گزیده سرمقاله روزنامه های صبح امروز

روزنامه های کیهان، وطن امروز، تهران امروز و آرمان در یادداشت های اولشان به بررسی موضوعات روز کشور از موضوعات اقتصادی گرفته تا مسائل سیاسی پرداخته اند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، امروز یکشنبه 7 آبان 91، روزنامه های کشور در سرمقاله های و یادداشتهای روزشان به تشریح و بررسی مسائل روز کشور پرداخته اند که در زیر گزیده ای از این سرمقاله ها را می خوانید.

کیهان:
مدیرمسول این روزنامه در سرمقاله صبح امروز خود به موضوع فتنه 88 و تفسیر آن پرداخته است.
شریعتمداری در این سرمقاله آورده:
برداشت اولیه آن بود که این یادداشت نوشتنی نیست و عبور از آن بایسته تر به نظر می رسید، اما رخدادهای این روزها نکته بااهمیت دیگری را به موضوع یادداشت پیش روی اضافه کرد، نکته ای که تاب مستوری نداشت و نمی توانست ناگفته باقی بماند و آن، «رنج مشترک» و آمیخته به «خشم» دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها نظیر مدعیان اصلاحات، اصحاب فتنه 88 و حلقه انحرافی از بصیرت و هوشیاری مردم است که نگاه به امام و مقتدای خود دارند و با چرخش یا لغزش این یا آن مسئول به لغزش و چرخش نمی آیند و راه خویش را در بستری که راهبر الهی ترسیم کرده است می پیمایند. مردمی که با مسئولان بالادستی، حتی بلندپایه ترین آنها دست اخوت به شرط پیروی از رهبر الهی و مقتدای خود داده اند و با هیچکس عهدی نبسته اند که در صورت زاویه گرفتن آنها از بستر تعریف شده انقلاب نیز، دست نخورده بماند. و این برجسته ترین امتیاز حزب الله است که حق گراست و قبیله گرا نیست. همان واقعیت شیرینی که چند ماه قبل، روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای تودی» به نقل از مؤسسه آمریکن اینترپرایز، به تلخی از آن یاد کرده و آورده بود «بزرگترین مشکل آمریکا در ایران، حضور یک ابرحریف- SUPER OPPONENT- به نام [آیت الله] خامنه ای است که نقشه راه ما را می شناسد و مردم به او اعتماد آمیخته به اعتقاد دارند».
وطن امروز:
حسین قدیانی در یادداشت روز این روزنامه به بررسی حوادث اخیر در بازدید از زندان اوین پرداخته است.
وی در این یادداشت آورده:
جمهوری‌اسلامی آنقدر مقدس هست که تو وقتی می‌گویی «زندانبان»، من باز هم می‌گویم «شهید». زندان جمهوری‌اسلامی مرا یاد دوچرخه‌ای می‌اندازد که 3 هزار میلیارد تومان نبود قیمتش. نمی‌دانم 26 بود یا 28 اما خوب می‌دانم شهید لاجوردی پا به رکاب عدالت بود با یک لباس چند جیب که پر بود از نامه‌های زندانیان. لاجوردی خودش را تدارکاتچی نظام می‌دانست با 300 هزار شهید. نوکر مردم، لاجوردی بود که ماه‌های آخر خیال نکرد تدارکاتچی بودن، افت کلاس است. لاجوردی در همان ظرف زندانیان غذا می‌خورد و همان غذای زندان را می‌خورد! حتی از خانه غذا نمی‌آورد! چپ چپ نگاه می‌کرد لاجوردی، اگر می‌دید خورش غذایش را چرب‌تر ریخته‌اند. در گوآنتانامو و ابوغریب، به بدن زندانی برق وصل می‌کنند اما در زندان جمهوری‌اسلامی سرعت اینترنت خیلی بالا نیست! اوباما در مناظره با رامنی، به صهیونیست‌های صاحب ابوغریب و گوآنتانامو آمار می‌دهد که دوره من 80 درصد ارزش پول ایران کاهش پیدا کرد! حال از کجا باید بازدید شود؟ دفتر بعضی‌ها یا دفتر لاجوردی؟! شیعه را در زندان آل‌خلیفه، سعودی‌های صهیونیست می‌کشند، در عوض عده‌ای دنبال تلمبه دوچرخه لاجوردی می‌گردند! کارمندان زندان جمهوری‌اسلامی سر برجی حقوق می‌گیرند که برج عاج نیست. حقوق گرفتن سر برج عار نیست. روسای قوا خودشان حقوق‌بگیر خون شهدا هستند. ما را چاره چیست؟ این روزها باید با در زندان صحبت کنیم، بلکه دیوار دفتر رئیس فلان قوه بشنود. بودجه در این دیار، به برکت خون شهیدان بسته می‌شود. اگر کچویی و لاجوردی نبودند، حضرات از بستن کمربندشان عاجز بودند، چه رسد به بستن بودجه. برخی حتی بودجه را هم گروگان گرفته‌اند، کأنه ارث پدرشان است. بودجه قوای سه‌گانه، ارثیه پدری نیست! بعضی‌ها را رها کنی، حتی برای خدای روزی‌رسان هم کلاس بودجه می‌گذارند! آقازاده‌ها از دوبی به زندان اوین می‌روند. طرف از همان زندان، صفحه یک روزنامه را خالی می‌بندد. اصحاب فتنه از داخل زندان، نامه‌های آتشین می‌نویسند. چند‌تایی‌شان سایت خود را به روز می‌کنند. از همه بدتر، آن یکی که به ده اصلاحات راهش نمی‌دهند، سراغ کدخدا را می‌گیرد. سوخت دوچرخه لاجوردی شهید، بنزین نبود. آتش را نمی‌ریخت به دامن اختلافات. مرد خلوت بود و بی‌ریایی. بی‌ادعایی. وصله پیراهنش را خودش می‌دوخت، بی‌شمع بیت‌المال. قسم به خون شهیدان لاجوردی و کچویی، من زندان جمهوری‌اسلامی را حتی از دفتر سران قوا مقدس‌تر می‌دانم. لاجوردی چک تخلف نمی‌کشید. کچویی خودش زخم خورده اقتصاد بود. ساده زندگی می‌کرد. خاوری اول از همه، مدیر اصلاح‌طلبان بود. کارمندان زندان جمهوری‌اسلامی بچه‌های کوی نهج‌البلاغه‌اند. ویلا ندارند هیچ‌کدام در کانادا. در مکتب کمبوجیه بزرگ نشده‌اند. کارمندان زندان جمهوری‌اسلامی کارشان را بلدند. اگر دیگران مشکلات اقتصادی را کم کنند، نیازی به بازدید از زندان اوین نیست. ناله زندانی چک، از زندانبان نیست؛ از بیکاری است. آه زندانی معیشت و فقر، از کچویی و لاجوردی نیست؛ از کسانی است که رجایی نیستند. مسؤولان اگر جلوی تورم را بگیرند و نرخ ارز را مدیریت کنند، قطعا مشکلات زندان‌ها کمتر خواهد شد. بعضی‌ها تا اصحاب خود، بچه‌های خود را در زندان می‌بینند، یاد اوین می‌کنند اما لاجوردی به فکر همه زندانیان بود. راه اوین نیز از اقتصاد می‌گذرد. آنکه دلش برای زندانیان می‌سوزد، لطفا اصلاح کند اوضاع معیشت را که حق با مولای متقیان است؛ «فقر، فساد می‌آورد».
تهران امروز:
سید علی امامی نویسنده یادداشت اول این روزنامه در تفسیر موضوع تولید ملی گفته است: اقتصاد ایران در حال گذراندن دوران سختی است. افزایش شتابان نرخ ارز و رشد قیمت‌ها توانی برای بخش واقعی اقتصاد ایران نگذاشته و آسیب‌هایی را بر فضای کسب و کار تحمیل کرده است.به‌گونه‌ای که هم اکنون اکثر فعالان اقتصادی قادر نیستند طبق اولویت‌ها و برنامه‌های ترسیم شده خود حرکت کنندو بسیاری از آنها عافیت بلند مدت خود را قربانی سودهای کوتاه مدت می‌کنند. رفتار و تصمیمات لحظه‌ای عاملین تولید و تجارت زمانی خطرناکتر می‌شود که بدانیم عقبه این عملکرد، تهی شدن توان اقتصاد کشور و لاغری اندام نحیف تولید است. در حال حاضر در پس سود‌های کلان کوتاه مدتی که برخی عاملین اقتصادی کسب می‌کنند افقی نامطمئن و لرزان در حوزه کسب و کار به چشم می‌آید.می‌توان کاهش موجودی کالا و مواد اولیه را شاهدی برای موضوع بیان شده عنوان کرد.
آرمان:
در این روزنامه ناصر ایمانی در یادداشت اول به بررسی انتخابات پیش روی ریاست جمهوری و شوراها در سال 92 پرداخته و در بخشی از یادداشتش آورده: این روزها تلاش‌های جریان اصولگرا برای ایجاد وحدت در حالی صورت می‌گیرد که در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری آینده بدون شک ایجاد وحدت در میان هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا کار سختی است و بعید به نظر می‌رسد که بتوان کاری کرد که هر کدام از این جناح‌ها یک کاندیدای واحد و یا حتی کاندیداهای کمتری داشته باشند. در میان جریان اصولگرایی با توجه به انتخابات گذشته و فضای به وجود آمده امکان ایجاد وحدت سخت‌تر شده است و با توجه به فاکتورهای متعددی که در مورد انتخابات‌های ریاست‌جمهوری وجود دارد امکان منصرف کردن کاندیداها برای حضور در انتخابات تا اندازه‌ای بعید به نظر می‌رسد. از سوی دیگر در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 نیز ما شاهد چنین وضعیتی بودیم و اصولگرایان در آن زمان نیز همچون امروز نتوانستند به وحدتی در مورد کاندیدای ریاست‌جمهوری برسند. به عنوان مثال از طرف شورای هماهنگی علی لاریجانی معرفی شد و چهار کاندیدای دیگر یعنی آقایان قالیباف، رضایی، توکلی و احمدی‌نژاد هرچقدر تلاش برای وحدت کردند موفق نشدند و در نهایت هم ترکیب کاندیداهای انتخابات به آن شکلی که دیده شد صورت گرفت. این روزها در حالی صحبت از ایجاد وحدت می‌شود که به صورت کلی ایجاد وحدت در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری بسیار سخت‌تر از انتخابات‌های دیگر است.
پایان پیام/
 

کد خبر 188361

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha