عرض ارادت دکتر شفیعی کدکنی به حضرت رضا(ع)

دکتر شفیعی کدکنی، استاد برجسته معاصر در تازه‌ترین سروده خود ضمن ارادت به بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، از دکتر احمد مهدوی دامغانی جهت بازگشت به ایران دعوت کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان ،استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی؛ محقق و شاعر برجستة دورة معاصر، در تازه ترین سرودة خود، ضمن عرض ارادت به بارگاه ملکوتی و ملایک پاسبان حضرت امام رضا (علیه السلام)؛ از دکتر احمد مهدوی دامغانی؛ از محققان برجسته ایرانی مقیم آمریکا، جهت بازگشت به ایران اسلامی دعوت کرد.

 

دکتر شفیعی کدکنی در سروده «دعوت به خراسان» که در شماره اخیر مجله وزین بخارا (شهریور 1391) و به همت علی دهباشی­ منتشر گردیده است، در نامه­‌ای منظوم به استاد احمد مهدوی دامغانی از برجسته­‌ترین شاگردان مکتب بدیع‌الزمان فروزانفر و از فضلای ایرانی مقیم ایالت فیلادلفیای آمریکا ـ جهت بازگشت به میهن اسلامی دعوت کرده است.

 

دکتر شفیعی در این نامه منظوم، ضمن برشمردن سجایای اخلاقی و مقامات علمی استاد مهدوی دامغانی، آرزو کرده است که پس از بازگشت این محقق فرزانه به ایران و میزبانی از این عزیز در منزل، به همراه ایشان، به عتبه بوسی آستان حضرت ثامن الحجج امام رضا (علیه السلام) توفیق یابد.

 متن کامل سروده استاد شفیعی کدکنی چنین است:
دعوت به خراسان

استادِ راد، مهدوی دامغانیا / بسیار مهربانی و بسیار دانیا
در پارسی و تازی، بر مرکب سخن / امروز روز، فارِسِ هر دو زبانیا


بر گنج باستانی دُرِّ دری، کنون / گنجورِ ره شناسی و هم پُشتوانیا
گر دو بدیعِ مشرق و مغرب نمانده اند / یا رب تو مانیا که هم این و هم آنیا


با این سرشت خاکی و خوی فرشتگی / تو در زمین نشسته بر آسمانیا
در راه مهرورزی و آیین دوستی / چون جویبارِ جاری و نهرِ روانیا


یک پاره از بهشتی و افتاده بر زمین / وز فرط لطف و مهر، روانِ روانیا
سختی به کار دین و در اخلاق مردمی / گویی که در نسیم سحر پرنیانیا

 

ای ننگشان که قدر تو نشناختند و رفت / بر جان تو ستم که چنین و چنانیا
جسم تو بر کرانۀ گوی زمین مکین / روح تو با ستاره کند هم عنانیا


دانم که بهر بندگی خاصگان حق / وقف است سال و ماه تو را زندگانیا
وین بندگی به میریِ عالم نمی دهی / زین رو به چشم من، تو امیر جهانیا


جز مدحشان که زینت عرش است و قدسیان/ هر مدحتی که هست، گم است و گمانیا
بادا که سال نو به وطن ره سپر شوی / بر خوان فقر خود کُنَمت میزبانیا


وانگه ز ری به سوی خراسان شویم و تو / گردی شفیعِ من ز چنین تیره جانیا
بر در گهی که خیل ملائک به روز و شب / صف بسته اند جمله پیِ پاسبانیا.


چون شاعرانِ یافه سرای گزافه گوی / هرگز نگویمت که: بمان جاودانیا
خواهم ز ایزد آنکه درین سالیان که هست / چندان که مانیا، به سعادت بمانیا
پایان پیام/
 

کد خبر 196347

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha