خبرگزاری شبستان: ابعاد سیاست در خاورمیانه همواره دارای پیچیدگی های خاص خود بوده است. اهمیت خاص ژئوپلتیک و ویژگی های منحصر به فرد فرهنگی، همواره سبب ساز ورود عناصر قدرت بسیاری در چالش های سیاسی منطقه بوده است. بر این اساس در سیمای سیاسی خاورمیانه، تفکیک حوزه سیاست خارجی و سیاست داخلی بسیار سخت صورت می گیرد، چرا که در بسیاری از مسائل مربوط به سیاست داخلی نیز ردپای قدرت های بزرگ بین المللی و منطقه ای بارز است. این مطلب با تحولات ناشی از موج بیداری اسلامی و فرار ثبات از منطقه و نیز در نتیجه بالا رفتن اهمیت سیاسی منطقه تشدید شده است.
بر این اساس تحلیل وقایع سیاسی و تحولات داخلی هر یک از کشورها فارغ از موازنه قدرت منطقه ای و مناسبات بین المللی، امری فاقد ارزش سیاسی است. البته ظهور و بروز وقایع امکان دارد جنبه ای کاملا داخلی داشته باشد، اما مناسبات منطقه ای و بین المللی در نتیجه هر تحول یا بحران، قطعا تاثیرگذار خواهد بود.
بحران کنونی مصر نیز از این قاعده مستثنی نیست. در ارتباط با این بحران آن چه به نظر می رسد، ریشه بحران در اختلافات ناشی از تفاوت دیدگاه ها در جریان تدوین قانون اساسی قرار دارد. اسلامگراها در مجلس موسسان تفوق دارند و لیبرال ها با برخی از مواد تدوینی توسط این مجلس مشکل جدی دارند. بر این اساس از موقعیت اختلاف میان رئیس جمهور و نهاد دادگاه قانون اساسی که مربوط به دوران پیش از انقلاب است، استفاده کرده و مرسی را دیکتاتور می نامند تا از تصویب قانون اساسی بر خلاف منافع شان جلوگیری کنند. در این راستا دعوت به مراجعه به آرای عمومی در ارتباط با قانون اساسی نیز موثر واقع نشده است، زیرا لیبرال ها از شکست خود بر این روال مطمئن اند.
بر این اساس به نظر می رسد وقایع امروز مصر دارای ریشه ای داخلی باشد. البته با نادیده گرفتن تاثیر عملکرد ریشه ای غرب در ظهور احزاب و تشکل ها در کشورهای خاورمیانه که مصر نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما به طور قطع تحولات مصر از اهمیت ویژه برای بازیگران بین المللی و منطقه ای برخوردار است. هم اکنون جنگ قدرتی جدی در سایه این اختلافات در مصر در جریان است که نتیجه آن در معادلات سیاسی آینده مصر بسیار تاثیرگذار است. در دعوای امروز اخوان المسلمین و لیبرال ها، اگرچه مساله مطرح بر سر قانون اساسی است، اما واقعیت این است که پیروز این نبرد سیاسی از قدرت بسیاری در آینده تحولات مصر برخوردار خواهد بود. در نتیجه قدرتهای خارجی به راحتی نمی توانند از کنار این ماجرا بگذرند.
بر این اساس، سمت و سوی منافع آمریکا و اسرائیل، یکی از مهمترین المان هایی است که می بایست در تحلیل آینده بحران مصر لحاظ شود.
بررسی جامعه مصر نشان از این دارد که در صورت سقوط مرسی، ثبات و آرامش نیز از مصر رخت خواهد بست. باید توجه داشت که مصر هم اکنون در شرایط انقلابی قرار دارد و اگر ماجرا در همین نقطه کنونی حل نشود، کشاکش دائمی میان پیروان اخوان و لیبرال ها ادامه پیدا خواهد کرد.
حال اولین سوالی که در تفسیر سیاست آمریکا در مصر مطرح می شود این است که: آمریکا طرفدار ثبات مصر است یا مصر بحران زده را می پسندد؟
سوال بعدی این است که آمریکا و اسرائیل از پیروزی کدام یک از طرفین دعوا خوشحال خواهند شد؟
آنچه در ظاهر امر به نظر می رسد و با توجه به موضع گیری های پیشین مقامات آمریکایی و نیز رژیم صهیونیستی، آمریکا و اسرائیل پس از انقلاب مصر همواره از پیروزی اسلامگرایان نگران بوده اند و پس از پیروزی مرسی نگرانی خود در ارتباط با امنیت اسرائیل را به صورت علنی ابراز داشته اند. بر این اساس نیروهای لیبرال و سکولار مصری با توجه به نزدیکی تفکری به غرب، می بایست از حمایت آمریکا برخوردار باشند. در ادامه این استدلال تنش در مصر نیز به مصر در حال ثبات زیر قدرت اخوان المسلمین ارجحیت دارد.
اما باید گفت که تحلیل رویکرد سیاسی ایالات متحده به این سادگی نیست. به زعم نگارنده، بر خلاف آن چه در ظاهر به نظر می رسد، آمریکا نه تنها از تنش و بحران در مصر خوشحال نمی شود بلکه سقوط دولت اخوان المسلمین را نیز نمی خواهد. ادامه تنش ها در مصر می تواند شرایط را برای انتقال سهل تر اسلحه به غزه آماده کند. اما آنچه ازاین مهمتر است رویکرد اخوانی سیاست خارجی آمریکا می باشد. در واقع به نظر می رسد، ایالات متحده آمریکا در برخورد با کشورهای اسلامی منطقه که دستخوش بیداری اسلامی قرار دارند، ترجیح داده است که با اخوانی ها به توافق برسد و این گروه را در کشورهای مختلف منطقه بر سر قدرت ببیند.
سلفی ها در تجربه چندین ساله تعامل با آمریکائیها ثابت کرده اند که شمشیری دو لبه اند و گاهی تیغه تیز خود را به سمت متحدان غربی خود برمی گردانند. بی برنامگی و غیرقابل پیش بینی بودن سلفی ها موجب شده که آمریکا رغبت خود را به تعامل با آنها از دست بدهد. از سوی دیگر شرایط منطقه تن دادن به گروه های اسلامگرا را برای آمریکا ناگزیر کرده است. براین اساس غرب ترجیح داده است به سمت اخوانی هایی گرایش پیدا کنند که اهل تعامل و توافق اند و تا حدود زیادی از تفکر جهادی فاصله دارند.
از سوی دیگر موقعیت بسیار ویژه اخوان در دیگر کشورهای منطقه، امتیاز ویژه ای برای این تشکل محسوب می شود. البته قدرت تاثیرگذاری اخوان المسلمین بر حماس را باید به صورت ویژه یادآور شویم. در واقع این مهم ترین و اصلی ترین وجهه امید آمریکا برای دور کردن حماس از رویکرد مقاومت است.
بر این اساس به نظر می رسد که در روزهای آینده آمریکا توان خود را برای پایان دادن به بحران به کار خواهد بست. اما در مقابل نباید این نکته را از یاد ببریم که آمریکا از بالا رفتن قدرت اخوان نیز ترس دارد. اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن در مقالهای به قلم «اریک تراگر» می نویسد: "تنها زمان لازم است تا افراطی گری داخلی رئیس جمهوری مصر به سیاست خارجی بکشد. مرسی آن چنان هم به دنبال حل مشکلات خاورمیانه نیست که دولت ایالات متحده باور دارد. او تنها سیاست خارجی اخوان المسلمین را تا زمانی به تعویق انداخته که قدرت خود و این حزب را در داخل کشور تثبیت کند." وی ادامه می دهد: "آمریکا باید به شدت مرسی را تحت فشار قرار دهد تا رویۂ خود را تغییر دهد. واشنگتن باید از کمک مالی و نفوذ در صندوق بینالمللی پول به عنوان اهرم فشاری برای مقابله با مرسی استفاده و او را به میانه روی وادار کند."
بر این اساس به نظر می رسد آمریکا به در قدرت بودن اخوان رضایت دارد و از تعمیق بحران وسقوط دولت جلوگیری خواهد کرد. اما در مقابل از نیروهای همفکر داخلی برای تحدید قدرت دولت مرسی سود خواهد جست.
پایان پیام/
تحلیل وقایع سیاسی فارغ از موازنه قدرت منطقه ای و مناسبات بین المللی، فاقد ارزش سیاسی است. البته ظهور وقایع امکان دارد جنبه ای داخلی داشته باشد، اما مناسبات بین المللی در نتیجه هر تحول ، قطعا تاثیرگذار خواهد بود
کد خبر 203863
نظر شما