خبرگزاری شبستان: روایاتی از امیرمومنان علی بن ابی طالب(ع) پیرامون امام دوازدهم و غیبت ایشان آماده است که به مناسب عیدغدیر اشاره ای به برخی از این روایات خواهیم داشت.
اصبغ بن نباته می گوید: بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم و دیدم در اندیشه فرورفته و با انگشت بر زمین خطّ مىکشد، گفتم اى امیرالمؤمنین چرا شما را اندیشناک مىبینم و چرا بر زمین خط مىکشید؟ آیا به زمین و خلافت در آن رغبتى دارید؟ فرمود: لا و اللَّه، نه به آن و نه به دنیا هیچ روزى رغبتى نداشتهام و لیکن در مولودى اندیشه مىکنم که از سلاله من و یازدهمین فرزند من است او مهدىّ است و زمین را پر از عدل و داد مىسازد همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد، او را غیبت و حیرتى است که اقوامى در آن گمراه شده و اقوامى دیگر در آن هدایت یابند. گفتم: اى امیرالمؤمنین! چنین چیزى واقع خواهد شد؟
فرمود: آرى، همان گونه که او آفریده شده داراى غیبت نیز خواهد بود، تو از کجا این امر را مىدانى؟ اى اصبغ! آنها بهترین این امّت به همراه نیکان این عترت خواهند بود، گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند هر چه بخواهد کند که او را ارادت و غایات و نهایاتى است.
و به طرق عدیده از کمیل بن زیاد نخعىّ روایت است که گفت:امیرالمؤمنین علیّ بن أبى طالب(ع) دست مرا گرفت و به خارج کوفه برد چون به صحرا رسید نفس عمیقى کشید و فرمود: اى کمیل! این دلها ظرف هایى هستند و بهترین آنها حافظ ترین آنهاست، پس آنچه را که برایت مىگویم حفظ کن:
آرى اى خداى من! زمین از قیامکننده به حجّت الهى خالى نمىماند که او یا ظاهر و مشهور است و یا ترسان و مستور تا حجّت هاى الهى و بیّنات او باطل نشود و این چقدر است و آنان کجا هستند؟ به خدا سوگند که آنان به لحاظ عدد کماند، امّا به لحاظ مرتبه و منزلت بزرگند به واسطه ایشانست که خداوند حجّت ها و بیّنات خود را حفظ مىکند تا آنکه آنها را به نظیران بىمثال خود بسپارند و آنان را در دل هاى آنها برویانند، علمى که بر طبق حقایق امور است بر آنان به یکباره وارد مىشود و با روح یقین مباشرت مىکنند و آنچه را که ناز پروردگان سخت مىشمارند بر آنان نرم و ملایم است و به آنچه نادانان از آن استیحاش دارند مأنوس هستند و با بدن هایى که ارواحشان متعلّق به محلّ هاى اعلى است در دنیا زندگى مىکنند، اى کمیل! آنان خلفاى الهى در زمین و دعوتگران به دین او هستند، آه که چه شوقى به دیدار ایشان دارم و از خداى تعالى براى خود و آنها استغفار مىکنم.
و در روایت عبدالرّحمن بن جندب در پایان این کلام آمده است: اى کمیل! هر وقت خواستى برگرد.
و ابواحمد قاسم بن محمّد بن احمد سراج همدانىّ در همدان این حدیث را براى من به سند خود از عبدالرّحمن بن جندب فزارى از کمیل بن زیاد چنین روایت کرده است: امیرالمؤمنین علیّ بن أبى طالب(ع) دست مرا گرفت و به ناحیه گورستان کوفه بیرون رفتیم و چون به صحرا درآمد نشست و سپس فرمود: اى کمیل بن زیاد! آنچه را که برایت مىگویم حفظ کن: این دل ها ظروفى هستند و بهترین آنها حافظ ترین آنهاست، و دنباله کلام بمانند حدیث مذکور در فوق است، جز آنکه در آن فرموده است: آرى اى خداى من! زمین از قیامکننده به حجّت الهى خالى نمىماند تا حجّت ها و بیّنات الهى باطل نشود و در آن نفرموده است: "ظاهر مشهور أو خاف مغمور" و در پایان آن فرموده است:
"إذا شئتفقم"
اگر خواستى برخیز.
