خبرگزاری شبستان_آران و بیدگل؛ روح اله باقری/ شب پاییزی، آرامآرام بر شهر مینشست. آسمان آرانوبیدگل پر بود از نوری نرم و ستارههایی که انگار زمزمهی آیهای را با هم میخواندند. در آستانهی ولادت حضرت زهرا(س)، «سالن شهدای هنرمند» حال و هوای دیگری داشت؛ عطر گلاب و قرآن در هوا پیچیده بود و جامعه قرآنی، از پیشکسوتان تا جوانان و نوجوانان و حتی کودکان قرآن آموز از مؤسسات مختلف، با لبخندی آرام پا به محفلی گذاشته بودند که نامش از جنس نور بود: «محفل قرآنیان آرانوبیدگل».
محفلی نه با تشریفات، که با دلهای مشتاق و همتی خودجوش. جمعیت کمکم روی صندلیها مینشست، نگاهها به تریبون دوخته بود، و صدای همهمه میان ذکر نغمه های قرآنی گم میشد.

آغاز با نغمه تلاوت «ربنای» یک نوجوان
نوجوانی با چهرهای مطمئن و چشمهایی روشن، پشت تریبون آمد؛ سید جواد صفری بود، قاری نوجوان نخستین آیه ها را که با «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا» که خواند، فضا لرزید؛ گویی هر واژه، پلی شد میان زمین و آسمان.
سکوت سالن، صدای باریک ورق خوردن قرآن، لبهای بسته و دلهای گشوده… آیهها نه فقط شنیده میشدند، بلکه بر دیوار دلها نقش میبستند.
پشت سر او، صدای گروه همخوانی نوجوانان صراط برخاست؛ صوتی هماهنگ، نرم و پاک. نغمهشان همچون نسیمی در باغی از نور، از میان جمع گذشت. این صدا، صدای ایمان بود؛ صدایی از نسل تازهای که قرآن را زمزمه میکند، بیآنکه بخواهد دیده شود.
شکوفههای حافظان جوان؛ آیینههای کوچک وحی
لحظاتی بعد، چهار نوجوان حافظ قرآن – دو دختر و دو پسر – دعوت شدند. دستهای کوچکشان کتاب آسمان را چون گنجینهای مقدس گرفته بود و با صدایی روشن، آیات را از بر میخواندند. صدای کودکانهشان نه درشت بود، نه بلند، اما آنچنان زلال که گویی خود قرآن لب به تلاوت گشوده باشد.
در چهرههاشان نوری میدرخشید که هیچ تشعشعی به پایش نمیرسید؛ نوری از ایمان و معصومیت.

بوی قرآن باید از دست و زبان بیرون آید
پس از آنان، استاد مهدی ستوده با لبخندی آرام بر جایگاه ایستاد. لحنش نه خطبهای بود و نه خشک، بلکه گفتاری از جنس دل: «کنار هم بودن برای قرآن، زیباترین کار دنیاست. این جمع، فرصتی است برای تنفس معنوی شهر.»
او قرآن را آینهای دانست که مردم را به سه دسته میخواند: السابقون، اصحاب الیمین، اصحاب الشمال. «ما مردم را غالبا به خوب و بد تقسیم میکنیم، اما قرآن میگوید: خیلی خوب، خوب و بد. هر دو گروه اول اهل بهشتاند، اما «خیلی خوبان» خودِ بهشتاند؛ آرامش دارند، بوی خوش دارند؛ فَرَوۡحࣱ وَرَیۡحَانࣱ وَجَنَّتُ نَعِیمࣲ (آیه ۸۹ سوره واقعه) هستند.»
سالن در سکوتی عمیق فرو رفت. ستوده با لبخند ادامه داد: «پیامبر(ص) فرمود مؤمنی که قرآن میخواند مانند پرتقالی خوشبوست، و آنکه نمیخواند چون میوهای بیعطر. بوی قرآن باید از زبان و نگاه و دستان ما بیاید.» و بعد، نگاهش به جمع مادران و دختران افتاد: «حضرت زهرا(س) آیینهی کامل همین معناست.

