مبالغه بی‌پایه و اساس غرب در مورد برنامه هسته‌ای ایران

یک نشریه آمریکایی معتقد است با توجه به شواهد تاریخی بسیاری از فرضیه‌هایی که در مورد هسته‌ای شدن ایران شکل گرفته است بی‌پایه و اساس است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، نشریه «فارین پالیسی» در مقاله‌ای به قلم «استفن اِم والت» نوشت: بحث و گفتگو بر سر ایران و برنامه هسته‌ایش برای جامعه سیاست خارجی آمریکا از اعتبار کمی برخوردار است، چون قسمت عمده آن مبتنی بر فرضیه‌های نامعلومی است که حتی در بررسی سطحی ضعیف هستند. مقدار زیادی جوهر، پیکسل، و وقت آنتن به بحث در این مورد اختصاص داده شده است که آیا ایران به راستی خواستار بمب است، دستیابی به آن چقدر ممکن است نزدیک باشد، تحریم‌ها چقدر خوب عمل می‌کنند، آیا مسئولان ایرانی منطقی هستند، و آیا یک ابتکار عمل دیپلماتیک جدید توصیه می‌شود. همچنین، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، و تحلیلگران سیاست ساعت‌ها بی‌وقفه وقت صرف می‌کنند که بپرسند آیا اسرائیل ممکن است حمله کند، یا چه وقت ممکن است حمله کند و آیا آمریکا باید کمک کند. اما ما به‌ندرت از خودمان می‌پرسیم که آیا در مورد این مسئله بسیار مبالغه شده است؟

جنگ نرم و عملیات روانی به نقل از اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را برای اطلاع نخبگان و تصمیم گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی منتشر می‌کند. 

پتانسیل هسته‌ای ایران غرب را به وحشت انداخته است 

در اصل، تمام بحثی که در مورد ایران انجام می‌شود مبتنی بر این فرضیه است که به دست آوردن سلاح هسته‌ای توسط ایران می‌تواند فروپاشیدن اهمیت ژئوپولتیکی باشد: هم‌طراز ظهور «هیتلر» برای به قدرت رسیدن در آلمان در سال 1933، سقوط فرانسه در سال 1940، انشعاب چین و شوروی، یا فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی سابق. در این حالت، «هنری کیسینجر» اخیراً استدلال آورد که یک قابلیت بالقوه در ایران (یعنی قابلیت به دست آوردن یک بمب به شکل نسبتاً سریع) به خودی خود می‌تواند عواقب هولناکی داشته باشد. «کیسینجر» ادعا می‌کند حتی اگر ایران دیگر دست به بعضی خطوط قرمز نمی‌زد، این مسئله: 1-موجب گسترش هسته‌ای نظامی و غیرقابل کنترل در سرتاسر منطقه می‌شد 2- بسیاری از همسایگان ایران را متقاعد می‌کرد که اتحاد سیاسی خود برای تهران را دوباره برنامه‌ریزی کنند 3- گرایش‌های اصلاح‌طلبانه در بهار عربی را فرو می‌پوشاند و 4- یک ضربه بالقوه مرگبار به امید برای کاهش زرادخانه هسته‌ای جهان وارد می‌کرد. وای؛ و این فقط در صورتی است که ایران پتانسیل هسته‌ای داشته باشد و نه حتی یک سلاح واقعی! چنین بر می‌آید که آمریکا یا باید آن‌ها را متقاعد کند که از بیشتر توان غنی‌سازی خود دست بردارند یا با آن‌ها وارد جنگ شود تا این توانایی را نابود کند.

مبالغه در ترس از هسته‌ای شدن ایران

با این حال این «نمونه شاخص فرضیه‌ها» فقط مورد تأکید قرار می‌گیرند و به ندرت بررسی می‌شوند. سؤال مشخصی که این‌جا مطرح می‌شود این است: آیا فعالیت‌های پیشین گسترش هسته‌ای همان عواقب رعب‌آوری که طرفداران جنگ ایران اکنون پیش‌بینی می‌کنند را داشت؟ پاسخ این سؤال منفی است. در واقع، گسترش تسلیحات هسته‌ای به صورت قابل ملاحظه‌ای تأثیر اندکی بر روی ماهیت اساسی سیاست‌های جهان و مقام قدرت‌های بزرگ داشته است. تأثیر اصلی انقلاب هسته‌ای ایجاد احتیاط بیشتر در رفتار آن‌هایی که بمب داشتند و همچنین هر کسی که مجبور بود از پس یک دشمن مجهز به تسلیحات هسته‌ای برآید بوده است. در واقع، گسترش هسته‌ای، کشورهای ضعیف را به بازیگران جهانی با نفوذ تبدیل نکرده است، به کشورهای مجهز به تسلیحات هسته‌ای توانایی تهدید کشورهای همسایه خود یا مجبور کردن آن‌ها برای این که سر فرود آورند را نداده است، و مسابقات تسلیحاتی گسترده در منطقه به راه نینداخته است. به طور خلاصه، در مورد ترس‌هایی که یک بمب ایرانی سیاست‌های منطقه‌ای یا جهانی را تغییر می‌دهد به شدت مبالغه شده است؛ شاید حتی بشود گفت که آن‌ها فقط پرت و پلا هستند.

قدرت هسته‌ای شوروی از فروپاشی این کشور جلوگیری نکرد

گزارشات تاریخی را در نظر بگیرید. آیا وقتی اتحادیه قدرتمند شوروی اولین بمبش را در سال 1949 آزمایش کرد دنیا وابسته به اتحاد سیاسی خود بود؟ اگرچه اسناد جنجال‌برانگیزی مانند NSC-68 در مورد افزایش گسترده در نفوذ و ستیزه‌جویی شوروی هشدار داد، توسعه هسته‌ای شوروی فقط این احتیاط را تقویت کرد که هر دو ابرقدرت تا آن زمان داشتند در مقابل یکدیگر نمایش می‌دادند. آمریکا تا آن زمان شوروی سوسیالیستی را به عنوان یک دشمن می‌دید، و اصول اساسی سیاست تحدید نفوذ در آن هنگام به جا بود. قبل از آزمایش بمب شوروی، ناتو داشت شکل می‌گرفت و تسلط شوروی بر اروپای شرقی تا آن زمان یک واقعیت مسلم بود. داشتن مالکیت انحصاری بمب به «ترومن» این توانایی را نداده بود که به «استالین» فقط امر و نهی کند، و به دست آوردن بمب این توانایی را به «استالین» یا جانشینانش نیز نداد که هر یک از همسایگانشان یا متحدان اصلی آمریکا را تهدید کنند. این مسئله یقیناً هیچ کشوری را متقاعد نکرد که اتحاد سیاسی خود برای مسکو را دوباره برنامه‌ریزی کند. موشک بعدی «نیکیتا خروشچوف» هم که فقط به سر و صدا درآمد پیوند ناتو و دیگر متحدان تحت رهبری آمریکا را تقویت کرد، و ما اکنون می‌دانیم که بیشتر خط و نشان او با این قصد بود که احساس حقارت استراتژیکی شوروی را پنهان کند. باید گفت که داشتن یک زرادخانه هسته‌ای بزرگ قیام‌های ضد کمونیستی در آلمان شرقی، مجارستان، چکسلواکی، یا لهستان را متوقف نکرد، و به اتحادیه شوروی این امکان را نداد که در افغانستان برنده شود. همچنین از این‌که عاقبت اتحادیه شوروی کاملاً فرو بپاشد جلوگیری نکرد.

نقش تسلیحات هسته‌ای در نفوذ انگلیس و فرانسه در جهان

آیا به دست آوردن تسلیحات هسته‌ای توسط انگلیس و فرانسه زوال آن‌ها به عنوان قدرت‌های بزرگ را کند کرد؟ به هیچ وجه. داشتن گروه ضربت نظامی شاید باعث شده بود «دوگل» درباره اعتبار فرانسه احساس بهتری داشته باشد و داشتن عامل بازدازنده خودشان موجب شد که هر دو کشور وابستگی کمتری به حمایت امنیتی آمریکا داشته باشند، اما به هر یک از کشورها حق اظهار عقیده بیشتری در امور جهان نبخشید، یا برای آن‌ها در هیچ کجا تأثیر و نفوذ جدیدی به همراه نیاورد؛ و شاید شما به خاطر بیاورید که انگلیس نتوانست از طریق ایجاد تهدید هسته‌ای آرژانتین را مجبور کند که جزایر «فالکلند» را برگرداند- با این که آرژانتین خودش هیچ بمبی و هیچ تضمین هسته‌ای نداشت- آن‌ها مجبور شدند با نیروهای قدیمی و مرسوم خود بروند جزایر را پس بگیرند.

افزایش نفوذ جهانی چین به دلیل سه دهه رشد اقتصادی است، نه تسلیحات هسته‌ای

آیا انفجار بمب چین در سال 1964 ناگهان این کشور را یک ابرقدرت کرد؟ ابداً. چین یک بازیگر فرعی در صحنه جهانی باقی ماند تا زمانی که اصول و قواعد بازار را اتخاذ کرد، و افزایش نفوذ جهانی این کشور به دلیل سه دهه رشد اقتصادی است، نه مقدار زیاد تسلیحات هسته‌ای؛ و راستی آیا به دست آوردن بمب به «مائو زدونگ» – یک خود بزرگ‌بین ظالم که سیاست مصیبت‌بار «یک گام بزرگ به جلو» را در سال 1957 و انقلاب فرهنگی مخرب در دهه 1960 را آغاز کرد- این توانایی را داد که شروع به تهدید و اخاذی از همسایگانش کند؟ خیر. در واقع، رفتار سیاست خارجی چین بعد از 1964 به طور کلی کاملاً مهار شده بود.

آیا اسرائیل از برنامه هسته‌ای خود برای دستیابی به اهدافش استفاده می‌کند؟

اسرائیل چطور؟ آیا زرادخانه هسته‌ای اسرائیل این امکان را به او می‌دهد که همسایگانش را مجبور به کاری کند یا خواسته‌اش را به حزب‌الله یا فلسطینی‌ها تحمیل کند؟ خیر. اسرائیل از برتری نظامی قدیمی خود استفاده می‌کند که این کارها را انجام دهد، نه زرادخانه هسته‌ای خود. در واقع، بمب اسرائیل حتی مانع مصر و سوریه برای حمله به این کشور در اکتبر 1973 نشد، اگرچه کمک کرد که آن‌ها را متقاعد کند اهدافشان برای دوباره به دست آوردن قلمرویی که در سال 1967 از دست داده بودند را محدود کنند. ذکر این نکته نیز ارزشمند است که برنامه هسته‌ای اسرائیل عامل به وجود آورنده یک مسابقه تسلیحاتی ناگهانی هم نشد. اگرچه کشورهایی نظیر عراق و لیبی بعد از این‌که اسرائیل به بمب دست یافت برنامه‌های تسلیحات کشتار جمعی خودشان را ایجاد کردند، هیچ یک از اقدامات هسته‌ای آن‌ها خیلی سریع پیش نرفت یا به خط پایان نرسید.

توان هسته‌ای در آفریقای جنوبی، هندوستان و پاکستان

اما صبر کنید، بیش از این‌ها وجود دارد. حکومت سفیدها در آفریقای جنوبی عاقبت تعداد کمی بمب تولید کرد، اما هیچ کسی توجه نکرد و تبعیض نژادی به هر حال خاتمه یافت. سپس دولت جدید از زرادخانه هسته‌ای خود صرف‌نظر کرد تا بیشتر ابراز احساسات کند. در هر صورت، آفریقای جنوبی بدون زرادخانه نسبت به قبل امن‌تر بود.

هندوستان و پاکستان چطور؟ «انفجار هسته‌ای صلح‌آمیز» هندوستان در سال 1974 این کشور را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل نکرد، و تنها اثر واقعی آن تحریک پاکستان بود- که تا آن زمان یک رقیب اعلام شده بود- برای این که او هم این تکنولوژی را به دست آورد؛ و ذکر این نکته نیز ارزشمند است که علی‌رغم شکایت‌های قابل توجه در دو طرف و درگیری‌های گاهگاهی و عوامل تحریک‌آمیز دیگر، از آن زمان یک جنگ گسترده بین دو کشور وجود نداشته است.

تسلیحات هسته‌ای و کره شمالی

در نهایت، کره شمالی به همان اندازه آزاردهنده و عجیب است که همیشه بوده، اما به دست آوردن تسلیحات هسته‌ای این کشور را از محفظه سبد اقتصادی به یک قدرت منطقه‌ای بزرگ تبدیل نکرد و تمایل این کشور را برای بدرفتاری نیز بیشتر نکرد. در واقع، آن‌چه بیش از همه در مورد برنامه هسته‌ای کره شمالی قابل توجه است این است که چه تأثیر کمی بر همسایگانش داشته است. کشورهایی نظیر ژاپن و کره جنوبی چنانچه می‌خواستند می‌توانستند خیلی سریع هسته‌ای بشوند، اما هیچ کدام ظرف ده سال بعد از اولین آزمایش هسته‌ای کره شمالی چنین کاری را انجام نداده‌اند.

تسلیحات هسته‌ای و تأثیرات آن بر منطقه و جهان

به طور خلاصه، هم تئوری و هم تاریخ به ما این درس را می‌دهد که به دست آوردن یک سلاح هسته‌ای تأثیری کمتر از آن چیزی که بسیاری باور دارند بر قدرت و نفوذ یک کشور دارد، و گسترش آهسته تسلیحات هسته‌ای تنها تأثیرات مختصر بر سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای دارد. تسلیحات هسته‌ای برای جلوگیری از حملات مستقیم به وطن افراد خوب هستند، و موجب احتیاط بیشتر در اذهان رهبران ملی از همه نوع می‌شوند. اما کاری که آن‌ها انجام نمی‌دهند تبدیل کشورهای ضعیف به قدرت‌های بزرگ است، آن‌ها به عنوان ابزار تهدید بی‌فایده هستند، و هزینه زیادی را در پی خواهند داشت. آن‌ها همچنین کشورهای دیگر را به این سمت سوق می‌دهند که در مورد مقاصد شخصی بیشتر نگران باشند و برای حفاظت شخصی با هم ملحق شوند. به خاطر این دلایل، بیشتر کشورهایی که بالقوه هسته‌ای هستند به این نتیجه رسیده‌اند که به دست آوردن بمب ارزش آن را ندارد.

اما تعداد کمی از کشورها- و معمولاً آن‌هایی که نگرانند مورد حمله قرار بگیرند- تصمیم دارند ادامه دهند. خبر خوب این است که وقتی آن‌ها این کار را انجام دهند، این موضوع به طور قابل ملاحظه‌ای تأثیر کمی بر امور جهان دارد.

ایران و راهکارهایی برای جلوگیری از هسته‌ای شدن

با این حال، به دلیلی عجیب و غریب، جامعه امنیت ملی آمریکا ظاهراً فکر می‌کند که هم منطق و هم تمام پیشینه تاریخی قبلی در مورد ایران صدق نمی‌کند. آن‌ها فراموش می‌کنند که به طور مشابه قبل از این‌که بسیاری از این کشورهای دیگر بمب به دست بیاورند هشدارهای شدیدی داده شد، با وجود این هیچ یک از این پیش‌بینی‌های ترسناک اتفاق نیفتاد. عجیب آن‌که با ارائه مکرر سناریوهای بدبختی و بیچارگی درباره عواقب ژئوپولتیکی گسترده بمب در ایران، شاید آن‌ها اختیارات تندروهای ایرانی که ممکن است علاقه‌مند باشند که واقعاً یک سلاح کارآمد به دست بیاورند را تقویت می‌کنند. روی هم رفته، اگر به دست آوردن یک بمب همه نفوذی که «کیسینجر» و دیگران از آن می‌ترسند را به ایران می‌دهد، چرا تهران چنین چیزی نخواهد؟

در واقع، روش زیرکانه برای دلسرد کردن ایران از هسته‌ای شدن این است که هم تهدید زور کنار گذاشته شود (در نتیجه، کاهش نیاز مشاهده شده ایران برای یک بازدارنده) و هم روشن شود که به دست آوردن بمب برای ایران منافع راهبردی بزرگی به همراه نخواهد داشت و بر سیاست‌های جهانی یا منطقه‌ای چنانچه اصلاً وجود داشته باشند خیلی تأثیری نخواهد داشت.
پایان پیام/

کد خبر 203464

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha