خبرگزاری شبستان: اگرچه آنچه ما از عاشورا و قیام کربلا فرا گرفته ایم بیشتر جنبه شور و حماسه دارد اما در این میان نمی توان بی تفاوت از کنار ابعاد معرفتی این واقعه تاریخ ساز عبور کرد، اینکه بروز چه کج روی هایی امام حسین (ع) را واداشت تا با همه هستی خود برای احیای دین نبوی وارد میدان شود، مسئله ای است که باید بیش از شور حسینی به آن توجه داشت تا مبادا غفلت ما را نیز دچار لغزش های مشابه کند. از این رو در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین قاسم خانجانی، استادیار گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه درباره چرایی وقوع عاشورا به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن در ذیل می آید:
امتداد چه تفکری از دوران جاهلیت و قبل از بعثت در واقعه کربلا ریشه دوانده است؟
قبل از بعثت قدرت مسلطی در مکه وجود داشت که به لحاظ سیاسی، اقتصادی و به نوعی اجتماعی حاضر نبود بعثت را بپذیرد و دین جدید را که می توانست خطرات جدی برای آن قدرت مسلط و جریان حاکم داشته باشد را هضم کند؛ از این رو نخستین مخالفت ها از سوی همین جریان مسلط در مکه آغاز شد و شاید بتوان گفت پایدارترین، دامنه دارترین و مداوم ترین مخالفت ها همچنان از ناحیه این قدرت و جریان مسلط در مکه اعمال می شد. این نگاه برگرفته از اشرافیت قریش و طرز فکر حاکم و مسلطی که نماینده این اشرافیت بود نشئت می گرفت. چهره برجسته این اشرافیت ابوسفیان بود که به عنوان چهره شخصیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مکه مقابل پیامبر (ص) ایستاد و تا سال هشتم هجرت یعنی فتح مکه مشکلات بسیاری را ایجاد کرد و در نهایت از ترس ناچار به پذیرش اسلام شد.
ابوسفیان زمانی که با قدرت تثبیت شده پیامبر (ص) در مدینه و در بسیاری از نقاط حجاز و در میان قبائل و اعراب بادیه نشین مواجه شد و دید که بسیاری از آنها سرباز پیامبر (ص) و حاضر به جانفشانی در راه دین هستند و تنها مکه تسلیم نشده است، در سال هشتم هجرت با فتح مکه ناچار به پذیرش اسلام شد اما بدون ایمان قلبی و اعتقاد و این را به اشکال مختلف و با کنایه و تصریح نشان داد. هم او و هم فرزندانش که اعتقادشان به اسلام از سر اجبار و پس از آن به طمع موقعیت ها و پست های مدیریتی در دستگاه رسول خدا (ص) بود، اسلامی ظاهری داشتند.
ابوسفیان، معاویه و دیگران فرزندان او اینگونه بودند و تفکر اشرافی قریش و به تعبیر امروز استکباری که از قبل داشتند همچنان آتش زیر خاکستر بود تا در فرصتی مناسب شعله ور شود.
این آتش زیر خاکستر از چه زمان میدان را برای شعله ور شدن مناسب یافت؟
طبیعتا آنها در دو سه سال آخر عمر رسول خدا (ص) موفق نشدند، اما پس از سقیفه و کنار نهاده شدن حضرت امیر (ع)، حکومت در دست کسانی قرار گرفت که علاوه بر آن که صلاحیت نداشتند و بر خلاف نظر رسول خدا(ص) به خلافت رسیدند، درایت، علم و اقتدار و استحکام لازم را نیز برای حکومت دینی نداشتند، از این رو در دوره خلیفه اول و دوم زمینه های بازگشت نیروهای اشرافی دنیاگرا که جز قدرت اقتصادی و سیاسی به چیزی نمی اندیشیدند به برخی مناصب فراهم شد. در وهله اول یزید بن ابوسفیان فرمانده بخشی از شام شد، بعد از درگذشت او، خلیفه دوم برای دلجویی از ابوسفیان پسر دیگر او یعنی معاویه را به جای او گماشت و نزدیک به 20 سال او در شام حکومت داشت، عجیب آنکه عمر که تا سال 23 هجری خلیفه بود خیلی از والیان را تغییر داد اما معاویه را عزل نکرد و این بسیار جای سوال دارد!
اگرچه اهل سنت این را نمی پذیرند اما به نظر می رسد، عدم عزل معاویه برای ایجاد زمینه مناسب رخنه و دستیابی قریشیان به قدرت بود و همین طور هم شد. لذا بعد از کشته شدن عثمان، ابوسفیان که با او خویشاوند بود به عثمان گفت حکومت را مانند توپ در دستان خود بگردانید...کنایه از این که حال که به قدرت رسیده اید نگذارید از دستتان خارج شود و به بنی هاشم و به خصوص به علی(ع) برسد.
نگاه آنها به حکومت اسلامی نگاهی سلطنتی بود، آنها وجه تقدسی و معنوی حکومت را نه در زمان پیامبر (ص) و نه در زمان ائمه (ع) مدنظر نداشتند. بنابراین هیچ گاه ثمرات دین و قرآن و معرفت حکومت نبوی را درک نکردند.
این روند ادامه داشت تا دوران خلافت حضرت امیر (ع)، که معاویه به دلیل آنکه حکومت را از آن خود می دانست، سرناسازگاری گذاشت و حضرت (ع) نیز کنار آمدن با معاویه را به مثابه کفر می دانستند، سپس قضیه صفین و حکومت معاویه پیش آمد تا شهادت امیرالمومنین (ع) و بعد هم مصالحه با امام حسن (ع) که در نتیجه آن معاویه از سال 41 تا 60 هجری خلیفه مسلمین شد و در این مدت از هیچ کوششی برای تخریب چهره امام علی (ع) و حتی رسالت پیامبر (ص) کوتاهی نکرد.
رواج اشرافی گری و قدرت طلبی در میان امت اسلام چه آسیب هایی را به بدنه نهال نوپای این مکتب وارد کرد؟
وقتی این روحیه در ذهن و جان مردم و البته نگاه های نزدیک به قدرت ریشه دواند، دیگر نمی شد از آنها توقع مبارزه و قیام علیه ظلم و استبداد و اشرافی گری و منکرات واضح آن زمان که حتی به وسیله حکام رخ می داد و در میان مردم نیز دیده می شد را داشت. لذا وقتی یزید به حکومتی که ماهیت الهی خود را از دست داده بود رسید، دیگر جنبه الهی و انتصاب خدایی حکومت معنایی نداشت!!
اینچنین بود که معاویه با صراحت یزید را به عنوان ولیعهد معرفی کرد و هیچ یک از مردم اعتراضی نکردند که در حکومت الهی ولایت عهدی معنی ندارد، از این رو منکرات آشکاری رخ می داد همچون خوردن شراب، ارتباط با زنان و کنیزان و حضور مطربان زن در دستگاه خلافت اسلامی، بوزینه بازی و بسیاری منکرات دیگر که حتی از خود خلیفه سر می زد اما صدای کسی درنمی آمد ...
پرداخت به لهو و لعب در زندگی خلیفه مسلمین کاری رایج و روا تلقی شد و در چنین شرایطی بود که امام حسین (ع) نتوانستند سکوت کنند چراکه فضاحت ها و منکرات به نقطه ای رسیده بود که رفع آنها تنها با قیام ممکن می شد.
در چنین شرایطی قیام بر همگان تکلیف است، آنچنان که امام (ع) می فرمایند وقتی کسی مثل یزید می شود حاکم اسلامی، کسی مثل من هم باید قیام کند.
زمینه های گسترده اجتماعی ایجاب می کرد که شخصی همچون امام حسین (ع) با همه هستی خود، قیامی حماسی و خونین را در تاریخ ثبت کنند، البته ایشان درپی قیامی خونین نبودند بلکه هدف ایشان امر به معروف و نهی از منکر بود. بنابراین تداوم جریان اشرافی گری و دنیاطلبی باعث شد تنها 5 دهه پس از رحلت پیامبر (ص) پسر ایشان را به قتل برسانند آن هم با اعتراف به اینکه کسی جز او پسر رسول خدا (ص) و پسر فاطمه (س) نیست.
سیدالشهداء (ع) برای امر به کدام معروف و نهی از چه منکری قیام تاریخی کربلا را رقم زدند؟
قیام امام (ع) برای نهی از منکر عظیم یعنی همان جریان اشرافی گری و تجمل گرایی بود و تهی شدن جامعه از معارف ناب دینی و فاصله از سیره رسول خدا(ص) بود. چرا که اگر چنین نگاهی به زندگی در جامعه ای به ویژه جامعه ای که شعار آن اسلام است، شکل بگیرد سرنوشت آن چیزی جز آنچه رخ داد، نخواهد بود.
در چنین جامعه ای اگر بیدارگری نشود و تلنگری و اعتراضی نباشد، جامعه سقوط می کند ولو اینکه در ظاهر شعار دینی داشته باشد و ادعا شود که از قرآن و عترت (ع) پیروی می کند اما در عمل فاصله بسیار دارد.
خود ما نیز باید مراقب باشیم که پس از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط زندگی و نگاه ما به گونه ای نباشد که عادت به نوعی خاص از زندگی کنیم که نشانه هایی از اشرافیت داشته باشد.
اینگونه نباشد که ما نیز در مناسبت های مختلف اظهار محبت به اهل بیت (ع) کنیم اما به وضعیت و شرایطی خاص خو بگیریم و وقتی که ضرورت اقتضاء کرد آماده جهاد و شهادت نشویم. و برای حفظ نظام و آرمان های امام و شهدا حاضر نباشیم از زندگی تجملی خود چشم بپوشیم.
پایان پیام/
نظر شما