به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان، در نشست تخصصی "دین و فلسفه پیش از اسلام در ایران" که در سرای اهل قلم برگزار شد، دکتر علی محمد صابری، استاد فلسفه دانشگاه تربیت معلم، به عنوان دبیر و صاحبنظر، به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی با اشاره به مقام و منزلت زرتشت به عنوان پیامبر حکمت و دین پیش از اسلام در ایران، با آموزه های الاهی و روحانی ژرف، گفت: برخی افلاطون شناسان می خواهند چنان مقام افلاطون و ارسطو را بالا ببرند که تازه به زرتشت برسانند.
دکتر صابری در این زمینه افزود: همانطور که نیچه هم در کتاب "چنین گفت زرتشت"، زرتشت را خالق اخلاق و جوینده و یابنده آزادی می داند، زرتشت نخستین کسی است که وظیفه انسان را همانا گزینش خیر و تشخیص آن از شر و پاسداری از زندگی سالم و آزاد و متصف به اوصاف اهورایی می داند.
وی با اشاره به اینکه فلاسفه غرب و یونان شناسان، زرتشت را زنده کننده ایمان معرفی کردند، افزود: نیجه معتقد بود که مسحییان با کاری که با دین مسیح انجام دادند، دین مسیح را کشتند و او می خواست ایمان مسیحیان را با کتاب "چنین گفت زرتشت" زنده کند. "خدا مرده است" نیچه همین پیام را دارد، یعنی خدایی که بدون ایمان قلبی به آن می رسند، گویی دیگر معنایی ندارد و وی می خواهد چنین معرفت به خدایی را احیاء کند.
این استاد دانشگاه به آموزه های خودشناسی زرتشت اشاره کرد و آن را با پیام همیشگی سقراط مبنی بر "خودت را بشناس" مقایسه کرد و افزود: "خود" در اینجا حقیقت روحانی است که تمام وجود ما به آن وابسته است در حالی که هیچ خبری از آن نداریم. آن چیزی که ما می بینیم موجودیت جسممان است در حالیکه زرتشت در اینجا به حقیقتی ماورای دنیای مادی نظر دارد و همین است که منشاء الهام سقراط قرار می گیرد.
به عقیده وی تذکر به وجود خود، اندیشیدن به خود، در توجه به خود غرق شدن، همان مبنایی است که در اسلام هم تحت آموزه های متعددی مبنای خداشناسی قرار داده شده است.
وی در این زمینه بیانی از زرتشت به این مضمون روایت کرد که "اگر خود را جای دیگر بجوییم، در دیگران یا بیرون از خود یا دلمشغولی های خودمان، خود، ما را ترک می کند و ما به حقیقت خود نمی توانیم برسیم و قدرت جهان و قدرت خدایی خود را از دست می دهیم."
دبیر نشستهای حوزه اندیشه سرای اهل قلم و منتقد آثار فلسفی و دینی در این زمینه افزود: زرتشت عقیده داشت که ظهور خود و توجه به خود، در نهایت به ظهور یافتن و رسیدن به حقیقت حق منجر خواهد شد و در غیر این صورت در بی خبری و غفلت خواهیم بود. همانطوری که خداوند در قرآن هم می فرماید که "ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم..."
وی در بخش دیگری از سخنانش تلاش کرد تا از شواهدی صحبت به میان آورد که بر طبق آنها، می تواند تاثر فرهنگ جهانی، مصری و یونانی را از ایران نشان دهد.
دکتر صابری در این زمینه اظهار داشت: کلمنت اسکندرانی معتقد است که افلاطون در رساله سیاست خود، همه آموزه های زرتشت را مطرح می کند و شرح می دهد. علاوه بر این در آکادمی افلاطون، ایرانیان بسیاری به عنوان ریاضی دان فعالیت داشته اند.
وی به کتاب قانون اساسی ارسطو اشاره کرد و گفت: خود ارسطو تصریح می کند که ایرانیان اولین کسانی بودند که قانون اساسی داشته، شهر نشین و مدنی بوده اند. افلاطون نیز در بحث های تربیتی خود دلباخته آموزه های ایرانیان بوده است.
استاد فلسفه دانشگاه تربیت معلم که در حال بررسی شواهد و نشانه های وجود تاثیر فرهنگ و حکمت ایران باستان در میان آموزه های یونانیان بود، به واژه "لوگوس" اشاره کرد و گفت: توجه به لوگوس و کلمه را قبل از آموزه های یونانی، در حکمت و آیین زرتشت می بینیم. کلمه در این وهله هم به معنی امر الاهی است. کلمه "کن فیکون" است که نزد ایرانیان یافت شده است.
این استاد فلسفه به زئوس اشاره کرد و آن را نسخه ای و نامی دیگر از اهورامزدا عنوان کرد. همچنین مسئله نامیرایی نفس سقراط در رساله فایدون را طرح کرد و معتقد بود که تمام مباحث فایدون در آیین زرتشت آمده است.
وی نظریه قوه و فعل ارسطو را طرح کرد و در این باره اظهار داشت: زرتشت به صراحت به این مسئله اشاره دارد و بیان می کند که چه چیز کهن تر است یا اولی است؟ چه چیز در پرده بوده و چه چیز در ظهور؟ چه چیز صادر شده و چه چیز در نور کهتر بوده؟
استاد فلسفه دانشگاه تربیت معلم همچنین به نظریه مثل افلاطون تمسک جست و نسخه قدیمی تر آن را در بیانات زرتشت اینگونه گفت: هر چیز محسوس دارای یک واقعیتی است در جهان مینوی، و هر نمودی بازتابی از بود است که دیده ناشدنی است. هر فرد مینوی دارای حقیقتی است که ویژه خود است و این در آسمان است. این همان مطالبی است که افلاطون، اما در زبان استدلال بیان می کند.
وی فضایل چهارگانه ارسطو، عدالت، شجاعت، عفت و حکمت را نیز جزو همین مباحثی می داند که زرتشت پیشتر به آن اشاره کرده است.
پایان پیام/
نظر شما