سه بوسه پیامبر (ص)؛ تمجید از عدالت و مسئولیتپذیری فاطمی
استاد ستوده در ادامه، با استناد به روایات، به سه بوسهی پیامبر اکرم (ص) بر بدن حضرت زهرا (س) اشاره کردند که هر کدام نمادی از تکریم یک مسئولیت والای خانوادگی بود:
بوسه بر دستها (تقدیر از زحمت خدمت) : وقتی پیامبر (ص) وارد خانه شدند و فاطمه (س) را مشغول آسیاب کردن گندم و آمادهسازی نان دیدند، دستهای زخمخورده ایشان را بوسیدند. این بوسه، تعظیم در برابر دستی بود که با مسئولیتپذیری در خدمت به خانواده بود.
بوسه بر پیشانی (تمجید از همراهی معنوی) : هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) از احوال فاطمه (س) نزد پیامبر (ص) سخن گفتند و فاطمه را «نِعمَ العَونِ» (بهترین یار) برای رسیدن به خدا توصیف کردند، پیامبر (ص) پیشانی ایشان را بوسیدند. این بوسه، پاسخی به قدردانی از همسری بود که مسیر رسیدن به کمال الهی را هموار میکرد.
بوسه بر پیشانی (ستایش از عدالت مادری) : در روایتی دیگر، پیامبر (ص) مشاهده کردند که حضرت زهرا (س) در تقسیم غذا میان فرزندان، با عدالتی تمام، سهم همه را یکسان قرار دادهاند. ایشان به جای در آغوش گرفتن کودکان، مستقیماً حضرت فاطمه (س) را در آغوش گرفته و پیشانیشان را بوسیدند و فرمودند: «چون خورشیدی هستی که بر همه فرزندان یکسان میتابی و عدالت را در میانشان جاری میکنی.»
در نهایت، وی مسیر زندگی انسان را در سه جهت توصیف کرد که در قرآن ترسیم شده است: رو به جلو (انعمت) : حرکتی رو به کمال و نعمتیافتگی، رو به عقب (مغضوب) : حرکتی که نتیجهاش بازگشت و خسران است، دور خود چرخیدن (ضالین) : حرکتی که هیچ پیشرفتی ندارد و تنها در گردابی از سرگردانی میچرخد.

محفل وحدت؛ واژهای از جنس «واعتصموا»
در بخش پایانی، حجتالاسلام مهدی رحمتی، نماینده جامعه قرآنی شهرستان، از دغدغهی تأسیس این محفل سخن گفت: «سالها بود میان فعالان قرآنی، آرزو بود که حرکتی واحد و مردمی شکل بگیرد. جمعی از دوستان گرد آمدند تا با هدف انسجام، همافزایی و تبادل تجربه، این محفل را برپا کنند.»
او افزود: «میخواهیم جایی باشد برای شناخت فعالیت مؤسسات، دیدار چهرهها و همفکریها؛ محفلی که قامت قرآنی شهر را منسجمتر کند. شرطش آن است که همه، فارغ از نام و عنوان، گرد یک ریسمان جمع شویم؛ همان آیهی شیرین «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا.»»
حسن ختام محفل؛ زمزمهی دعای ختم قرآن با نوای استاد احمدیزاده
برنامههای این محفل قرآنی، پس از سخنرانیها و برنامههای اجرا شده، با دعای ختم قرآن به پایان رسید. این دعا با صوت دلنشین قاری ممتاز ملی استاد حسن احمدیزاده قرائت شد و حاضران با تمسک به کلام الهی، محفل را با نوای روحانی به اختتام رساندند
مراسم که رو به پایان رفت، جمعیت آرام آرام برخاست اما کسی دلش نمیآمد براستی برود. صدای «صراط» هنوز در گوشها میپیچید، بوی گلاب و عطر قرآن در فضا مانده بود. مادران با خنده، کودکان با نگاههای درخشان، و پدرانی که زیر لب، شکر میگفتند.
در آن شب فاطمی، آرانوبیدگل شهر دیگری شده بود؛ شهری که قرآن در آن زندگی میکند. و شاید سالها بعد، آن نوجوان قاری، آن دختر حافظ، یا آن شنوندهی خاموش در ردیف آخر، هنوز به یاد آورند شبی را که نسیم قرآن، قلب شهرشان را روشن کرد.


نظر شما