به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، در کوچههای قدیمی کهوردان، هنوز هم اگر کمی مکث کنی، بوی اسپندِ سالهای دور در هوا پیداست؛ همان بویی که هر بار پیش از آغاز یک روضه کوتاه در حیاط خانهای قدیمی بلند میشد و مردم را، بیآنکه کسی دعوتشان کند، به سمت حسینیه میکشاند. مرکز همه آن جمعها، زنی بود که هیچوقت از میان سالها پا پس نکشید؛ زنی که نامش، حتی پیش از آنکه بر زبان مردم بیفتد، در دلشان جا گرفته بود: بیبی عاتکه.
بیبی عاتکه از آن زنهایی است که اگر پای خاطراتشان بنشینی، حس میکنی تاریخ محله را از لابهلای دستهای پُر زحمت او ورق میزنی. زنی که با همه سختیهای زندگی، با بیماری و تنگی روزگار، هیچوقت وسوسه نشد چراغ حسینیه را خاموش کند.
صبح و عصر ندارد؛ هرکس از محله گذشته باشد، میداند چراغ آن حسینیه خیلی وقتها با همت همین زن روشن مانده است. زنی که عمرش را در رفتوآمد سادهاش میان سماورها و فرشهای حسینیه و درهایی که باید برای مهمانان اهلبیت(ع) باز میماند، میتوان شمرد. سالهاست که این خانه، با نفس او زنده است؛ خانهای که یکبار تخریب شد، دوباره ساخته شد و هر بار بیش از پیش شبیه دلی شد که برای اهلبیت(ع) میتپد.
بیبی عاتکه از آن زنهایی است که اگر پای خاطراتشان بنشینی، حس میکنی تاریخ محله را از لابهلای دستهای پُر زحمت او ورق میزنی. زنی که با همه سختیهای زندگی، با بیماری و تنگی روزگار، هیچوقت وسوسه نشد چراغ حسینیه را خاموش کند؛ حتی وقتی باید هزینه درمانش را کنار میگذاشت، حتی وقتی انگار زمین و زمان دستبهدست هم داده بودند که او از پا بیفتد.
و حالا، در آستانه هشتادسالگی، روز میلاد بانویی که همه زنان مؤمن او را مادر معنوی خویش میدانند، مردم لامرد گرد هم آمدهاند تا از زنی تجلیل کنند که بیش از چهار دهه است بیصدا، اما بیوقفه، پرچم ارادت به اهلبیت(ع) را در محلهاش بالا نگه داشته؛ زنی که حضورش یک تکیهگاه است.
این گزارش، حکایت همان زن است؛ بانویی که نامش با حسینیه گره خورده و حسینیه با ایمان مردم.

چراغی که با نام «بیبی عاتکه» روشن ماند
حیاط حسینیه کهوردان، آن روز حالوهوای دیگری داشت؛ بهخاطر حضور زنی که سالهاست بیآنکه نامش بر تابلویی نوشته شود، ستون این خانه بوده. پیرزنها آرام کنار ستونها نشسته بودند، جوانها با احترام راه باز میکردند و دختران نوجوانی که شاید سالها پیش بارها زیر سقف همین حسینیه نذری گرفته بودند، حالا موبایل در دست، لحظه تجلیل را ثبت میکردند.
در میان این جمعیت، بیبی عاتکه آرام نشسته بود؛ چادر مشکیاش مثل همان سالها، مرتب و ساده و نگاهش همان نگاهی که انگار از ورای دههها عبور کرده و هنوز هم با محبت به تکتک مهمانان نگاه میکند.
در میان این جمعیت، بیبی عاتکه آرام نشسته بود؛ چادر مشکیاش مثل همان سالها، مرتب و ساده و نگاهش همان نگاهی که انگار از ورای دههها عبور کرده و هنوز هم با محبت به تکتک مهمانان نگاه میکند. کسی که سالها او را میشناسد میگوید: «بیبی هیچوقت خودش را صاحب حسینیه ندانست. همیشه میگفت اینجا مال امامحسینه، من فقط نگهبانشم.»
این «نگهبانی»، اما از جنس نشستن پای در ورودی نبود. از سال ۱۳۵۹ که مادرش از دنیا رفت و حسینیه ماند و او، تا همین امروز، هر روزش با کاری گذشته؛ از جمعکردن فرشها، تا هماهنگی روضهها و رسیدگی به تعزیهای که خودش پایهگذارش بود. بیبی عاتکه بنای قدیمی حسینیه را در سال ۱۳۶۳ تخریب و در سال ۱۳۶۵ بنای تازهای بنا نهاد؛ بنایی که امروز به عنوان یکی از کانونهای پرشور مذهبی و فرهنگی شهرستان شناخته میشود.
تعزیهای که حالا بیش از ۴۵ سال قدمت دارد و هر محرم، صحنهاش چنان پر از تماشاگر میشود که حتی صدای قدم زدن بچهها روی خاک هم در هیاهوی نذورات و یا حسین(ع) گم میشود. یکی از جوانان محله که امروز خودش از متولیان تعزیه است، با احترام میگوید: «اگر بیبی نبود، این تعزیه هیچوقت قد نمیکشید. از همون سال اول که فقط چند لباس و یک طبل داشتیم، تا الان که مردم خودشون خرج همهچی رو میدن.»

