به گزارش خبرگزاری شبستان، متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از قدرت، گریز از ایدئولوژیهای رنگ وارنگ. گریز از گودنشینی ذهنی متفکر پیرامونی، گریز از ماندن در پیله امن عقاید کهنه، گریز از ذهنیت های رعیت مآب، گریز از آنانی که با عقایدشان ژرف نمیزیند.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از ذهن های پینه بسته، گریز از آنانی که «جرأت اندیشه» و «شهامت شک» و «همت یقین» نداشتند. گریز از آنانی که دوست داشتند تراوشات ذهن علیلشان حجت باشد و بر کرسی حکم بنشیند.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از آنانی که علم را در تکهای نان گم کردند. گریز از آدمیانی که از بام کلمات سقوط کردند و اگر هم بر خاستند، کلمات نارس به دیگران تعارف کردند.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از آنانی که با افکار کپک زده، سدی در برابر شکفتن استعدادها شدند، گریز از آنانی که به جای آن که پل باشند، دیوار شدند. گریز از آنانی که همیشه دوست داشتند، برنده باشند اما غافل از این که بردن همیشه به معنی پیروزی نیست.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از بت سازی و بت بازی. گریز از اسارت اسطوره و بت. گریز از جامعه علمی واپس مانده و تن پرور که مشتاق اسطوره سازی است. گریز از افسون شدگانی که نشان ندادند از کدامین راه باید رفت؟
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود، گریز از آنانی که با غلو و تملق، اندیشه ها را بی وزن کردند. گریز از آنانی که خاطرهگویی کردند، خاطراتی اما نداشتند. گریز از آنانی که در سایه نام او پناه گرفتند ولی برای خود، نانی جستند. گریز از نگاههای شعبده بازانی که آسمان ارتباطات را به ریسمان روابط گره زدند. گریز از آنانی که از در پشتی وارد دنیای ارتباطات شدند و برای درخشیدن خود، غیرخود را خاموش کردند.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود. گریز از آنانی که کبریای خود را در کبر و ریا جستند و به عشق ریاست، ارتباطات را بیآینده کردند. گریز از آنانی که درباره ارتباطات اظهار فضل کردند اما معجزهای از خود هویدا نکردند. گریز از آنانی که خواستند برای باغ ارتباطات، پدری کنند، اما بر آن موج حریق رها کردند و بر جبین سوخته آن شیار انداختند و روی برگ های سوختهاش برای خود مجسمه هایی دروغین تراشیدند.
معتمدنژاد نشانه یک گریز بود، گریز از «هابرلاس»هایی ارتباطی. گریز از نگهبانان اصول مندرس روزنامهنگاری. گریز از زبان دراز گذار که جهانبینی منقضی هویدا میکرد. گریز از چشمان جغد که هنوز بر لاشه پوسیده جزوات عهد بوق دلخوش کرده و همچنان از عکس جزامیهای بشاگرد تغذیه میکند و گریز از آنانی که خود را در برابر روشهای نو، در پشت بناهای یادبود، پنهان کردند.
آری! معتمدنژاد نشانه یک گریز بود، اما بلند پرواز بود، در غم رهایی ارتباطات از روابط بود. ولی دریغا، آن سنگی را که او زمانی با کمال حسن نیت از کوه پر برف ارتباطات، غلتاند و در سراشیبی روزگار تبدیل به بهمنی عظیم شد ولی در آتش روابط و رانت ذوب شد! ... و امروز باغ ارتباطات را برگی نیست!
نظر شما