ابوالطّفیل عامر بن واثله می گوید: ما شاهد نماز خواندن بر جنازه ابوبکر بودیم. سپس نزد عمربن خطّاب گرد آمدیم و با او بیعت کردیم و ایّامى چند نزد او به مسجد آمد و شد مىکردیم تا آنکه او را امیرالمؤمنین نامیدند یک روز که نزد وى نشسته بودیم یکى از یهودیان مدینه که به عقیده آنها از نسل هارون برادر موسى بود آمد و مقابل عمر ایستاد و گفت: اى امیرالمؤمنین! کدام یک از شما به علوم پیامبرتان و کتاب پروردگارتان داناترید تا سؤالات خود را از او بپرسم؟
راوى گوید: عمربه علیّ بن أبى طالب(ع) اشاره کرد، یهودى گفت: اى علیّ! تو چنین هستى؟ فرمود: آرى، هر چه مىخواهى بپرس، گفت: من سه سؤال و سه سؤال و یک سؤال دارم، علیّ(ع) فرمود: چرا نمىگویى که هفت سؤال دارم؟ براى این امّت چند امام عادل پس از پیامبرشان وجود دارد؟ منزل محمّد در کجاى بهشت است؟ و چه کسى با او در منزلش سکونت دارد؟ علىّ(ع) فرمود: اى یهودى! براى این امّت 12 امام عادل پس از پیامبرش وجود دارد و مخالفت مخالفین ضررى به آنان نمىرساند یهودى گفت:
خدا را گواه مىگیرم که درست گفتى. علیّ(ع) فرمود: و منزل محمّد(ص) در بهشت در جنّت عدن است و آن در وسط بهشت و نزدیک ترین مکان به عرش رحمان است. یهودى گفت: خدا را گواه مىگیرم که راست گفتى. علىّ(ع) فرمود: و کسانى که با او در منزلش سکونت دارند ائمّه اثنا عشر هستند. یهودى گفت: خدا را گواه مىگیرم که راست گفتى. على(ع) فرمود: آن یک سؤال را همبپرس، گفت: وصىّ محمّد چند سال پس از پیامبر در میان اهلش زندگى مىکند و آیا مىمیرد و یا آنکه کشته مىشود؟ علیّ(ع) فرمود: اى یهودى! او پس از پیامبر 30 سال زندگى مىکند و این از آن او رنگین شود- و اشاره به محاسن و سر مبارک خود فرمودند- راوى گوید: در این هنگام آن یهودى از جا پرید و گفت:
شهادت مىدهم که هیچ معبودى جز اللَّه نیست و شهادت مىدهم که محمّد رسول اوست و تو وصىّ رسول خدایى.
امام باقر(ع) از پدران بزرگوارشان از امیرالمؤمنین(ع) روایت کند که فرمود: خداى تعالى 4 چیز را در 4 چیز مخفى ساخته است، رضاى خود را در طاعتش نهان ساخته است و مبادا چیزى از طاعتش را کوچک شمارید که بسا آن طاعت موافق رضاى او باشد و تو ندانى، و خشم خود را در معصیتش نهان ساخته است، و مبادا چیزى از معصیتش را کوچک شمارید که بسا آن معصیت موافق با خشم او باشد و تو ندانى، و اجابت خود را در دعایش نهان ساخته است و مبادا چیزى از دعایش را کوچک شماریدکه بسا آن دعا موافق با اجابت او باشد و تو ندانى، و ولىّ خود را در میان عبادش نهان ساخته است و مبادا که بندهاى از بندگانش را کوچک شمارید که بسا آن بنده، ولىّ او باشد و تو ندانى.