اما شاید هیچچیز به اندازه خاطرهای که مردم در گوش یکدیگر آرام نقل میکنند، نشاندهنده بزرگی این زن نباشد؛ همان روزی که طبیبها گفتند باید برای جراحی آماده شود و او به آرامی گفت: «پولش رو بدهید برای حسینیه… من رو امام حسین(ع) شفا میده.»
تجلیل از زنی که حسینیه را مادرانه حفظ کرد
و آنها هنوز با شگفتی تعریف میکنند که همانطور هم شد؛ چند هفته بعد، او مثل همیشه پشت سماور بود، بیآنکه کسی باور کند این همان زنی است که گذرش تا دم بیمارستان رسیده بود.
همان روزی که طبیبها گفتند باید برای جراحی آماده شود او به آرامی گفت: «پولش رو بدهید برای حسینیه… من رو امام حسین(ع) شفا میده.»
در مراسم تجلیل، وقتی نام او خوانده شد، جمعیت بیاختیار به احترام ایستادند. آن هم از روی ارادت و او، با لبخندی کوتاه و سر به زیر، روی صندلی نشست؛ انگار که هنوز باور ندارد این همه احترام بهخاطر اوست.
محمود صابریزاده که در پایان مراسم سخن گفت، بهخوبی حال مردم را جمعبندی کرد: «بیبی عاتکه علاوه بر یک متولی؛ یک مدرسهست. مدرسهای از اخلاص. کسی که چراغ دین رو با دستهای خودش روشن نگه داشته، حتی وقتی بادهای سخت میوزید.»
او گفت این محب امام حسین(ع) در سال ۱۳۷۹ پایهگذار آیین تعزیه در محله کهوردان شهرستان لامرد شد؛ آیینی که بیش از ۲۵ سال است با اتکای کامل بر نذورات مردمی و بدون هیچ پشتوانه نهادی، استمرار یافته و به الگویی از مشارکت اجتماعی و ایمان مردمی بدل شده است.

حسینیه کهوردان، سالهاست بخشی از حافظه مردم لامرد شده؛ جایی که نسلها در کنار هم گریه کردهاند، شادی کردهاند، نذر دادهاند، عهد بستهاند و در مرکز همهچیز، زنی نشسته که بیسروصدا، اما با قدمهایی که هیچکس نتوانسته جای آنها را پر کند، این خانه را نگه داشته است.
امروز که مردم لامرد، در روز میلاد مادر زنان عالم، دستهگل تقدیر را پیش پای این بانوی بزرگوار گذاشتند، انگار چیزی بیش از یک مراسم رقم خورد؛
احترام به یک عمر خدمت.
به زنی که نامش بر زبان کم گفته شده، اما بر دلها حک شده است.
نظر شما