خبرگزاری شبستان: پنج شنبه گذشته، تهران پس از سال ها مذاکره بر سر پرونده هسته ایش، یکبار دیگر میزبان هیات فنی آژانس بین المللی انرژی اتمی بود. این میزبانی حکایت از شروع شدن دور جدیدی از مذاکرات دارد که تا کنون هرزچندگاهی برقرار و سپس بدون نتیجه تعلیق گردیده است. بر این اساس، سوالی که در ذهن ها شکل می گیرد این است که آیا این بار ایران و غرب وارد مذاکرات نتیجه بخشی شده اند یا این که هم چنان روند مذاکرات بدون نتیجه ادامه خواهد داشت؟
در مذاکرات پنج شنبه، هرمان ناکارتس معاون امور پادمان مدیر کل آژانس ریاست تیم آژانس در مذاکرات را برعهده داشت و رافائل گروسی دستیار مدیر کل هم وی را همراهی می کرد. دکتر علی اصغر سلطانیه نیز نماینده ایران برای انجام مذاکره ای بود که از پیش از ظهر تا غروب پشت دربهای بسته ادامه یافت و هیئت آژانس پنج شنبه شب به سمت وین پرواز کرد. نتیجه ای که از این مذاکره به صورت رسانه ای منتشر شد این است که ایران و آژانس توافق کردند که کارشناسان دو طرف روز 27 دی ماه 1391 (16 ژانویه 2013) مجددا در تهران دیدار کنند.
پس از مذاکره هم ایران و هم هیات فنی آژانس نسبت به حل اختلافات ابراز امیدواری کردند. علی اصغر سلطانیه در این ارتباط اظهار داشت: "این مذاکرات بین ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی است و با مسائل دیگر ارتباطی ندارد. مذاکرات پنج شنبه در دو جلسه صبح و عصر انجام شد؛ این مذاکرات سازنده بود به صورتی که به نتایج خوبی دست یافتیم."
هرمان ناکارتس نیز پس از بازگشت از ایران ضمن «خوب توصیف کردن نشست تهران» گفت که انتظار میرود مذاکرات میان آژانس بین المللی انرژی اتمی و ایران درباره چگونگی انجام تحقیقات از برنامه هستهیی ایران ماه آینده به یک توافق منجر شود. وی که در فرودگاه وین به سوالات خبرنگاران پاسخ می داد، اضافه کرد: "ما توانستیم پیشرفت حاصل کنیم. ما توافق کردیم در تاریخ 16 ژانویه سال آینده میلادی بار دیگر با یکدیگر دیدار کنیم، و انتظار داریم در آن نشست رویکرد ساختاری را نهایی و بلافاصله اجرای آن را آغاز کنیم که پارچین بخشی از این رویکرد ساختاری است."
از سوی دیگر در روز جمعه و بلافاصله پس از انجام مذاکرات آژانس در تهران، ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا از مذاکره تلفنی اشمید، معاون کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجه اتحادیه اروپا با باقری معاون سعید جلیلی خبر داد. بر اساس اظهارات نولاند این مذاکره به منظور تعیین زمان و مکان احتمالی دور جدیدی از مذاکرات صورت گرفته است.
بر این اساس و مطابق با آنچه از سخنان سلطانیه و ناکارتس برداشت می شود، می توان نتیجه گرفت که ایران و آژانس و به طبع آن ایران و 1+5، به تعیین مدالیته ای که طی یک سال گذشته محل اختلاف بوده است، نزدیک شده اند. اما از سوی دیگر، سابقه بیان چنین اظهاراتی چه از سوی مقامات آژانس و چه از سوی مقامات 1+5 وجود داشته است. در مذاکرات پیشین و بلافاصله پس از انجام مذاکرات و بنا بر توافقات صورت گرفته در روند مذاکره، همواره طرفین نسبت به پیشرفت مذاکرات اظهار امیدواری کرده اند، اما آنچه در عمل صورت گرفته است چیزی جز مذاکره برای مذاکره نبوده است. در واقع به نظر می رسد که یک جریان کلی بر مذاکرات سایه افکنده است که نتیجه این جریان تا کنون به نتیجه رسیدن مذاکرات بوده است.
همواره اظهار نظر و نتیجه گیری در ارتباط با آن دسته از مسائل بین المللی که دایره اثرگذاری و اثرپذیری آن گسترده است، بسیار پیچیده می باشد. سیاست در خاورمیانه در سده گذشته با توجه به موقعیت ژئوپلتیک آن چنین ویژگی داشته است. اغراق نخواهد بود که بگوئیم در سال های اخیر با بالا گرفتن تقابل غرب و شرق، این پیچیدگی بیشتر شده و شاید از زمان جنگ سرد نیز حساس تر باشد. چراکه در زمان جنگ سرد احترام دو ابرقدرت به حوزه های نفوذ یکدیگر وجود داشت اما هم اکنون چنین معذوریتی وجود ندارد. در چنین وضعیتی حتی برخی از مسائل داخلی کشورها نیز وجهه بین المللی پیدا می کند که نمونه های آن را بسیار مشاهده کرده ایم. بر این اساس و با توجه به این که مساله پرونده هسته ای ایران، نه تنها از این قائده مستثنی نیست، بلکه یکی از حساس ترین موضوعات سیاسی حاضر جهان است، باید توجه داشت که بررسی آن فارغ از کلیات حاکم بر سیاست بین الملل راه به جایی نخواهد برد.
بر اساس چنین نگاهی علاوه بر بررسی موضوع هسته ای و مسائل بین المللی مترتب بر آن که حول عدم دسترسی ایران به سلاح هسته ای قرار دارد، رویکردهای کلی تر ایران و غرب در قبال یکدیگر مطرح می شود که می تواند پرونده هسته ای را محملی برای پیشبرد اهداف کلی تر در تقابل با یکدیگر قرار دهد. بر این اساس سیاست ایران در منطقه و دنیا و نیز نقاط تقابل آن با غرب، قطعا در روند پیشرفت مذاکرات هسته ای بسیار موثر خواهد بود. در واقع نوع سیاست گذاری ایالات متحده در قبال پرونده هسته ای ایران، نمی تواند فارغ از رویکرد ایران در سوریه، مصر، فلسطین، لبنان و دیگر کشورهای منطقه صورت گیرد.
با این زاویه دید به نظر می رسد آمریکا در راستای سیاست منزوی ساختن ایران، از پرونده هسته ای به عنوان بهانه ای استفاده می کند تا یا ایران را وادار به عقب نشینی از سیاست های چالشی منطقه ای خود کند و یا با فشار عملا چنین شرایطی را به آن تحمیل نماید. بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد علی رغم پایان جنگ سرد، برخی از سندرم ادبیات و رفتارهای آن دوران، هنوز در سیاست خارجی ایالات متحده و برخی دیگر از کشورها دیده می شود. در واقع سیاست خارجی ایالات متحده در برابر برنامه هستهای ایران را میتوان، براساس تئوریهای دیپلماسی اجبار تفسیر کرد.
این تفسیر نشان از این دارد که پایه های ابتدایی مذاکره و دیپلماسی، برای رسیدن به نتیجه ای معقول در مذاکرات هسته ای ایران جریان ندارد و اخبار منتشره از این مذاکرات و کارشکنی های بعد از مذاکرات نیز مهر تاییدی بر این دیدگاه است. در نتیجه نمی توان به دیپلماسی ای که بر پایه اجبار بنا شده است، چشم امید داشت و می توان پیش بینی کرد که دور جدید مذاکرات نیز به شکست خواهد انجامید.
پایان پیام/
نظر شما