سوگواری برای حسین(ع) رسمی رایج در طول تاریخ

سیاه پوشی شیعیان در عزای آل الله، خاصه سالار شهیدان، حسین بن علی(ع)، در دوران غیبت نیز به مثابه رسمی عام و رایج ادامه یافت و شواهد این امر در تاریخ و ادب شیعی فراوان است.

خبرگزاری شبستان: سیاه پوشی شیعیان در عزای آل الله، خاصه سالار شهیدان، حسین بن علی(ع)، در دوران غیبت نیز به مثابه رسمی عام و رایج ادامه یافت و شواهد این امر در تاریخ و ادب شیعی (به ویژه در مراثی پرسوز و گداز عاشورا) فراوان است.

1.ابوعبدالله محمدبن حسین طوبی(1)، ازجمله شخصیت ها و شاعران شیعه است که در قرن 6هجری یا قبل از آن می زیسته و نام و اشعار وی در کتاب (خریده) تصنیف عمادالدین محمد قرشی اصفهانی(متوفی 597 ق) آمده است. وی از زبان دُرّ سیاه نجفی (که استعامل آن به صورت نگین انگشتر رواج دارد) می گوید:

انا غروی شدید السواد و قد کنت ابیض مثل اللجین
وما کنت اسود، لکننی صبغت سوادا لقتل الحسین(2)

"من در نجفی بسیار سیاهم. من همچون نقره سپید بودم و سیاه نبودم، ولی به علت قتل حسین(ع) سیاه پوشیدم."

یمانی در نسمة السحر با نقل ابیات فوق از طوسی می نویسد: شیعیان این بیت را بر نگین انگشتر خویش حک می کردند.(3)

 

2.شعر ابولحسن علی بنا حمد جرجانی جوهری(متوفی حدو 380ق)، شاعرو ادیب مشهور شیعی. وی نیز آل رسول(ص) را ترغیب به پوشیدن جامه سیاه عزا(حداد) در ماتم عاشورا کرده است.

عاشورنا ذا الا لخفی علی الدین خذوا حدادکم یا آل یاسین
الیوم شفق جیب الدین و انتهبت بنات احمد نهب الروم و الصین(4)

 

3.ابولحسن علی بن عبیدالله بن حماد عدوی عبدی بصری، از علما و شعرای برجسته شیعه در عصر صدوق(قرن چهارم) است که قصایدی بلند و استوار در مدح امیرمومنان و رثای سالار شهیدان دارد و شمار اشعارش در باب اهل بیت(ع) از 2200بیت نیز می گذرد(5)

در یکی از این گونه قصاید می گوید: موی سپید سالار شهیدان به خون سرش خضاب شد، من نیز گونه های خویش را به اشک خونین چشمم خضاب می کنم. تصویر پیکر عریان آن حضرت- که جامه هایش را به غارت برده بودند، از پرده ذهنم محو نمی شود، لذا من نیز جامه های عزا در بر می کنم...

ساخضب و جنتی بدماء عینی لشیبته و قد نصلت خضابا
والبس ثوب احزانی لذکری له عریان قد سلب الثیابا
فوا حزنا علیه و آل حرب تروی البیض منه و الحرابا(6)

 

همو در قصیده دیگر می گوید، چگونه در عزای آن حضرت جامه عزا نپوشم درحالی که تصویر او را عریان و بی روپوش در کربلا تصور می کنم؟!

چگونه اشک از چشمانم جاری نشود درحالی که موهای سپید آن حضرت به خون رنگین است؟!