اصبغ بن نباته گوید امیرالمؤمنین(ع) از قائم(ع) یاد کرد و فرمود: او غایب خواهد شد تا به غایتى که نادان گوید: خداوند را در آل محمّد حاجتىنیست.
ابواسحاق همدانى گوید یکى از اصحاب موثّق ما از امیرالمؤمنین(ع) شنیده است که مىفرمود: بارالها! تو زمین را از حجّت بر خلق خود خالى نمىگذارى که او یا ظاهر است و یا ترسان و مستور تا حجّت ها و بیّناتت باطل نشود.
مسعدة بن صدقه گوید امام صادق(ع) از پدران بزرگوارشان روایت کرده است که علىّ(ع) به منبر کوفه خطبه خواند و فرمود: بارالها! ناگزیر بایستى در زمین حجّتى براى خلایق باشد تا ایشان را به دین تو هدایت کرده و علم تو را به آنها بیاموزد تا حجّت تو باطل نشود و پیروان اولیاى تو پس از هدایت گمراه نشوند، او یا آشکار است ولى مطاع نیست و یا آنکه مستور است و منتظر ظهور، اگر شخص او درحالى که آنان را هدایت مىکند غایب باشد امّا علم و آداب او در قلوب مؤمنین ثبت است و بدان عمل مىکنند.
اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم که مىفرمود: صاحب این امر شرید (آواره) و طرید (رانده) و فرید (تک) و وحید (تنها) است.
عبدالعظیم حسنىّ از امام جواد(ع) از آباء بزرگوارشان از امیرالمؤمنین(ع) چنین روایت کند: براى قائم ما غیبتى است که مدّتش طولانى است، گویا شیعه را در دوران غیبت او مىبینم که جولان مىدهد مانند جولان چهارپایان، چراگاه را مىجویند امّا آن را نمىیابند، بدانید هر که در آن دوران در دینش استوار باشد و قلبش به واسطه طول غیبت امامش سخت نشود او در روز قیامتهم درجه من است. سپس فرمود: هنگامى که قائم ما قیام کند بیعت احدى بر گردن او نیست و به این دلیل است که ولادتش پنهان است و شخص او غایب مىشود. علیّ بن احمد بن موسى نیز همین حدیث را براى ما روایت کرده است.
اصبغ بن نباته گوید: نزد امیرالمؤمنین(ع) ذکر قائم(ع) شد فرمود: او غیبت مىکند تا به غایتى که نادان گوید: براى خداوند در آل محمّد حاجتى نیست.
حسین بن خالد گوید امام رضا(ع) از پدران بزرگوارشان از علیّ(ع) روایت کند که فرمود: اى حسین! نهمین از فرزندان تو همان قائم به حقّ است کسى که آشکارکننده دین و بسط دهنده عدل است، حسین(ع) گوید: گفتم یاامیرالمؤمنین! آیا آن واقع خواهد شد؟ فرمود: سوگند به خدایى که محمّد را به نبوّت مبعوث کرد و او را بر جمیع خلایق برگزید آن واقع خواهد گردید و لیکن پس از غیبت و حیرتى که جز مخلصین کسى در آن استوار نمىماند، کسانى که مباشر روح الیقین هستند و خداوند پیمان ولایت ما را از آنها گرفته و ایمان را در قلوبشان نگاشته و آنان را به واسطه روحى از جانب خود مؤیّد داشته است.
حسن بن عبّاس بن حریش گوید: امام جواد(ع) از پدران بزرگوارشان از امیرالمؤمنین(ع) روایت کند که به ابن عبّاس فرمود: شب قدر در هر سالىهست و در آن شب امر آن سال نازل مىشود و براى آن امر والیانى پس از رسول خدا(ص) وجود دارد، ابن عبّاس گوید: آنان چه کسانى هستند؟ فرمود: من و یازده تن از صلب من که ائمّه محدّثون هستند.
پی نوشت ها:
ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین، ترجمه پهلوان، 2جلد، دارالحدیث - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش.
پایان پیام/
نظر شما