای مرحوم تختی به گونهای بود که توسط جریان جبهه ملی به اطلاع مردم میرسید. امروزه برخی از افراد این کار را انجام میدهند و کسی متوجه نمیشود. اگر چنانچه افرادی فعالیتهایشان را منعکس میکنند به گونهای نامطلوب منعکس میشود که رنگ ریا و تزویر به خود میگیرد و خیلیها این حمایتها را جدی تلقی نمیکنند.
پهلوانی ارتباطی با تمکن مالی دارد؟
خیر. خیلیها پهلوانی را در همان آداب و رفتار و منش انسانی میدانند. رنگ مردمی بودن اصطلاحی است که میتوانم در این مورد مثال بزنم. من اعتقاد دارم اخلاق سرمنشا همه این مسایل است و اگر در هر زمینه اخلاق آمیخته با دانش، هنر و صنعت وجود داشته باشد آن شخص یک پهلوان است. در عرصه صنعت اگر یک صنعتگر اخلاق انسانی هم داشته باشد در حیطه کاری خودش یک پهلوان محسوب میشود. اگر در جامعه ورزش یک ورزشکار رفتار خوب انسانی داشته باشد حتی اگر یک ورزشکار شطرنج باشد یک پهلوان قلمداد میشود. پهلوان یک واژه رویایی برای جوانان امروزی است در صورتی که به نظر من پهلوان میتواند یک هنرمند مردمی، یک هنرمند اثرگذار و صادق برای جامعه باشد که اخلاق سرمنشا همه این رفتارهاست.
اخیرا در دنیا ورزش قهرمانی اولویت دارد و فدراسیونها به شدت روی ورزش قهرمانی سرمایهگذاری میکنند. آیا بین ورزش قهرمانی و پهلوانی تضادی وجود دارد یا با هم قابل جمع هستند؟
مطمئنا میتوان با هم جمع کرد. در حال حاضر ورزشکاران خوب در معادلات ورزشی بینالمللی در حیطه ورزش قهرمانی قرار میگیرند و اگر در آن سطح هم اخلاق خوب و رفتار و منش خوب انسانی را داشته باشند قطعا جزو پهلوانان و قهرمان قرار میگیرند. من خیلی از ورزشکاران حرفهیی را میشناسم که موسسات خیریه بینالمللی ایجاد کردهاند و به اعتقاد من پهلوانان روزگار هستند که در ورزش قهرمانی هم زندگی میکنند.
چرا خیلی از قهرمانان بینالمللی ما به عنوان پهلوان شناخته نشدند؟
در گذشته آن دسته از ورزشکاران یا پهلوانانی که مردمی بودند با یک آهنگ و نظم اجتماعی زندگی کردند موفقتر، خوشنامتر و ماندگارتر بودند تا آن دسته از ورزشکاران و پهلوانانی که اصطلاحا وابسته به دربار و حکومتی بودند. در هر جایگاه و منزلتی هم بودند و کارهای پسندیده انجام میدادند مورد توجه قرار نمیگرفتند اما آنهایی که مردمی بودند و از حکومت یا دستگاه حاکم دوری میکردند مقبولتر و مورد اعتمادتر بودند.
افراد زیادی را میشناسم که به دور از ریا در محیط زندگیشان بسیار بیشتر از آنچه تختی به مردم کمک میکرد، کمککننده هستند اما شرایط به گونهای است که شناخته نمیشوند و به خودشان اجازه نمیدهند، برای کارهایشان تبلیغات انجام دهند و کارهایشان بین خود و خدایشان است و متاسفانه این افراد همیشه ناشناخته میکنند. اما در جامعه امروز که ناملایمات و کجرویهای زیادی در آن است اما انسانهای سالم هم کم نیستند اما متاسفانه انسانهای بد هم زیاد هستند. اما به نظرم هدف شما معرفی آن دسته از افرادی باشد که با شرافت زندگی میکنند و در جامعه خودشان به افراد ضعیف کمک میکنند.
پایان پیام/
نظر شما