کیف لااسلب العزاء اذا ما مثلة عاریا سلیب الرداء؟!
کیف لا تسکب الدموع عیونی بعد تضریج شبیه بالدماء؟
!(7)

 

4.امیر علی بن مقرب احسائی(متوفی 629) از ادبای برجسته و امرای مشهور منطقه بحرین است که در باب خاندان پیامبر، خصوصا حضرت سیدالشهدا(ع)، اشعار و مراثی بسیار دارد. مرحوم شیخ حرعاملی در أمل الامل از وی با عنوان (عالم فاضل جلیل القدر شاعر ادیب) یاد می کند که دیوان شعری بزرگ و نیکو دارد.(8)

احسائی در یکی از قصائد برسوز خویش آورده است که اندوه من در سوگ شهید کربلا اندوهی پایان پذیراست... سپس کسی که همراه کاروانی عظیک رهسپار عراق خطاب کرده می گوید: زمانی که به سرزمین کربلا رسیدی با دلی دردمند و اندوهگین در آن مکان توقف کن و جامه عزابپوش؛ که در آنجا به منظور هدایت بشر، شخصیت های بزرگواری به خاک افتاده اندکه نظیری در حسن و کمال ندارند:

 

وان حزنی لقتیل کربلا لیس علی طول البلی بمقلع
اذا ذکرت یومه تحدرت مدامعی لاربع فی اربع
یا راکبا نحو العراق جرشعا ینمی لعبدی النجار جرشع
اذا بلغت نینوی فقف بها وقوف محزون الفواد موجع
والبس اذا اسطعت بها ثول الاسی و کل ثوب للعزاء المفجع
فان فیها للهدی مصارعا رائعةً بمثلها لم یسمع
(9)

 

پی نوشت:
1.برخی از ماخذ همچون نویسنده ادب الطف، نام وی را (طوسی) ضبط کرده اند، که ظاهرا اشتباه است و بنا به توضیح محقق گرانقدر مرحوم شیخ محمدباقر محمودی، نام درست وی، (طوبی) منسوب به القصر الطوب، مکانی در آفریقا است. ر.ک: زفرات الثقلین فی مانم الحسین، شیخ محمدباقر محمودی، مجمع احیاء الثقافةالاسلامیة، قم، رجب1412قریال زفرات الثقلین408/2.
2.ادب الطف، همان336/4. طوبی این را در باب درّ سیاه نجفی فصّ اسود غروی گفته است. در باب فص احمر(نگین سرخ) نیز می گوید:حمرتی من دم قلب/این من یندب، اینا؟/انا من احجار ارض/قتلوا فیها الحسینا. در باب فص اخضر(نگین سبز)گوید: لاتعجبوا من خضرتی/فانها مرارتی/نقطّرت لّما رءت/ما صنعوابسادتی(همان)
3.ادب الطف...، همان. مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی نیز در کتاب (عبقری الحسان)، از مجموعه شریفه ای که تماما به خط مرحوزم شیخ شمس الدین نیای شیخ بهایی معروف می باشد، نقل کرده است که: بر سنگ سیاهی دیده اند که چنین حک شده بود، لست من الحجارة بل جوهر الصدف/حال لونی لفرط حزنی علی ساکن النجف یعنی: من سنگ نیستم، بلکه گوهر صدف(مرواریدم)؛ رنگم از فرط اندوه بر ساکن نجف(مولای متقیان) از سپیدی به سیاهی گراییده است(العقبری الحسان فی احوال مولینا صاحب الزمان علیه صلوات اللع الملک السحبان، قطع رحلی ، چاپ سنگی ، خط محمد علی حائری خراسانی، بساط چهارم ملقب به یاقوت احمر، صفحه159
4. ادب الطف...همان، 131/2.
5.حاج شیخ عباس قمی در الکنی و الالقاب المطبعة الحیدریة، نجف 1376ق-1956م، 260/1از وی با عنوان (یکی از اکابر علما و شعرا و محدثین شیعه) یاد کرده است. برای آشنایی با شرح حال وی،ر.ک: ادب الطف...، همان، 167/2-168
6.ادب الطف...، همان، 179/2
7.همان، 189/2
8.همان ، 36/4
9.همان32/4
برگرفته از کتاب سیاه پوشی در سوگ ائمه نور نوشته علی ابولحسنی(منذر)

 

ادامه دارد/

کد خبر 195940

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha