خبرگزاری شبستان: آنان فریاد برمیکشند: یااباعبدالله سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم اض یوم القیامة(4)؛ ای پدر بندگی و عبودیت! همانا من در صلح هستم، با کسیکه شما با او در صلح هستید و در جنگ هستم، با آن که شما در جنگ با او هستید و این راهبردی است همیشگی و تا قیامت یک جریان ایستا و محدود نمیباشد. تا زنده هستم، با این استراتژی زیست میکنم و آن را به فرزندان خود و دیگران، میآموزم و توصیه میکنم؛ زیرا من وظیفه دارم در مدار حقّ باشم و حقّ را به دیگران سفارش کنم و به آنان بگویم همواره باید در مسیر حفظ این حقّ، صبر پیشه کنند. تواصوا باالحق و تواصوا بالصبر(5). تا زنده هستیم و تا قیامت، این معرفت، محبت و اطاعت همراه ما بوده و در برزخ و قیامت، شاهدی بر حقانیت ما خواهد بود.
براساس فرهنگ عاشورا، این راهبرد را دست مایه عملی خود ساختهام و عنصرشناسی را در ادامه دشمنشناسی خود، پی جویی میکنم و نفرت و لعن خویش را اظهار میسازم: و لعن الله آل زیاد و آل مروان و لعن الله بنی امّیه قاطبة و لعن الله ابن مرجانة و لعن الله عمربن سعد و لعن الله شمراً و لعن الله امة اسرجت و الجمت و تنّقبت لقتالک.
جای جای هر یک از عناصر را در تحلیل دشمنشناسی خود، به خوبی برآورد میکنم و وزن و جایگاه آنان را در ضربه زدن و دشمنی نمودن ارزیابی میکنم تا برائت و بیزاریهایم، مؤثر باشد و راه را برای حقّ باز نمایم. من باید یار و یاور ولّی خدا باشم که شرط آن هوشیاری است.
پدر و مادرم فدایت یا حسین! چه عظیم و بزرگ است مصیبتهای شما بر من و این درد بر من بسیار سنگینی میکند. نالهای جان سوز و بلند دارم و از خدایی که مقام بلند شما را گرامی داشت و مرا هم به واسطه شما کرامت فرمود، درخواست میکنم که: ان یرزق طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)؛ روزی من گردان خونخواهی و انتقامگیری از خون تو را با امام پیروز و یاری شده از اهل بیت حضرت محمد(ص) و تا زمانی که این انتقام محقق نشود، سنگینی مصیبتهای تو، مرا بیتاب و بی قرار خواهد کرد.
امام حسین(ع) با هدایت و رهبری ویژه خود حرکت تاریخ را عوض کرده، آن را از مرگ همیشگی نجات داد و بشریت را از هلاکت حتمی رهایی بخشید. کاروان هدایت تاریخ، در جهت نتیجه بخشی و به هدف رسیدن در حال حرکت است؛ اما در این حرکت و جریان، هنوز سختی و تلخی مصائب حسین(ع) را در جان و ذائقه خود احساس میکنیم و تا بر آمدن شکوفه فرج، مرارت انتظار را تحمل مینماییم.
امام صادق(ع) فرمود: برای صاحب این امر قائم آل محمد(ع) غیبتی خواهد بود که متمسک به دین او کارش به قدری دشوار است که همانند آن ماند که بخواهد چوب خاردار بسیار سخت را، با دستانش بکشد و صاف کند(6).
در این قسمت از زیارت عاشورا و حدیث قدسی، به خوبی پیوند و گره خوردن فرهنگ عاشورا با فرهنگ انتظار را میبینیم، به طوری که این مضمون در قسمت دیگر زیارت عاشورا، تکرار شده است؛ یعنی؛ در دو مورد از زیارت عاشورا این عبارت آمده است. در دعای ندبه هم میخوانیم: این الطالب بدم المقتول بکربلاء.
راستی راز و رمز این پیوند چه میتواند باشد؟ چرا در عیدهای فطر، قربان و... این همه سفارش به دعای ندبه و زیارت امام حسین(ع) شده است. گویا بنا است، این دو فرهنگ پیوسته و به صورت همگام و همراه، زنده باشد و در لایههای اندیشه، فرهنگ و عینیت عموم مردم، جلوه گری کند. وترَین موتورَین(7) نیز هر دو با هم یاد شوند و یکی به عنوان پشتوانه فرهنگی و معبری برای آن دیگری باشد. پس میتوان گفت که: نینوا، معبر انتظار است.
این حقیقتی است که دشمنان هم به آن رسیدهاند. آنها در مطالعات شیعهشناسی خود، اعلام داشتهاند: شیعه با توجّه به پرچم سرخ عاشورای حسینی، به عنوان پیشینه و عقبه فرهنگی خود و از طرف دیگر با چشم انداز پرچم سبز مهدوی، از فرهنگی پویا و بالنده برخودار است. آنها برای مبارزه و تخریب این دو فرهنگ و شکستن این دو پرچم، برنامههای راهبردی به پا ساختهاند؛ ازجمله فیلمهایی مخصوص برای تضعیف فرهنگ ساختهاند. دشمن دریافته است که پیوندی خاص و راهبردی، بین فرهنگ انتظار و عاشورا وجود دارد و بر ما شیعیان است که از این راز و پیوند، دریافت مناسب و به هنگام داشته باشیم و آن را به پیام و بیان مطلوب برسانیم. بر ما است که بدانیم چرا در حدیث قدسی زیارت عاشورا از سیدالشهدا(ع) و در زیارات حضرت مهدی از امام عصر به عنوان "وتر موتور"، تنهای رها شده یاد شده است.
با دریافت درست از این مفاهیم، میتوانیم ندای این الطالب بدم المقتول بکربلا را در فضای جهان، به عنوان فرهنگ پویا مطرح نموده، فریاد کنیم و بنالیم که: "عزیز علی ان ابکیک و یخذلک الوری؛ گران است بر من اینکه برای تو گریه کنم و مردم تو را خوار و سبک بشمارند."(8)
و با این و شعور و شعور است که میخواهیم نصرت و یاری خود را برای مهدی تنها آماده ساخته و فریاد "هل من ناصر" حسین تنها مانده را پاسخ دهیم.
از خداوند چنین میخواهیم: خدایا! مرا در پیشگاه خودت به واسطه حسین(ع) در دنیا و آخرت آبرومند قرار ده: "اللهم اجعل عندک وجیها بالحسین(ع) فی الدنیا والآخرة". اگر میخواهیم در پیشگاه خالق خویش آبرومند گردیم، راه آن، این است که از "باب الله" به آستان ربوبی خداوند در آییم. این گونه میتوان "وجهه" و آبرویی در بارگاه ایزدی به دست آورد. امام حسین(ع) "باب الله" است و میتوان با آن در نزد خدا کسب وجهه نمود. از خداوند میخواهیم که خونخواهی خون خدا را، "رزق" و روزی ما قرار دهد؛ رزقی که به همراهی با امام منصور (مهدی) میباشد و اینگونه میخواهیم در درگاه الهی وجیه و آبرومند باشیم.
کسانی که نتوانستهاند در رکاب حسین(ع) جان ببازند و در نزد خدا وجیه گردند و آبرویی یابند؛ باید دعا کنند تا خداوند آنها را از این رزق و روزی را از آنها محروم نسازد و "مرارت انتظار" را به جان بخرند و به "خیل منتظران" بار یایند. آنان باید این سرود عشق را زمزمه جان خویش سازند که: به حق حسین و آن کسی که مقامش را کرامت بخشیدی و از کرامتش مرا هم بهرهمند نمودی، مرای روزی کن تا در معیّت مهدی فاطمه، خونخواه ثارالله باشم و بدین وسیله آبرویی در درگاه الهی کسب کنم؛ چون حسین رمز ("وجاهت" و کلید "تقرّب الی الله" است.
داستان انسان، داستان "فوز و خوض" و همچون سَرو سر به آسمان پرکشیدن است و یا به زمین فرو رفتن. کسانی که در عصر عاشورا، هستی خود را به موج عشق سپردند و مستانه به راه افتادند، میوه "فوز" را چیدند و رفتند و ماندگان در راه باید در "خیل وصف منتظران"، به امامت و رهبری "امام منتظر" چشم بدوزند؛ تا آن امام هُمام از سفر باز آید و این در راه ماندگان فوز عظیم را به کاروان عاشورائیان برساند.
