فراماسونری و حذف نام خدا برای تغییر ادیان الهی به جنبش های فکری

سازمان های فراماسونری درپی جایگزینی یک جنبش و جریان فکری نوین بجای ادیان الهی هستند که با استکبار مشکل نداشته و ظلم در آن بی معنی باشد. از این رو در کتب علمی تاریخی آنها هیچ نامی از خدا نیست.

خبرگزاری شبستان: سازمان پنهان‌روش فراماسونری، به سازمان‌های جهانی که به اسم ادیان کار می‌کنند متصل هستند و در راستای اهداف و برنامه‌هایشان چندین و چند سازمان جهانی راه اندازی کره اندکه در زمینه عرفان و ادیان کار می‌کنند. از این رو در گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین علی قهرمانی، رئیس مؤسسه ندای فطرت درباره اهداف و مقاصد شوم این جریان فکری به بحث پرداختیم که مشروح آن در ذیل می آید:

 

فراماسونری با ایجاد تشکیلاتی عظیم در دنیا چه هدف و برنامه مهمی را دنبال می کند؟
همه این سازمان‌ها با تلاش برای تغییر سلایق و تغییر در روش فکری مخاطبان یک چیز را دنبال می‌کنند و آن جایگزینی یک دین و جنبش و جریان فکری نوین به جای ادیان الهی است که با استکبار هیچ مشکلی نداشته باشد و مفهوم ظلم و ظالم در آن بی معنی باشد.
این دین‌سازی مختص نشست ادیان 2009 در ملبورن استرالیا و جریان اینچنین دیگری که در سال 2012 در قزاقستان بود، نیست؛ نزدیک به چندین دهه جریان‌های غربی و شرقی مشغول جااندازی این اندیشه‌ها بوده‌اند و سازمان‌هایی را شکل داده بودند که کارشان تعلیم و تربیت مربیان معنوی بود.

جریان دین نوین از اندیشه های بلاواتسکی شکل گرفته است
اگر به زندگینامه کریشنا مورتی بنگرید، می بینید او شاگرد مکتب تئوسوفی است که رهبر این گروه خانم بلاواتسکی هستند، این جریان که به ظاهر غربی است و این فرد که خودش غربی است می‌آید و در شرق دفتر می‌زند و ادیان و پیروان مذهبی تربیت می‌کند و بلاواتسکی جزء اولین کسانی است که شعار جامعه معنوی را در برابر جامعه مذهبی سر می‌دهد و تز جامعه معنوی تز اوست. از اندیشه‌های او بود که جریان دین نوین شکل گرفت و جنبش عصر جدید، دین جدید و حتی اندیشه‌های عصر جدید نیز مرهون فعالیت‌های این خانم است.

 

چرا بلاواتسکی در شرق کار کرده است؟ چرا روی جنبش‌های هندی و تربیت اساتید شرقی تمرکز دارد با چه نیتی؟
وقتی قرار است یک کار جهانی انجام گیرد و در تمام دنیا مکاتب سنتی کنار زده شود و مکاتب فکری- انسانی یا علوم انسانی و دین به طور خاص کنار گذاشته شوند و جریان‌های فکری دیگری بر بشر حاکم شوند آن زمان است که می‌بینیم این برنامه‌ها و این افراد سرشناس که نمی‌خواهم همه آنها را نام ببرم در جهان فعال می‌شوند و می‌بینیم هم‌اکنون تفکر نوین با بیش از 150 رهبر معنوی و گاهی 200 رهبر مذهبی در شرق و غرب فعال هستند.
رهبران جنبش‌های معنوی که هر کدام در یک فضای خاصی کار می‌کنند بعضی‌ها طرفدار تئوری جذب هستند، برخی جریان‌های روان‌شناختی، عده‌ای دیگر جریان‌های فراروان‌شناختی و بعضی‌هایشان جریان‌های اخلاقی را رهبری می‌کنند.

 

جنبش "رهبران تکاملی" از شاخه‌های جنبش‌های فراماسونری است


یکی از این مراکز که به اسم علم هم فعالیت می‌کند ولی در واقع یک جنبش معنوی و از شاخه‌های جنبش‌های فراماسونری است، "رهبران تکاملی" است که بارها و بارها رییس‌جمهور وقت آمریکا با این رهبران دیدارهایی داشته‌اند و گاهی از طرف دفتر ریاست‌جمهوری آمریکا این افراد برای مشاوره وقت گرفته می‌شود.
رهبران تکاملی یعنی سران جریان‌های معنوی که نظریه تکاملی داروین را قبول دارند که این نظریه در زمان خود داروین هم رد شده بود چه برسد به حالا، در زمینه رد این نظریه یک فیلم به نام "اکسپلت" ساخته شد و جالب اینکه این فیلم بسیار پربیننده‌ بود و نظریه خلقت هوشمند را در برابر خلقت تصادفی مطرح کرد و این جریانات یکی دو مورد نیستند و نمونه‌اش را در قدیم دیده‌ایم. آنها در 124 کشور دنیا شعبه دارند و به اذعان خودشان بیش از اینها هستند.
 

