خبرگزاری شبستان: سیاه پوشی شیعیان در عزای آل الله، خاصه سالار شهیدان، حسین بن علی(ع)، در دوران غیبت نیز به مثابه رسمی عام و رایج ادامه یافت و شواهد این امر در تاریخ و ادب شیعی(به ویژه در مراثی پرسوز و گداز عاشورا) فراوان است.
10. محتشم کاشانی، ملک الشعرای اوایل عهد صفوی، در رثای سالار شهیدان دوازده بند مشهوری دارد که به حق آن را "به آیین ترین مرثیه" در سوگ شهید کربلا خوانده اند.
حتی گفته می شود که رثائیه مزبور سخت مورد عنایت پیامبر و ائمه اهل بیت(ع) بوده و برخی از مصرع های آن، نظیر مصرع نخستین (باز این چه شورش است...) یا مصرع (او در دل است و هیچ دلی نیست بی ملال)، سروده آن پاکان است. به هر روی در این قصیده نیز می بینیم که شاعر، جا به جا، از رنگ تیره و کبود به عنوان رنگ عزا و ماتم سود جسته است:
در آغاز قصیده می خوانیم:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
این صبح تیره باز دمید از کجا، کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است؟
و در بخشی دیگر از آن:
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید.
پس از محتشم، شاعران توانمند بسیاری آمده اند که در استقبال از او، آنان نیز دوازده بندهای سوزناک- و بعضا بسیار استواری در رثای شهیدان کربلا سروده اند. در این قصاید نیز جای جای از رنگ سیاه به نشانه عزا بهره گرفته شده است:
11. وصال شیرازی در دوازده بند مشهور خویش می گوید:
این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟ زین جیب چاک گشته صبح از برای کیست؟
این جوی خون که از مژه خلق جاری است تا در مصیبت که در ماجرای کیست؟
12. میرزا ابولحسن یغما جندقی (1276م) در نوحه سینه زنی مشهوری که در باب حضرت علی اکبر سروده می گوید:
می رسد خشک لب از شط فرات اکبر من نوجوان اکبر من
سَیَلانی بکن ای چشمه چشم تر من نوجوان اکبر من
کسوت عمر تو تا این خم فیروزه نمون لعلی آورده به خون
گیتی از نیل عزا ساخت سیه معجر من نوجوان اکبر من
اشاره و توصیه به سیاه پوشی در سوگ سالار شهیدان اختصاص به سوگ سروده های پارسی و تازی ندارد و جلوه این امر را در ادبیات (شیعی) دیگر زبان ها نیز به وضوح می توان دید:
13. مرحوم حاج رحیم منزوی اردبیلی، شاعر و مداح اهل بیت(ع) که اخیرا درگذشت می گوید:
حسین چی ام؛ عرصه ماتم دیر چَمَنیم هَر یِرده حسین وای سس گلسه ارادور وطنم
نه قدره دیری ام بوقره پیراهنیم دی منیم اولسم آقر داشلارین آلتوندا اولسون کفنیم
یعنی من شیفته و دلباخته حسینم، هرجا که ماتم او برپا شد من اهل آنجایم. هرجا صدای(حسین وای) بیاید وطنم آنجاست. تا زنده ام این پیراهن سیاه لباسم خواهد بود، وقتی هم که مردم زیر خروارها سنگ همین پیراهن کفنم خواهد بود، آن را از تنم بیرون نیاورید.
14.زنده یاد شاه عبدالطیف سِندی، مرثیه سرای مشهور ایالت سند(واقع در جنوب پاکستان فعلی)(1)، نیز در قصیده پرشوری که به زبان سندی سروده و در آن زبان شهرتی به سزا دارد، خطاب به عزاداران سالار شهیدان(ع) در ماه محرم چنین توصیه ای دارد: برادر رنگرز، جامه ها را سیاه کن!
عبداللطیف در شعر سوزناک "سوز کدارو" چنین می گوید:
ذتو محرم ماه
سنکو شهزادان تیو
جائی هیک الله
پان ولندیون جوکری...
میر مدیئیان نکری
آئیانه موئی
کارا رگج کپژا
ادا نیروثی...
جهر ورائی جهوری، جهلیا
طرف سندی تقدیر
پس سختی میرحسین جی
ز نو بنین زارون زار
ماک، فلک، ذرتی، ذیی(2)
یعنی: ماه محرم برای خاطر شهزادگان(=شهدای آل الله در کربلا پریشان است. صلاح همه کارها به دست خداست. محرم آمده، اما امام هنوز باز نیامده است. خدایا مرا با جمع شهزادگان مدینه محشور ساز!...
میران لشگر از مدینه بیرون رفته اند، هنوز بازنگشته اند، برادر رنگرز، جامه ها را رنگ سیاه بزن!...
از جانب تقدیر، ابرهای سیاه غم آمده اند. از دیدن مصیبت میرحسین، پیامبران سخت می گریند. ملائک، فلک، ارض می لرزند، از فراز عرش صدای گریه می آید.
شواهد تاریخی و ادبی فوق، که هریک مربوط به زبان و زمان و مکانی خاص بوده اما آهنگی واحد و مشترک دارد، به خوبی نشان می دهد که در تلقی شیعیان اولا، رنگ سیاه رنگ عزا شناخته می شده و ثانیا از علما و ادبای بزرگ شیعه گرفته تا توده مردم، سیاه پوشی در عزای شهیدان آل الله را امری جایز و مشروع بلکه راجح مستحسن می شمرده اند.
به دیگر بیان، شیعه در عزای سالار شهیدان همه جا از رنگ سیاه به نشانه عزا سود می جسته و در این باب، حتی گاه برخلاف آداب و روسم رایج محیط و عصر خویش عمل می کرده است.
پی نوشت ها:
1. راجع به شاه یا میر عبداللطیف سندی ر. ک: توضیحات دکتر سیدحسن امین در کتاب "من بلد الی بلد"؛ رحلات فی الشرق و الغرب دار و مکتبة الهلال للطباعة و النشر، ط2: بیروت 1985م، صص138 به بعد. در مورد منطقه سند و نفوذ فرهنگ اسلامی در آن نیز ر.ک:ادبیات اسلامی هند، ماری شیمل، صص71-72
2. در باب این قصیده شیوا، ر.ک: تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران، گردآورنده: پتر چلکووسکی، ترجمه داوود حاتمی شرکت انتشارات علی و فرهنگی، تهران 1367ش، مقاله مرثیه در اشعار سندی، نشوته آن ماری شیمل صص296 به بعد.
برگرفته از کتاب سیاه پوشی در سوگ ائمه نور(ع)، نوشته مرحوم علی ابولحسنی(منذر)
ادامه دارد/
نظر شما