ما درحال انتظار به ذکر عشق آرام مییابیم و مینالیم: شما رستگار شدید به رستگاری بزرگی؛ ای کاش ما هم با شما میبودیم و به همراه شما بدان نائل میآمدیم این امام عصر و پیروزمند با نصرت خدا است که عقب ماندگانِ از کاروان فوز و فائزان، را به مقصد میرساند، تا از "باب الله" سیدالشهدا(ع) کسب آبرو کنند.
این جلوهای از فلسفه خونخواهی "ثارالله" در رکاب فرزندش "مهدی فاطمه" است؛ زیرا "خون خدا" ریخته و به آن هتک حرمت شد. باید در هستی حریم خونِ خدا پاسداری میشد و بشود و تنها راه کسب وجهه و آبرو، همین گرامیداشت و پاسداری از این حرم و حریم است. کسانی که میخواهند به خیل آبرومندان در آیند، باید دِل به دریای "انتظار" خونخواهی ثارالله بزنند؛ تا با خونخواهی او در رکاب مهدی موعود(عج) آبرومندِ بارگاه ایزدی گردند و به فوز و رستگاری نائل آیند.
از همین رو است که: انتظار، فرج خود از بزرگترین فرجها است (10)".
ای پدر بندگی و عبودیت "یااباعبداللّه)! همانا من "تقرّب" میجویم به خدا و به رسولش و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و به تو ای حسین! به موالات و دوستی متقابل با تو حسین و به وسیله برائت از دشمنان شما.
در این جا بحث از تقرّب است: تقرّب به خدا و تقرّب به معصومین(ع)؛ زیرا این نورهای مقدس، اسمای حسنای الهیاند. این تقرّب ورودگاهی میخواهد که آن پدر بندگی و عبودیت (اباعبدالله) و خون خدا است. حتی تقرّب به خود سالار شهیدان، از همین منظر خواهد بود، باید برای این تقرّبها، از موالات امام حسین(ع) دستمایه گرفت و به وادی تقرّب راه یافت. سیدالشهداء(ع) کلید آبرومندی و وجیه شدن در درگاه الهی است؛ زیرا ثارالله است و حرم و حریم الهی است و حرمت دارد.
کلید "فوز" و رستگاری، سر بر کشیدن بر آسمان عبودیّت و بندگی است. باید با سعی تلاش، خود را به صف منتظران کاروان خون خواهان ثارالله برسانیم تا وجهه یافته، به خیل متقرّبان به خدا و امام حسین(ع) بپیوندیم و این گونه از دیار "نینوا"، معبری به کاروان خون خواهان حسینی بسازیم؛ چنان که قرآن میفرماید: در میان مؤمنان مردانیاند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ برخی پیمان خود را به آخر بردند [و در راه او شربت شهادت نوشیدند و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند".
عاشورائیان پیمان خود را به آخر بردند و مهدویان در معبر نینوا چَشم انتظارند و آن عهدی را که با خدای خود بستهاند پاسداری از "حرم و حریم" ثارالله و خون خدا از یاد نبردهاند آنان همیشه با خود زمزمه میکنند و هر صبحگاه، با امام عصرِ خویش و یوسف گمشده فاطمه، تجدید عهد مینمایند و در "انتظارِ" فرج به سر میبرند؛ تا در رکابش به خون خواهی "حرم و حریم" الهی و ثارالله برخیزند.
راز و رمزِ گره و پیوند این دو فرهنگ، این گونه عقده میگشاید و رُخ مینماید. منتظران عشق هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود راه نخواهند داد، همچنان که مردان سترگ عصر عاشورا چنین بودند.
پی نوشت:
4) زیارت عاشورا.
5) سوره والعصر
6) بحار الانوار، ج 52، ص 135، ح 39.
7) وتر موتور؛ هم در خصوص امام حسین(ع)، و هم در خصوص حضرت مهدی در زیارات آمده است؛ و آن به معنای تنهایِ تنها گذاشته شده میباشد.
8) دعای ندبه.
9) موسوعه امام حسین، ص 667.
10) بحار، ج 52، ص 122.
برگرفته از سایت موعود
ادامه دارد/
نظر شما