به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ یکی از زمینههای انس و الفت با امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف، کتاب و کتابخوانی است؛ کتاب باید متناسب با ذائقه مخاطب باشد، نیازهای او را بشناسد و با بیانی لطیف به آن پاسخ دهد.
گاهی برخی کتابها آنقدر سنگین و ثقیل نوشته شده که افراد خاصی میتوانند از آن استفاده کنند در حالیکه با توجه به دنیای هزار رنگ دیجیتال امروز، ضروری است حتی سبک نگارش کتاب به ویژه کتابهایی که سعی در جذب نسل جوان و نوجوان دارد بروزرسانی شود.
کتاب «امام من» نوشته نرجس شکوریانفرد، از انتشارات عهد مانا که در قطع پالتویی و در ۹۵ صفحه نوشته شده؛ اثری گیرا و کاملاً متناسب با ذائقه جوان و نوجوان امروز است.
این اثر با نگاهی نو و بیانی صمیمی، سعی کرده مفاهیم عمیق مهدوی را در مجموعهای از دلنوشتهها و نامهها به زبان نسل نوجوان و جوان، منتقل کند.
مطالب این کتاب آمیزهای از اشک و دلتنگی و لبخند و گاه پرسشهایی ساده اما مهم است و به جای استفاده از زبان رسمی و سنگین، از لحن خودمانی و صمیمی بهره برده تا مخاطب نوجوان بتواند با مفاهیم انتظار، ولایت، و ارتباط با امام عصر (عجلالله تعالی فرجه) ارتباطی عاطفی و درونی برقرار و مخاطب را به تأمل درباره نقش خود در عصر غیبت دعوت کند.
اثری ساده و دوستداشتنی که در برنامههای فرهنگی و نشستهای کتابخوانی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
در ابتدای کتاب زندگی حضرت ملیکا سلام الله علیها یا همان نرجس خاتون با اتکاء به متون تاریخی و روایی به زیبایی هر چه تمام بیان شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: نامه های بسیار نوشتند و پیک ها و سفرایشان را فرستادند که بشتاب زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند؛ پس بشتاب بشتاب و باز بشتاب بشتاب...
باغها سرسبز شده و میوهها رسیده است؛ پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشستهاند.
حسین علیهالسلام حرکت کرد شش ماه بود که از خانه و شهر بیرون آمده بود اولش همراهان بسیار بودند اما خطر که نزدیک شد پای جان و مال که به میان آمد حسین ماند و هفتاد و دو نفر که یکیشان شش ماهه بود، یکیشان سه ساله، یکیشان هم قاسم...
دعای فرج زمزمه لبها هست اما خواست قلبها نیست.
شاید بگویید چقدر مردم امام را میخوانند و میخواهند اما اگر چشم باز کنی اگر دقت کنی میبینی و میفهمی که یکی برای قرضش یکی برای بیماریاش یکی برای خانهاش یکی برای... به امام متوسل شده است و چه اندک است کسانی که امام را به خاطر خودش میخوانند و میخواهند.
یاری امامی که جهان را میخواهد اصلاح کند با مستکبران جهان می خواهد رو در رو شود کجیهای ریز و درشتی را که برای مردم یک عادت و لذت شده است درست کند کار آسانی نیست؛ سربازان و یارانی میخواهد که نه خسته شوند نه دلزده نه شک کنند؛ باید خودمان را بسازیم و خوشا به حال صالحان که برای یاری امام خودشان را آماده کردهاند.
در بخش دیگری نویسنده چنین نگاشته است: امام را نخواهیم برای آسایش خودمان، برای درمان مریضیهایمان، برای رفع غصههای شخصیمان؛ امام اصل و معنای زندگی است؛ معدن رحمت خداست؛ سنگ بنای زندگی ما و علت خلقت ما در دنیا است.
امام را اگر بخواهیم برای خودمان، با کم و زیاد زندگی اول او را کنار میگذاریم اما زندگی را اگر بخواهیم برای امام، میشویم مثل سلمان، مثل عباس...
و حُسن ختام عباراتی زیبا و تأمل برانگیز است: امام برای من نه یک اسم است، نه یک حس، امام برای من اصالت زندگی است؛ اول و آخر و اصل و فرع و بود و نبود همه زندگیام است.
آقاجان من برای شما که هستم؟ یک فدایی میپذیری مرا؟!
عبارت اخیر نویسنده که آقاجان من برای شما که هستم؟ پرسشی تأمل برانگیز است تا با خودمان بیاندیشیم که کجای کار هستیم؟ نسبت ما با خواستهها و انتظارات امام زمان عجلالله تعالی فرجه چگونه است؟ نسبتیابی صحیح، ما را به پاسخ دقیقتر نزدیک میکند.
نظر شما