خبرگزاری شبستان- کرمان؛ طاهره بادامچی
در سی و پنجمین جمعه انتظار سال در حالی برایتان مینویسم که شرمندهتان هستم؛ شرمنده از اینکه به پاس تمام خیرها و خوبیهایی که از جانب شما به ما میرسد اما قدرشناسی ما درخور و شایسته نیست؛ آنطور که باید باشد.
خودتان از احوال دل ما آگاهاید؛ مگر نه اینکه فرمودید" ما در رعایت حال شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم..." هر وقت به این جمله شما در نامه به شیخمفید که مستند به احتجاج طبرسی است؛ رسیدهام، پای دلم لرزیده است.

در بند بند این نامه چنان روح پدرانه و مهربانانه شما حاکم است که هر کس آن را یکبار بخواند و متاثر نشود باید تعجب کرد.
اما تجربه میدانی نشان داده هر که نامه پرمهرتان را دیده، بیمقدمه چشمانش بارانی شده و دلش به محبت شما گره خورده؛ گویی سالها منتظر شنیدن چنین کلام محبتآمیزی از زبان پدری دلسوز و مهربان بوده است.

این مقدمه بهانهای است برای به اشتراکگذاری یک تجربه زیبای مهدوی؛ تجربهای که با چند سوال ساده آغاز و به نامهای عاشقانه ختم میشود.
بچههای باصفای کانون فرهنگی تبلیغی سهشنبههای مهدوی اخیراً چالشی را با سه سوال طراحی و در برنامههای فرهنگی مذهبی مخاطبان را به آن دعوت کردند و از تأثیر عجیب آن بر مخاطب گفتند.

سوال اول این بود: فرض کنید همه جا قحطی آرد و نان(مهمترین قوت روزانه) شده، چه حسی پیدا میکنید؟
سوال دوم: بیش از هزار سال یک نفر هست که گفته به یادتم و دعایت می کنم... تو غصههات غصه میخورم و در شادیهات شاد میشوم؛ دلت نمیخواد چنین شخص مهربانی کنارت باشه؟ حالا که اون شخص مهربان کنارت نیست، چه احساسی داری؟
و سؤال سوم: آخرین بار که یادامام زمان افتادید کی بود؟
وقتی مخاطبان پاسخ میدادند اگر قحطی شود، قطعاً مضطرب میشویم و... و. او را در مقابل این چالش قرار میدهند که چرا از عدم ظهور امامی که واسطه فیض عالم است و همه نعمتها از کانال ایشان به ما میرسد مضطرب نیستیم؟
برخی افراد به شدت منقلب شده و حتی گریه میکردند؛ سپس نامه امام علیهالسلام به شیخ مفید به آنان داده میشد که بعضاً باور نمیکردند امام عصر اینقدر با عطوفت نسبت به شیعیان صحبت کرده باشند؛ مشخص یود مخاطب تحت تأثیر قرار گرفته اما هدف مجریان این چالش این بود پس از تحریک احساسات، مخاطب را به سمت عهد با امام زمان سوق بدهند.
نامهای که در آن نوشته شده بود:
فرزندم! من هیچ وقت تو را از یاد نبردهام؛ دعا که میکنی آمین میگویم و دعایت میکنم؛ هر وقت مریض میشوی اندوه قلبم را میفشارد و من هم با تو بیمار میشوم؛ هر وقت شاد باشی به خاطر شادیات من هم شاد میشوم.
من رحمت بی پایان الهیام و برای تو از پدر و مادر دلسوزترم.
خداوند به خاطر دعاهای من بسیاری از بلاها و گرفتاریها را از تو دور کرده است؛ همیشه از احوال تو باخبرم و چیزی از تو بر من پنهان نیست.
فرزند عزیزم! از تو میخواهم که اعمال و رفتاری شایسته داشته باشی که هر روز محبتت در دلم بیشتر شود و از کارهایی که قلبم را به درد میآورد دوری کنی.
هر وقت گرفتار شدی صدایم کن! من در کنارت هستم.
منتظرم باش و دعا کن تا ظهور زودتر اتفاق بیفتد.

در این بخش وظایف منتظران را که روی فلشکارتهای زیبایی طراحی شده را به مخاطب پیشنهاد میدهند تا اگر دوست دارد، یکی از وظایف را انتخاب کند که اتفاقاً مخاطبان هر کدام یک کار خوب و در واقع یک وظیفه مثل حجاب، نماز اول وقت و... را انتخاب میکردند که واقعاً عالی و تأثیرگذار بود.
این تجربه گواه آن است میان هیاهوی دنیای و دغدغههای روزمره که خاصیت آن غافل کردن انسان از نیازهای عمیق روحی و معنوی او است اما گاهی چنین تلنگرهای سادهای پنجرهای به سوی نور و امید میگشاید و پرده از نیاز فطری انسان به امام و پیشوا برمیدارد.

علاوه بر این؛ تجربهای که گذشت حاکی از آن است پیوند قلبی با امام زمان (عجلالله تعالی فرجه) شاید بعضاً در هیاهوی زندگی کمرنگ شود، اما با یادآوری محبت بیپایان ایشان و نقش حیاتیشان در زندگی، دوباره جان میگیرد و به عهدی میان منتظَر و منتظِر تبدیل میشود.
نظر شما