عرفی شدن دین یعنی تفکیک دین از سیاست

طرفداران عرفى شدن دین مى خواهند جامعه دینى، سکولار شود سکولاریست ها درواقع ماتریالیستند یعنى عالم طبیعت را قبول دارند ولى ماوراى طبیعت را قبول ندارند و چون مى بینند این مکتب مشترى ندارد ازراهی دیگر وارد می شوند

 خبرگزاری شبستان؛ آیت الله سبحانی ضمن توضیح و تبیین موضوع عرفی شدن دین، این شبهه را در مقاله ای تجزیه و تحلیل کرده است که بخش اول این مقاله پیشتر ارائه شد. این مرجع تقلید در ادامه می گوید: معنى دوم عرفى شدن دین، تفکیک دین از سیاست است یعنى سکولاریزم. در حقیقت طرفداران عرفى شدن دین مى خواهند جامعه دینى، سکولار شود. پیش از تحلیل و تجزیه این نظریه لازم است نکته اى را یادآور شوم: در حال حاضر، دین پژوهى در دانشگاه هاى جهان به صورت یک رشته وجود دارد و وضعیت بسیار خوبى هم دارد. اما باید توجه داشت که دین پژوهان بر دو دسته اند:1) دین پژوهان متدین مانند حکما و متکلمان اسلامى. 2) دین پژوهان غیر معتقد به دین. ایشان مسائل و موضوعات دینى را به عنوان یک پدیده اجتماعى تحقیق مى کنند. برخى از دین پژوهان غربى و داخلى از دسته دوم هستند و پژوهش هاى دینى آنان مانند حکما و متکلمان اسلامى نیست. تفکر سکولاریسم ریشه در تفکرات غربى دارد و متأسفانه بعد از انقلاب، افرادى پیدا شده اند که کلام مسیحى خوانده اند و با زیرکى، اندیشه ها و افکار غربى ها را منتقل مى کنند. سکولاریست ها در واقع ماتریالیست هستند. یعنى عالم طبیعت را قبول دارند ولى ماوراى طبیعت را قبول ندارند و چون مى بینند این مکتب مشترى ندارد و مردم به ماوراء معتقدند، از راهى دیگر وارد مى شوند و آن راه تغییر اسم و شکل است. آن ها خود را «سکولاریست» مى نامند. به نظر آن ها دین حق است اما مجراى دین فقط امور فردى و رابطه فرد با خداست. محدوده دین را منحصر به مسجد و خانه مى کنند و به تفکیک مذهب از مسائل اجتماعى معتقدند. 
کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذار کنید
سکولاریسم اول بار در غرب مطرح شده است. عواملى که سبب پیدایش این تفکر شد سه چیز است: 1) اولین عامل، انجیل کنونى است. چون در آن، مسائل سیاسى- اجتماعى مطرح نشده است و فاقد این گونه احکام است. همین امر، الهام بخش اندیشه تفکیک دین از سیاست شد. حتى در انجیل محرَّف، نشانه هایى از ترویج فکر جدایى دین از سیاست هم پیدا شد، زیرا در انجیل آمده است: «کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذار کنید». 2) عامل دوم، کارهاى پاپها در قرون وسطا بود. از جمله تفتیش عقاید که سبب مى شد دانشمندان از بیان افکار نو، حتى در حوزه طبیعیات باز داشته شوند. 3) عامل سوم، علم گرایى بیش از حد است. علم خوب است اما علم زدگى نه. محصور شدن در دایره کوچکى به نام علم، درست نیست. علم زدگى سبب کنار زدن دین و خارج شدن مسائل اجتماعى از دایره دین شد. این عوامل سبب بروز اندیشه سکولاریسم در غرب شد که به نظر تعبیرى محترمانه از ماتریالیسم است. زیرا باطن سکولاریسم مادى گرى است، ولى با ظاهرى محترمانه مطرح مى شود. متـأسفـانـه بـرخـى از نـویسنـدگان کـه قبـل از انقلاب، همـراه انقلاب بودند، و بعد از آن انحرافاتى پیدا کردند، این مسئله را جستـه و گریخته مطرح مى کنند در حالى که اگر سکولاریسم پذیرفته شود، بخش اعظم قـرآن و فقه متروک مى شود. 
هیچ گاه یک جامعه نمى تواند صددرصد بر خطا باشد

1. امضایى بودن قوانین اسلام؛ قواعد و قوانین اسلام امضایى است. به این معنا که اسلام بسیارى از رفتارها و هنجارهاى اعراب جاهلى مانند بیع و نکاح و... را امضا کرده است. آیا بشر قرن بیست و یکم به مقدار عرب جاهلى عقل ندارد که این مسائل را با اندیشه خود حل کند؟ آیینى که رسوم جاهلیت را پذیرفت و آن ها را امضا کرد، باید براى قوانین برخاسته از عقل بشرِ مدرن اعتبار بیشترى قائل شود و آن ها را تأیید کند. اما پاسخ ما این است که اولا: به قول معروف «شما در وسط دعوا نرخ تعیین کردید». به گفته شما، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) قوانین عرب جاهلى را پذیرفت. این سخن اشتباه است. پیامبرآن دسته از قوانین جهان بشرى که اختصاص به یک قوم و ملت خاص نداشت را پذیرفت نه همه قوانین جاهلیت را. ثانیا؛ بر فرض که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در یک مورد، رسم جاهلى را پذیرفته باشد، دلیل نمى شود که همه قوانین اسلام امضایى است. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به تنهایى با افکار جاهلى مبارزه کرد و بسیارى از رفتارهاى آنان مانند رباخوارى، فحشا، شراب خوارى، برده دارى و مانند آن را ممنوع کرد.
ثالثا: اگر حکمى در عرب جاهلى بود، این بدان معنا نیست که عرب واضع و جاعل آن حکم بوده است، بلکه ممکن است جهان بشرى پدید آورنده آن باشد. از اینرو پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) قوانین را از عرب جاهلى نگرفته، بلکه این قوانین ریشه بشرى و جهانى داشته است و آنچه را به صلاح بود پذیرفت و موارد دیگر را لغو کرد. به خاطر آن که هیچ گاه یک جامعه نمى تواند صددرصد بر خطا باشد. و از طرفى پذیرش یک رفتار و امضاى آن نمى تواند دلیلى بر امضائى بودن همه قوانین اسلامى باشد.

قوانین اسلام محدود است و با قوانین محدود نمی توان حودث نامحدود را پاسخ داد 
2. وجود منطقة الفراغ در دین ؛ بنا بر نظر آیت الله شهید صدر، در اسلام «منطقة الفراغ»داریم. یعنى جایى هست که اسلام در آن جا حکم ندارد. غیر از امور حرام، حلال و مستحب و مکروه، امورى هست که هیچکدام از اینها نیست. این منطقه، در اختیار مردم و عرف است و موجب عرفى شدن دین در این منطقه مى شود. ما چنین منطقه اى در دین نداریم. «منطقة الفراغ»اگر به معناى مباحات باشد، مباح خودش حکمى از احکام شرعى است. «إنّ الله لم یَدَعُ شیئا تحتاجُ الیه الامةُ الا انزلَه فى کتابِه و بیّنه لرسوله»[42].
ما چیزى نداریم که حکم نداشته باشد. بر همین اساس است که هر مسئله ى جدید و مستحدثى پیش مى آید، فقیهان اسلام طبق ضوابط خاصى حکم آن را از منابع دین استخراج مى کنند. 3. مسئله خاتمیت؛ نبوت، پایان یافته است و اگر چه قوانین دین محدود است ولى حوادث روزگار نامحدود است. چگونه با قوانین محدود، مى توان حوادث نامحدود را پاسخ داد؟! پس باید دین عرفى شود و حکومت عقل جمعى را در حوادث جدید بپذیریم.  پاسخ: قوانین اسلام محدود است اما استنباط از آن ها نامحدود است. قوانین اسلام پویایى دارد و با آن ها مى توانیم هر حادثه اى را پاسخ دهیم. 4. ولایت فقیه؛ یکى از ادله قائلین به جدایى دین از دنیا، موضوع ولایت فقیه است، مى گویند: ولى فقیه باتوجه به ولایت و اختیاراتى که دارد به جعل و تشریع حکم در دایره دین مى پردازد. پاسخ: ولى فقیه، نگهبان دین است و اجازه نمى دهد حرکت دولت بر خلاف مکتب باشد. ولى فقیه مدیریت عالى جامعه اسلامى را بر عهده دارد. باید توجه داشت که ولایت فقیه مشرِّع نیست بلکه ولى فقیه اهم و مهم مسائل را تشخیص مى دهد و در موارد تزاحم، اهم را بر مهم مقدم و تزاحم را برطرف مى کند.
[36] . نساء: 43.
[37] . انعام: 153.
[38] . انعام: 151و152.
[39] . انعام: 153.
[40] . آداب المتعلمین ص 111.
[41] . انفال: 60.
[42] . کافى، اصول، ج1، کتاب فضل العلم، باب الرد إلى الکتاب والسنة، حدیث2.
منبع: مقالات کلامی/ آیت الله سبحانی

کد خبر 187458

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha