خبرگزاری شبستان: دین شاید در تفکر سکولار امری تشریفاتی، احساسی و درونی و وابسته به شخص باشد و شاید از یک امر مقدس که انسان برای رهایی از ناامیدی ها و ناآرامی هایش به آن پناه میبرد، فراتر نرود اما این واژه در تفکر اسلامی معنای دیگری مییابد که غفلت از آن و دور شدن از معنای حقیقی دین همواره ایمان انسان را به چالش کشیده و گاه برخی از آنها را برانگیزانده تا طرحی نو دراندازند و اسلامی سکولار شده را تولید و معرفی کنند. امری که گاهی به اشتباه، از نشانههای یک متفکر روشنفکر نیز به شمار میرود.
دین به مثابه یک نظام و سنت
در تعالیم اسلامی و بخصوص در قرآن کریم دین به معانی متعددی به کار رفته. یکی از معانی دین در قرآن، معنای سنت است. این سنت در قرآن هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. خداوند در آیه ۱۰۴ سوره یونس میفرماید: «بگو که اى مردم، اگر شما به آیین من شک دارید پس (یقین دارید که) من هرگز خدایان باطلى را که شما مىپرستید نخواهم پرستید، بلکه تنها خداى یکتایى را که مرگ (و زندگانى) همه شما خلایق به امر اوست مىپرستم و مأمورم که خود از اهل ایمان باشم.». در این آیه بیشتر جنبه شخصی و فردی دین ظاهر شده است.
علامه طباطبایی ذیل این آیه در تفسیر المیزان میفرمایند: «دین عبارت است از سنتى که باید در زندگى پیروى شود، سنتى که پیروى آن سعادت انسان را تامین کند.»
یعنی دین عبارت است از سنت و روشی که انسان با طی کردن آن به موفقیت دنیوی و اخروی دست پیدا میکند.
از طرفی در برخی آیات قرآن جنبه اجتماعی این سنت و روش مورد تأکید قرار گرفته است. علامه طباطبایی در جلد ۱۰ تفسیر المیزان میگوید: «کلمه دین در اصطلاح قرآن کریم عبارت است از سنتى اجتماعى که در مجتمع عملى مىشود.» (المیزان، ج ۱۰، ۲۸۱)
این سنت و نظام فردی و اجتماعی در همهی انسانها و جوامع وجود دارد اما درجهبندی و مشخصات مختلفی پیدا میکند. لذا قرآن دین را به دین حق و دین باطل تقسیم میکند. برخلاف معانی دیگر دین مانند عبادت، توحید و … که صرفاً به معنای دین حق به کار میرود، در برخی آیات قرآن اینگونه فهمیده میشود که باطل هم برای خود دینی است. لذا میتوان گفت که از منظر قرآن، دین به عنوان نظم و روش زندگی است و این نظم و روش را هر شخصی چه کافِر و چه مسلمان در زندگی خود دارد. تفاوت در این است که برخی از انسانها منبع این نظم و روش را هوای نفس خود قرار داده و برخی نظم زندگی خود را از طریق دین حق که وحی الهی است بدست میآورند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۹ سوره صف «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» میفرمایند: اضافه کلمه دین به کلمه حق به طورى که گفته اند اضافهاى است بیانى، ولى ظاهرا این اضافه در اصل اضافه لامیه بوده، و عنایت لطیفى در آن به کار رفته، و آن این است که هر یک از حق و باطل براى خود دینى دارند که مطابق اقتضاى خاص آنها است، و خداى تعالى از بین آن دو، دین حق را پسندیده، براى اینکه خودش حق است و بدین جهت رسول خود را به ابلاغ دین حق گسیل داشته.
دین به عنوان شیوهی زندگی
در حقیقت میتوان گفت که در نگاه قرآن و در مکتب اسلام، دین، صرفاً یک شیوهی عبادی نیست بلکه نگرشی است به زندگی و روش و آئینی است برای زندگی در این دنیا. لذا انسانی که در یک دین قرار میگیرد خود را در میان مجموعه قوانین و آموزه هایی میبیند که به زندگی او شکل و جهت میدهد و شیوهی زندگی کردن او را در یک ساختار مشخص، منظم می کند.
برای یک مسلمان مشخص است که در فصول مختلف سال در محدوده چه ساعاتی بیدار شده و البته برخی از عبادات را نیز انجام دهد و همچنین در بین روز ساعت مشخصی برای قطع کار، آرامش و عبادت در اختیار دارد. اگر مدتی مقید شوید که نمازهایتان را در سر وقت آن بخوانید متوجه خواهید شد که همین امر نظم خاصی به زندگی شما میدهد و کارهایتان بر اساس ساعات نماز نظم خاصی مییابد.
در امور اقتصادی نیز نظم خاصی در اسلام وجود دارد. نحوه درآمد و پس انداز قواعد و نظم خاص خود را دارد. نحوه خرج کردن نیز به همین منوال است. رسیدگی به نیازمندان و دستگیری از د رراه ماندگان نیز از اموری است که در نظام زندگی یک مسلمان، جایگاه خاصی دارد.
در روابط اجتماعی نیز نظم خاصی در زندگی یک مسلمان وجود دارد. قطع روابط با خویشاوندان در اسلام جایز نیست و ازدواج و جدایی از قوانین خاص خود پیروی میکند.
هیچ انسانی بی دین نیست
لذا دین به عنوان یک برنامه و روش در زندگی امری اجتنابناپذیر مینماید. هر انسانی در زندگی خویش از روش و منش و نظم خاصی پیروی میکند که شاید بتوان آن را دین حقیقی او نامید. حال انسان مختار است که زندگی خویش را با نظمی نیم بند و من درآوردی اداره کند و یا با نظمی الهی و خدایی به سرانجام رساند.
با این بیان، تصور یک انسان مؤمن واقعی تصوری لذت بخش و زیبا مینماید. انسانی که در تمام جنبههای تفکر و زندگی خویش نظم و منش خاصی دارد که از آن تخطی نمیکند. انسانی که ساعات شبانهروز و ماه و سالش تقویم خاص و برنامه مشخص دارد و انسانی که نظم خاصش به او اجازه نمیدهد که به هر کاری دست زند و از هر راهی رفاه خویش را بطلبد.
پایان پیام/
نظر شما