آیا پذیرش قطعنامه به معنای دست کشیدن از مقاومت بود؟

آیا پذیرش قطعنامه‌ 598 توسط حضرت امام (رحمت الله علیه) به معنای تجدید نظر در شعار «نه شرقی، نه غربی» و کوتاه آمدن از تقابل با نظام بین‌الملل، که پیش از این با آن چالش داشت، بود؟

به گزارش خبرگزاری شبستان، شاخصه‌های انقلابی و ضداستکباری (چه از نوع غربی و چه از نوع شرقی) چیزی نیست که کسی بتواند منکر عدم وجود یا کم‌رنگ بودن آن در اندیشه‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه) در حوزه‌ی سیاست خارجی گردد، بلکه بازخوانی بیانات و مکتوبات آن پیر سفرکرده در این حوزه، به خوبی چارچوب اندیشه‌ای گفتمان امام و انقلاب اسلامی را به نمایش می‌گذارد. با این حال، گاهی در تحلیل‌ها و احیاناً نقل خاطرات برخی سیاست‌ورزان کنونی ‌ـ‌که گویا مایل‌اند تمایلات و مکنونات قلبی خود را به نظام منتسب سازند‌ـ تعابیری در خصوص دیدگاه امام در حوزه‌های گوناگون و از جمله سیاست خارجی مشاهده می‌گردد که هر تحلیل‌گر بی‌طرف و منصفی را متعجب می‌سازد.

در این ارتباط، با اتکا به ادعای یادشده، گفته می‌شود همان گونه که حضرت امام در آن مقطع و علی‌رغم وجود آن شعار، متناسب با مقتضیات زمان و شرایط داخلی و بین‌المللی، در این شعار تجدید نظر کردند، امروز نیز می‌توان در مسائلی چون نگاه منفی نسبت به مذاکره با آمریکا تجدید نظر کرد. هرچند پاسخ‌گویی به گزاره‌های تبلیغاتی و بعضاً انتخاباتی برخی سیاست‌ورزان (اعم از افراد و جریان‌ها) چندان در حوزه‌ی تبیینی‌ـ‌راهبردی جای نمی‌گیرد، اما از آنجا که این بار حریمی خاص و حساس (گفتمان معمار کبیر انقلاب) هدف گرفته شده است، لازم است اندکی در اندیشه‌های آن عزیز سفرکرده در این باب غور و مداقه گردد.
تنش‌زدایی در چارچوب اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه)
مروری بر ادبیات امام راحل (رحمت الله علیه) ‌ـ‌چه در پیام‌ها و چه در بیانات‌ـ‌ و حتی رویکرد عملی ایشان به مباحث سیاست خارجی، به خوبی چارچوب انقلابی گفتمان و اندیشه‌ی ایشان را نمایان می‌سازد. با این حال، برای برطرف نمودن تردیدها، پاره‌ای از بیانات صریح حضرت امام (رحمت الله علیه) در این حوزه نقل می‌گردد. ایشان صراحتاً می‌فرمایند: «ما با صدور انقلابمان، که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی (صلی الله علیه و آله) است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان‌خواران خاتمه می‌دهیم.»[1]
همچنین ایشان، در جای دیگر، درباره‌ی کمک به نهضت‌‌های آزادی‌‌بخش جهان، می‌‌فرمایند: «ملت‌آزاده‌ی ایران هم‌اکنون‌ از ‌ملت‌های ‌مستضعف ‌جهان در مقابل آنانکه منطقشان توپ و تانک وشعارشان سرنیزه است، کاملاً پشتیبانی می‌نماید. ما ازتمام نهضت‌های آزادی‌بخش درسراسرجهان،که در راه خدا و حق وحقیقت و آزادی مبارزه می‌کنند، پشتیبانی می‌کنیم. ملت‌های برادرعرب و برادران لبنانی وفلسطینی بدانند که هر چه بدبختی دارندازاسرائیل و آمریکاست، هر چه گرفتاری دارندازاختلاف بین سرانکشورهای اسلامی است. باید متحد شوند و با نیروی ایمان، اسرائیل، ریشه‌ی فساد منطقه، راازبُن برکنند. مابار دیگر پشتیبانی بی‌دریغ خود راازبرادران مسلمان و مظلوم افغانی اعلام می‌داریم و اشغال اشغالگران را شدیداً محکوم می‌نماییم. ما مسلمانیم وشرق و غرب برایمان مطرح نیست. ما از مظلوم دفاع می‌کنیم و بر ظالم می‌تازیم. این یک وظیفه‌ی اسلامیاست.»
این در کنار بسیاری از موارد مشابه، در حالی است که هر که اندکی با عرف رفتاری دیپلماسی و روابط بین‌الملل آشنا باشد، به خوبی می‌داند که این ادبیات به هیچ روی از سوی یک مقام رسمی کشور ‌ـ‌آن‌هم در رأس یک نظام‌ـ معمول نیست و تنها در چارچوب گفتمان سیاست خارجی انقلاب اسلامی، که هیچ موافقتی با تنش‌زدایی با نظام سلطه و استکبار جهانی ندارد، قابل تحلیل و تبیین است. با مطالعه‌ی ادبیاتی از این دست، به خوبی روشن می‌گردد که اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه) با تنش‌زدایی ‌ـ‌که از اصول مهم آن، عدم مداخله در امور دیگران و عدم حمایت از مخالفین نظام‌های دیگر و از جمله طاغوت‌هاست‌ـ به هیچ وجه، سازگاری ندارد.
آیا پذیرش جام زهر، امام را به تنش‌زدایی وادار نمود؟

با این حال، سیاسیون و افرادی که در سال‌های پایان جنگ تحمیلی به شدت مایل به سازش بودند و امروز نیز بی‌میل به تکرار حادثه‌ی جام زهر نیستند‌، اخیراً شبهه و پرسشی را مطرح می‌کنند و آن این است که اگرچه امام راحل (رحمت الله علیه) در سال‌های اولیه‌ی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سیاست عدم سازش با غرب و شرق را در دستور کار قرار دادند، اما با پذیرش قطعنامه‌ی 598 عملاً به تنش‌زدایی و تعامل روی آوردند.
یکی از قائلین به همین نوع نگاه، چندی پیش در توجیه این ادعا، گفت: «حمله‌ی عراق به ایران به نوعی بروز و ظهور تقابل نظام بین‌الملل با ایران بود که می‌بینیم در جنگ، نظام بین‌الملل در یک طرف و ایران در طرف دیگر قرار می‌گیرد و با حمایت نظام بین‌الملل، جنگ به مدت 8 سال طول می‌کشد، اما پس از 8 سال، ما شاهد پذیرش قطعنامه‌ی 598 از سوی امام (رحمت الله علیه) هستیم که به نوعی تجدید نظری در شعار "نه شرقی و نه غربی" بود. در واقع در اینجا ما با یک تعامل در نظام بین‌الملل روبه‌رو شدیم که هرچند بر شعار خود پایبند بودیم، اما در عمل نظام بین‌الملل را پذیرفتیم.»[2]
هرچند این ادعا توسط معدود سیاست‌ورزانی از طیف موسوم به اصلاحات مطرح شده است، اما از آنجایی که احتمالاً در روزهای آتی نیز باز شاهد ادعاهایی از این دست خواهیم بود، باید صحت این ادعا را به آزمون اندیشه‌ی امام (رحمت الله علیه) گذارد.
روشن‌ترین منبع برای فهم رویکرد امام در ماجرای قطعنامه پیامی است که خود حضرت امام در این خصوص صادر نمودند. وجود جملاتی صریح که روشنگر نگاه امام پس از پذیرش قطعنامه است، جای هیچ تردیدی نمی‌گذارد: «البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین‌الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه‌ی جهان‌خواران بوده و هستیم. ما در صدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام‌هایی را که بر این 3 پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول‌الله ‌ـ‌صلی الله علیه و آله و سلم‌ـ‌ را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملت‌های دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی، حتی اگر با مبارزه‌ی قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می‌کنیم.»[3]
ایشان در ادامه فرموده‌اند: «مسلمانان تمامی کشورهای جهان، از آنجا که شما در سلطه‌ی بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده‌اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پرشور و شهادت‌طلبی که حاضرند خطوط جبهه‌ی کفر را بشکنند، استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه‌ی مبارزه است و اولین گام در مبارزه‌ اراده است و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصاً آمریکا، را بر خود حرام کنید.»[4]
در نگاه راهبردی امام راحل (رحمت الله علیه) آمده است: «مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم می‌شود و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه‌ی حفظ منافع خود، حادثه‌ای را به وجود می‌آورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهان‌خواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم‌اکنون اگر آمریکا یک کشور اسلامی را به بهانه‌ی حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصاً آمریکا را شکست و الزاماً یکی از 2 راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزی.»[5]
بنا بر نظر امام راحل (رحمت الله علیه) مستضعفان جهان باید بدانند: «ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره‌ی خون دفاع خواهیم کرد... جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.»[6]
امام راحل همچنین تأکید نموده‌اند: «من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه‌ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده‌ی جهان است و کشور ایران، به عنوان یک دژ نظامی و آسیب‌ناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش‌های مبارزه علیه نظام‌های کفر و شرک آشنا می‌سازد.»
این ادبیات بسیار صریح‌تر از آن است که کسی بخواهد با سیاست‌بازی آن را در راستای تنش‌زدایی بداند و امام را پذیرنده‌ی سازش با نظام بین‌الملل (غرب و شرق) بداند. با این حال، ممکن است عده‌ای ناجوانمردانه بخواهند این‌ها را از مصادیق تاکتیک لفاظی و شعارهایی جهت راضی کردن احساسات جوانان انقلابی بدانند، اما عمل انقلابی امام نیز مؤید آن است که امام (رحمت الله علیه) از صمیم قلب چنین اعتقادی داشت و به آن عمل می‌نمود. نمونه‌ی بارز این مسئله، ‌‌که جای هیچ شک و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد، ماجرای حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی (نویسنده‌ی کتاب موهن آیات شیطانی) است.
درست در شرایطی که کشور جنگ 8 ساله را پشت سر گذاشته بود و حجم وسیع خرابی‌ها و توقف پیشرفت کشور بسیاری از مسئولان را به یاری‌طلبی از غرب مایل ساخته بود، امام (رحمت الله علیه)، در اقدامی کاملاً مغایر با تنش‌زدایی و حتی مغایر با عرف دیپلماسی، این حکم را صادر نمود و حتی نسبت به تجدیدنظرطلبی در آن ‌ـ‌که در حقیقت همان سیاست تنش‌زدایی در دوره‌ی سازندگی و اصلاحات بود‌ـ هشدار دادند: «ترس من این است که تحلیل‌گران امروز 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر و نتیجه‌گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته‌اند، پس خامی نکنیم و از کنار اهانت‌کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم.»

 به گزارش برهان، امام (رحمت الله علیه)، تا آخرین روزهای عمر پربرکت خویش، هیچ گاه از مواضع صریح خود در سیاست خارجی عدول ننمود و بهترین مصداق برای این ادعا همین ماجرای سلمان رشدی است. این نوشتار را با تأکید و سفارشی دیگر از آن عزیز سفرکرده به پایان می‌بریم: «آنانکه هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید درسیاست واصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم واشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم،آنان با مابرخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند،این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره‌ی واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب و اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام و جود درک کنیم که مسئله‌ی اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان‌خواران به نابودی اسلام و مسلمین است؛ والاّ مسئله‌ی فردی سلمان رشدی آن قد ربرایشان مهم نیست که همه‌ی صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.»[8]

پی‌نوشت‌ها:
[1]در جستجوی راه از کلام امام (دفتر دهم)، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 435.
[2]اظهارات محمدجواد حق‌شناس در مناظره با حمید رسایی در دانشگاه امیرکبیر، باشگاه خبرنگاران، 22 آبان 1391.
[3]پیام حج خونین (سالگرد کشتار حجاج) معروف به پیام قطعنامه‌ی امام، صحیفه‌ی امام، ج 21، صص 74 تا 100.
[4]همان.
[5]همان.
[6]همان.
[7]پیام امام به روحانیت، صحیفه‌ی امام، ج 21، ص 291.
[8]همان.
محمدباقر مهدوی؛ کارشناس مسائل سیاسی

پایان پیام/

 

کد خبر 201631

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha