خبرگزاری شبسستان: حاکمان اسلامی تلاش کردند تا با بهرهوری از تجربه دیگران حکومت خود را سامان بخشند و بر اساس شریعت اسلام، نظام اداری، حقوقی، امور تجارت، امنیت و سیاست را تنظیم کنند. در این میان، مساجد و امور عبادی مردم چیزی نبود که مورد غفلت باشد، لذا عالمان، فقیهان و بزرگان دستورالعملها و آیینهای خاصی برای اداره مساجد و نحوه دخالت حکومتها تنظیم کردند.
حاکمان کوشیدند تا ضمن راضی نگاه داشتن مردم از موقعیت مردمی- دینی مسجد برای تثبیت پایههای حکومت خود بهره ببرند. اکنون برای آشنایی بیشتر، سیاستها و روشهای حکومتهایی را بررسی میکنیم که به نام اسلام سلطنت میکردهاند. ابی الحسن علی بن محمد بن حبیب مارودی (متوفای 450 هجری قمری) در کتاب ارزشمند خود به نام الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه درباره رابطه حکومت و مسجد مطالب مهمی را بیان کرده است که به بخشهایی از آن اشاره میشود؛ در ابتدا مساجد به دو قسم تقسیم میشوند:
مساجد سلطانیه
مساجدی که کاملا حکومتی و دولتیاند و حاکم مستقیما عهدهدار امور این مساجد است. در این مساجد امام جماعت از سوی حاکم تعیین میگردد و با وجود امام منصوب، هیچ امام دیگری حق امامت بر مردم را ندارند، هر چند فاضلتر و عالمتر باشد زیرا در واقع امام نماینده حاکم در مسجد است. امامت در این مساجد پنج شرط داشت: مرد بودن، عدالت، حسن قرائت، فقاهت و سلامت جسمانی برای تلفظ صحیح کلمات و اذکار، این امامان از دولت و بیتالمال برای تصدی امامت خود حقوق دریافت میکردند.
مساجد عامه
مساجدی مردمی که توسط اهل محل، کوچه، قبیله و بازار ساخته میشود. در این مسجد حکومت حق دخالت مستقیم ندارد و امام آن را خود مردم انتخاب میکنند.
بنا بر آنچه گفتیم، درمییابیم که اداره مساجد و نظارت بر شئون آن، همیشه مورد توجه حاکمان اسلامی بوده است، بنابراین امام جماعت جایگاه رفیعی داشته است. امروزه اگر میبینیم که در مناطق سنینشین، اهتمام به مساجد بیشتر است ریشه در سنتی طولانی و تاریخی دارد زیرا پس از پیامبر حکومت به دست آنها بوده است و رسیدگی به مساجد و نظارت بر آن جزء وظایف اجتنابناپذیر حکومتها محسوب میشده است. همه حاکمان حتی اگر ظالم و بیاعتنا به احکام اسلام هم بودهاند به مسجد نیاز داشتهاند و رونق مساجد و شکوه نماز جمعه و جماعت را در واقع به معنای شکوه و اقتدار خود میدانستهاند. ابن اخوه در بابالثانی فیالامر بالمعروف و النهی عن المنکر از کتاب معالم القریه، حدود اختیارات و وظایف حاکم و محتسب را در مورد مسجد چنین بیان کرده است: نماز جماعت در مساجد و اقامه اذان برای نمازهای پنجگانه از شعائر اسلام و نشانه بندگی خداوند است، بنابراین اگر اهل محله یا شهری تصمیم گرفتند نماز جماعت را ترک کنند محتسب موظف است وارد عمل شود و آنها را وادار نماید تا نمازها را برپا نمایند و اذان بگویند.
اقتدار تشیع و مساجدشان
مذهب اهل بیت (ع) که همان مذهب جعفری بود نه تنها از جانب هیچ حکومت و سلطانی تأیید و تقویت نشد که مورد آزار زیادی نیز واقع شد. مکتب جعفری در مقابل حکومتهای ظلم ایستادگی کرد و علیرغم همه مشکلات با تکیه بر آموزههای اهل بیت (ع) راه خود را تداوم بخشید. با توجه به فضای نامناسبی که در مساجد ایجاد شد، حضور پیروان مذاهب مختلف در مساجد مشکل شد. در این میان وضع شیعیان سختتر از پیروان دیگر مذاهب بود و در نتیجه، آنان به تدریج از مساجد اهل سنت فاصله گرفتند. از سویی، شیعیان اجازه نداشتند مسجدی بنا کنند و از سوی دیگر در نگاه آنان صاحبامتیازان حقیقی تأسیس مسجد فقط امامان معصوم (ع) یا نمایندگان آنان بودند، از این رو بیشتر آنان به دلیل شرایط مبارزه، در خفا یا با تقیه زندگی میکردند.
به طور طبیعی فرهنگ حضور یکپارچه در مسجد رو به افول رفت و شیعیان حساسیت خود را به مساجد از دست دادند. بیشتر آنان سعی میکردند در خانههایشان نماز جماعت برقرار کنند ولی این کار هم ممکن نبود زیرا اولا در خانههای ایشان امکان تجمع بزرگ نبود و ثانیا امیران و حاکمان چنین اجازهای نمیدادند. با این حال، امامان معصوم (ع) شیعیان و پیروان خود را به شرکت در مساجد ترغیب و توصیه میفرمودند. در عصر غیبت نیز فقها و مراجع شیعه تلاش کردند تا تشکیلاتی غیررسمی ایجاد کنند و با اعزام نمایندگی به مراکز تجمع شیعیان، امور دینی و مذهبی آنها را سامان بخشند. ایشان وکیلانی را معین میکردند که زکات و خمس را جمعآوری کنند و در حد توان مساجد و محلهای نماز مردم را رونق بخشند، این سیره در تمامی نقاط و مراکز شیعهنشین توسعه یافت.
پس از تأسیس حکومت صفوی، وضع شیعیان و مسجدهای ایشان بهتر شد. از آنجا که دولت صفویه با شعار شیعه به حکومت رسید مسجدهای شیعیان نیز رونق بهتری گرفت. حاکمان صفوی در آغاز کار به پیروی از سایر حاکمان اسلامی، مساجد بزرگی ساختند. در این دوران، علما و مراجع بزرگ کوشیدند که با کمکهای مردمی و نه دولتی به مساجد شیعی رونق خاصی ببخشند اما چون مقدورات و امکانات مردم کافی نبود مساجد به کندی به حرکت خود ادامه دادند. با این حال مسجدها تنها جایگاهی بودند که روحانیون برای حرکتهای دینی و اجتماعی در اختیار داشتند به گونهای که همه حرکتهای انقلابی روحانیون در 150 سال گذشته مرهون مساجد است. در تمام این مدت، علما و مراجع در مقابل دولتیشدن مساجد مقاومت کردند و کوشیدند مسجد نهاد مردمی باقی بماند.
ادامه دارد...
نظر شما