بهاییت دین نیست اما به اسم دین فعالیت می‌کند

 

سازمان بهاییت دین نیست و به اسم دین فعالیت می‌کند که یک جریان فکری پشت آن است و از آن حالت سنتی درآمده و آن کتاب‌های بها دیگر جایگاهی بین پیروان‌اش ندارد و هم‌اکنون یک‌سری دست‌نوشته‌هایی که مصوب شورایی در حیفا است به دست‌شان می‌رسد و جایگاه خاصی برای آن قایل‌اند و تصمیم‌گیری‌هایشان نیز بر اساس این برنامه‌ها شکل می‌گیرد و این آیین‌نامه‌ها هستند که تکلیف دین، باورها و اعتقادات بهاییان را روشن می‌کند، اینها از شکل موفق این سازمان‌ها در کشورهای دیگر هم در حال استفاده‌کردن هستند، این جریان‌هایی که به اسم دین فعالیت می‌کنند و کم هم نیستند در شرق و غرب شعبات زیادی دارند و اگر رد پای آنها را دنبال کنیم به راحتی این سازمان‌ها را خواهید یافت.
من به نمونه‌های این سازمان‌ها اشاره کردم که معمولا کسانی که در این زمینه مطالعه می‌کنند اینها را به شکل خودشان نمی‌بینند چون این سازمان‌ها به قدری بزرگ هستند که کسی احساس نمی‌کند که فعالیت و وظایف دقیق این سازمان‌ها برای چه منظوری است و به طور مثال مانند فردی می‌ماند که می‌خواهد بالای قله برود و در دره‌ای گیر کرده، دنبال راه می‌گردد و نمی‌تواند همه کوه‌ها را ببیند. اینها جریاناتی هستند که در بررسی جریان‌های اندیشه‌ای مورد غفلت قرار می‌گیرند.

 

چرا در جریان این فرقه سازی ها و تلاش برای تغییر مدیریت معنوی جهان غربی‌ها روی علوم انسانی و علوم روان‌شناسی دست گذاشته‌اند؟
غربی‌ها روی علوم انسانی و علوم روان‌شناسی دست گذاشته‌اند و به راحتی علوم مختلف را عوض می‌کنند برای اینکه بخواهند قوانین و مسایل مورد نظر خود را ملموس‌تر در ذهن مخاطبان القا کنند، به طور مثال علوم اجتماعی و علوم انسانی که در کشور ما رایج هستند به اسم علم وارد ایران می‌شوند و به خورد ما داده می‌شوند اما اگر یادتان باشد در کتاب‌هایمان می‌خواندیم انسان‌های اولیه که غارنشین بودند و زمان می‌گذرد و می‌گذرد و بعد انسان‌‌ها روستانشین و سپس شهر‌نشین می‌شوند و بعد مدرنیته آغاز می‌شود.
حال این سؤال پیش می‌آید که در این میان رد پای خلقت خدا کجاست و این انسان‌ها از کجا آمده‌اند؟ مفهوم بعثت و نبوت و فرشتگان و غیره در این کتاب‌ها کجاست؟ از اینها که بگذریم یک پای ثابت همه حوادث تاریخ پیامبران بوده‌اند، پس جایگاه این پیامبران در کتاب‌های علوم اجتماعی و تاریخی کجاست؟ بعد از حضرت آدم جایگاه انسان از نسل ما کجاست؟ حالا شاید داروین به میمون‌ها ربط داشته باشد و از نسل میمون‌ها باشد و اجداد غربی‌ها از نسل میمون‌ها باشند اما نباید این امر را به ما هم تسری بدهند.

 

آیا در کتب تاریخ بشر غربی نام و نشانی ازخ دا و دین وجود دارد؟
در کتاب‌های تاریخی و دانشگاهی که برای بشریت می‌نویسند اصلا اسمی از خدا نیست، این کتاب‌ها را چه کسانی با چه اندیشه‌هایی می‌نویسند، باور به خدا و خلقت هوشمند در هیچ‌کدام از نظریه‌های اجتماعی و روان‌شناختی و نظریه‌های علوم انسانی دیده نمی‌شود.
چه سازمان‌ها و نهادهایی رد پای‌شان در این امور است و اگر ما در این مسایل دنبال آنها نگردیم پس کجا باید دنبال آنها بگردیم، ما در علوم تجربی هم رد پای آنها را می‌بینیم؛ فیزیک کوانتوم در مقابل کدام نظریه آمد؟ فیزیک نسبیت انیشتین باز خدایی را می‌پذیرفت و می‌گفت همه چیز نسبی است به جز جایی که به خدا می‌رسد اما فیزیک کوانتوم با شک‌گرایی جدیدش گفت این چیزی هم که شما فکر می‌کنید در واقع نمی‌دانید اینها با فیزیک کوانتوم به شک‌گرایی‌های بزرگ فلسفی دامن زده‌اند و شایدها را به جایی رسانده‌اند که در عصر خلقت و مفهوم هستی نیز شک و شبهه ایجاد کرده‌اند و فیزیک کوانتوم نسبیت‌گرایی را رد کرد؛ این باور جایگاه مطلق را کنار زد و همه چیز نسبی شد و تنها موجود مطلق انسان و قدرت و امیال او است.

 

در علوم رد پای توحید و خلقت هوشمند را پاک کرده‌اند


در علوم رد پای خداوند، توحید و خلقت هوشمند را پاک کرده‌اند چه برسد به علوم انسانی و با این علوم تجربی، روان‌شناختی و با این فلسفه‌ای که برای ما به وجود آوردند و با این جریانات معنوی که در حال پایه‌ریزی آن هستند چه جایگاهی برای بشر آینده می‌توان متصور شد؛ این سازمان‌ها کجا خواهند ایستاد. این بشر استعمار شده که اصلا مفهوم استعمار را نمی‌فهمد چون به شکل بسیار مدرن از او بیگاری می‌کشند جایگاه‌اش کجاست؟
بشری که امروز برده مصرف است و با روش زندگی آمریکایی پرورانده می‌شود آیا این سازمان‌ها جای آن فرعون‌ها و قارون‌هایی نیستند که بشر را استعمار می‌کنند با این تفاوت که در قدیم معلوم بود استعمار می‌کنند اما امروز مردم خودشان با طیب خاطر به این استبداد نرم تن می‌دهند.

پایان پیام/

 


 

کد خبر 214202

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha