سید حسین متولیان نویسنده و شاعر در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان گفت: من فکر میکنم سهم اصلی نویسنده در عصر ما بیش از آنکه «بهکار انداختن قوهی آفرینش» باشد، یک پیشنیاز سنگینتر دارد؛ مسلح شدن به ابزار روز. اگر دیروز کتاب کاغذی مهمترین سلاح نویسنده بود، امروز پادکست، کتاب صوتی، ویدیوهای کوتاه، حتی یک استوری اینستاگرام گاهی رسالت همان کتاب را بر دوش میکشد.
سهم اصلی نویسنده در عصر حاضر مسلح شدن به ابزار روز است
وی افزود: نویسندهای که فقط بلد باشد قلم به دست بگیرد و روی کاغذ بنویسد، مثل کسی است که با شمشیر سامورایی وارد میدان جنگ مدرن شده باشد؛ شجاع است، اما احتمالاً شکست میخورد.
متولیان ادامه داد: بیایید به سینما نگاه کنیم. روزگاری سینما صامت بود؛ همه چیز با تصویر و زیرنویس میگذشت. بعد صدا آمد، بعد رنگ آمد. یک زمانی «جدایی نادر از سیمین» یا «رستگاری در شاوشنک» اوج هنر سینما بودند. اما تصور کنید ۲۰ سال دیگر ابزاری بیاید که فیلم مستقیماً جلوی چشممان، بدون پرده و سالن، در ذهنمان شکل بگیرد؛ مثل یک خواب کنترلشده باکیفیت که تمام شاهکارهای امروز سینما میشوند «تاریخ سینما»، درست مثل فیلمهای چارلی چاپلین که امروز برای ما نوستالژیکاند. در حوزهی کتاب هم دقیقاً همین اتفاق خواهد افتاد. شاید روزی برسد که نویسنده مستقیماً در ذهن مخاطب متن را القا کند؛ نه با چشم خواندن، نه با گوش شنیدن، بلکه با انتقال مستقیم معنا.
وی با بیان اینکه نویسندهی آینده باید سرباز مجهز باشد خاطر نشان کرد: باید نبض ابزار روز ونبض مخاطب روز دستش باشد. نوشتن دو بخش دارد: ۱. خویشنویسی و خویشفرمایی؛ یعنی نویسنده برای دل خودش و برای چیزی که فکر میکند درست است بنویسد. ۲. پذیرش مخاطب؛ یعنی اثر در زمان خودش دیده شود و بماند. چه بسیار متنهای فوقالعادهای که چون با زبان زمانهشان همراه نبودند، سالها مهجور ماندند و بعد در دوره دیگری کشف شدند. نویسنده باید انتخاب کند.
نویسنده امروز هم باید شمشیر بزند، هم پهپاد کنترل کند
وی خطاب به نویسندگان جوان گفت: قلم را کنار نگذارید، اما فقط قلم هم کافی نیست. امروز نویسنده مثل جنگجویی است که هم باید شمشیر بزند، هم پهپاد کنترل کند، هم زبان دشمن را بفهمد. اگر فقط شمشیرزن باشید، زیبا میمیرید، اما اگر مجهز و آگاه باشید، زنده میمانید و پیامتان به گوش میلیونها نفر میرسد؛ انتخاب با خودتان است.
مطالعهی عمیق، ستون فقرات هر تمدنی بوده و هست
این نویسنده در پاسخ به این سوال که خیلیها معتقدند که اصلیترین مولفهی رشد فرهنگ تمدنی یک جامعه، «مطالعه» است، آن هم مطالعهی عمیق و متمرکز. آیا شما هم با این دیدگاه موافقید؟ افزود: کاملاً درست است. مطالعهی عمیق، ستون فقرات هر تمدنی بوده و هست. اما امروز با نوعی نگاه فستفودی و فشرده مواجهیم که فضای مجازی به شدت آن را تزریق میکند. این نگاه شاید ما را از عمق مطالعه دور کند، ولی نباید فریب بخوریم؛ این فقط یک مرحلهی گذار است.
وی در خصوص اینکه منظورتان از «مرحلهی گذار» دقیقاً چیست؟ تصریح کرد: ببینید، هر بار که بشر از یک سبک زندگی یا یک سبک فکری به سبک دیگری پل میزند (چه از سنت به مدرنیته، چه در سبکشناسی ادبی از کلاسیک به رمانتیک و...) یک دورهی سرگردانی به وجود میآید. مثل کسی که سیلی محکمی خورده؛ گیج است، نمیداند دقیقاً در چه روزگاری زندگی میکند. ما الان دقیقاً در همان دوره سرگردانی هستیم.
فضای مجازی بچهها اقیانوسهای وسیع اما کمعمق میسازد
وی در پاسخ به این سوال که این سرگردانی چه الزاماتی برای ما به همراه دارد؟ گفت: الزام اصلیاش این است که باید با نسل آینده و بچههایمان صریح صحبت کنیم: اول اینکه «انتخابگر» باشند در مطالعه. دوم اینکه بدانند مطالعهی روزنامهای (یعنی پراکندهخوانی همهی صفحات فرهنگی، سیاسی، ورزشی و...) آدم را به یک اقیانوس تبدیل میکند، اما اقیانوسی کمعمق. خصلت فضای مجازی دقیقاً همین است: از بچههای ما اقیانوسهای وسیع اما کمعمق میسازد.
وی با اشاره به وظیفه والدین و مربیان اظهار کرد: وظیفهمان این است که دربارهی «عمیق شدن» با آنها حرف بزنیم. باید زودتر از این سرگردانی بیرون بیاییم و به نسل بعدی منتقل کنیم که: «فرصت شما روی زمین محدود است؛ فرصت محدود، فرصت گرانبهایی است. به جای اینکه در هزار موضوع متوسط باشید، در یک موضوع عمیق شوید. البته. در ایران خودمان علامههایی داشتیم که در چندین رشته نخبه بودند: نجوم، ریاضیات، فلسفه، فیزیک، شیمی، ادبیات... خیام، ابوریحان بیرونی، ابنسینا و دیگران. اما امروز علوم بیش از حد تخصصی و خطکشیشدهاند؛ یک نفر تمام عمرش را روی یک موضوع ریز میگذارد و عمیق میشود.
این نویسنده گفت: به نظر میرسد دنیای مدرن دوباره ما را به سمت «همهچیزدانیِ سطحی» هل میدهد. دقیقاً همین خطر وجود دارد. انگار داریم واپس رانده میشویم به سمت آدمهایی که «همهچیز را کمی میدانند» نه «یک چیز را عمیقاً». بهترین راه برای اینکه از این سرگردانی بیرون بیاییم و به افق تمدنی نزدیک شویم، همان چیزی است که قدیمیهای اهل عرفان میگفتند: «ضبط خیال». یعنی تمرکز، حضور قلب، دوری از حواسپرتی. حواسپرتکنهای دنیای مجازی و مدرن بسیار زیاد است. شاید مهمترین وظیفهی ما امروز این باشد که اول خودمان را به تعمق دعوت کنیم، بعد از فرزندانمان بخواهیم در حوزهای که استعداد سرآمدی و نخبگی دارند، عمیق شوند. همین عمیق شدن است که ما را به افق تمدنی واقعی نزدیک میکند؛ فرصت محدود است، اما همین محدودیت، نعمت است. به جای صد اقیانوس کمعمق، یک چاه عمیق باشید. چاه عمیق، تمدن میسازد.
نظر شما