چهار دهه بعد از انقلاب ۱۳۵۷ چه گذشت

نشست بررسی کتاب «اعتیاد و روند ابژه‌سازی معتاد: چهار دهه بعد از انقلاب ۱۳۵۷» چهارشنبه ۱۴ آبان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، گروه علمی- تخصصی جامعه شناسی احساسات با همکاری موسسه نواندیشی هویت روز چهارشنبه ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۴ نشست «بستر حقوقی تجربیات احساسی معتادان با تکیه بر کتاب اعتیاد و روند ابژه سازی معتاد چهار دهه بعد از انقلاب ۱۳۵۷» را با حضور دکتر مهناز علی زاده نویسنده کتاب (دکتری جامعه شناسی، موسس موسسه نواندیشی عرصه هویت، پژوهشگر و استاد دانشگاه)، بهادر امیرحسینی (وکیل دادگستری و فعال در پرونده های حوزه مواد مخدر)، پدرام امیریان (پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی و دکتر فرح ترکمان (عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی ) به عنوان دبیر نشست  را در سالن انجمن جامعه شناسی ایران واقع در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد.

  جلسه ساعت ۱۷ با مقدمه خانم دکتر ترکمان به عنوان دبیر نشست در باب گفتمان آغاز گردید و در ادامه سخنان دکتر علی زاده در باب ساختار کتاب اعتیاد و روند ابژه سازی معتاد که در سال ۱۴۰۱ توسط نشر آگاه چاپ شده آغاز گردید. بیان شد که کتاب حاضر برگرفته از پژوهشی گفتمانی و انتقادی که زیر نظر دکتر یوسف اباذری و دکتر فرح ترکمان سالها به طول انجامیده است. این پژوهش تلاش کرده از دریچه ای نو و البته متفاوت و جامعه شناسانه به اعتیاد ایران نگاه داشته باشد. می دانیم در طی بازه زمانی مورد مطالعه پژوهش یعنی چند دهه اخیر پس از انقلاب ۵۷، اعتیاد همواره به مثابه جرم، بیماری و... دیده شده، در حالیکه این کتاب تلاش کرده اعتیاد را به مثابه گفتار، کنش و پدیده اجتماعی و... در پیوند با تمام مفاهیم جامعه شناختی ببیند که تاکنون و بالاخص در طی این چند دهه چنین دیده نشده است.

در ادامه علی زاده بیان کرد که کتاب از دو بخش تشکیل شده است که بخش نخست و سطح کلان آن، به واکاوی گفتمان های مسلط بر فضای اعتیاد در طی این دهه های پس از انقلاب ۵۷ می پردازد. جهت بررسی این بخش، از اسناد موجود که دسترسی به آنها نیز چالشهایی برای پژوهشگر داشته، بهره گرفته شد و همچنین مصاحبه های عمیق و کیفی با چندین گروه اعم از مسئولین و سیاستگذاران حوزه اعتیاد، متخصصین این حوزه، متولیان انژیوهای اعتیاد، مسئولین کمپهای زنان و مردان و ... صورت گرفت. گفتمان های مسلط در طی این دهه ها حقیقت اعتیاد را ساختند و از این طریق معتاد به طور همزمان مبدل به ابژه استیلا و ابژه دانش شده است. گفتمان دینی، پزشکی و روانپزشکی، حقوقی و قضایی، فرهنگی، اجتماعی و... به عنوان گفتمان های مسلط شناسایی شد که بعضا این گفتمانها در عین چرخش های گفتمانی، گره گاههایی نیز با هم داشتند.

یکی از مهمترین این گفتمانها که همواره پرقدرت و تاثیر گذار عمل کرده، گفتمان حقوقی بوده که زمینه تناقضات و تفسیر به رای ها را در عرصه سیاستگذاریهای حوزه اعتیاد همواره فراهم کرده است. در تمام این دهه ها دیده شدن اعتیاد از منظر جرم شناسی، یعنی شناسایی علل اعتیاد از طریق شناخت زندگی معتاد دغدغه نبوده و مغفول مانده است. گفتمان های غالب که از مهمترین آنها حقوقی بوده، رویه های طرد و کنارگذاری معتاد را رقم زده اند. بخش دوم این پژوهش که مطالعه در سطح خرد بوده، بررسی نموده که این گفتمان های غالب چه تاثیری را در برساخت ذهن معتاد، خانواده و فضای عمومی جامعه داشته یا به عبارتی ذهنها را چگونه ساخته اند. به گونه ای که حاصل چنین بوده که این ذهنها دگراندیشی در باب اعتیاد نداشته باشند. مباحث حقوقی و اجرای آن بستری را فراهم آورده که تجربیات احساسی معتادان در سطح خرد از آن برآمده است.  احساساتی چون گناه، شرم و ندامت، سرزنش، ناامنی و بی اعتمادی، ترس، حقارت و خود بزرگ بینی، ترحم، خشم و... را به طور همزمان در فرد معتاد ایجاد نموده است. اهمیت بستر حقوقی در این کتاب موجب شد که توجه حقوقدانان از جمله دو سخنران این نشست جلب شود که با نگاهی به بخش حقوقی کتاب فوق، رویکردها و تجارب خودشان به بحث بگذارند. این فرصتی خواهد بود که کتاب حاضر از ابعاد دیگر اعم از پزشکی و روانپزشکی، دینی، فرهنگی و اصحاب رسانه و... در نشست های آتی مورد بحث قرار گیرد.  

آقای امیرحسینی بحث خودشان را اینگونه آغاز کردند که همیشه زنجیره آخر یعنی  معتاد و مصرف کننده دیده شده،  در حالیکه که وقتی صحبت از گفتمان می شود یعنی یک مفهومی ورای این قضیه عنوان می شود.  این گفتمان از جغرافیا و اطلس مواد مخدر در ایران شکل می گیرد، در کتاب نکته جالب بیان می شود که در ابتدای انقلاب بر اساس سیاستها ۳۳ هزار هکتار زمین های کشت خشخاش از بین می رود. این اطلس از زاهدان و یزد (سنتی) نشات می گیرد و به سراسر ایران پخش می شود. زمانی که تریاک گران می شود طی ده سال اخیر با ورود مجدد طالبان و سیاستهای آنها،  اطلس جغرافیای حمل مواد مخدر عوض می شود، به دلیل گرانی گرایش به سمت صنعتی پیدا می کند و در نتیجه  از یزد به سمت مشهد، گرگان، عشق اباد و ترکمنستان و... منتقل می شود. در این دو مسیر، عوامل متعددی هست یعنی فقط معتاد و مصرف کننده نیست. قاچاقچی، صاحب مواد، حامل، اجیر، نهاد قضایی، وکیل، بازپرس، قاضی، دادگاه انقلاب که با اینها در ابتدا درگیری وجود دارد، اینها نقشهایی هستند که به آنها پرداخته نشده است. حاملین خرد که خودشان قربانی هستند معمولا مورد رصد قرار می گیرند و تیمها و کسانی که پشت قضیه هستند، مغفول می مانند و بررسی نمی شوند. ضابط خاص هم بر برنامه پنجم یا ششم توسعه استناد می کند که بر جرایم سازمان یافته یا اقتصادی کلان می توان ورود کرد، یعنی با تورم قوانین و تعارض قوانین هم مواجه هستیم. در ادبیات مواد که نویسنده کارلوس فوئنتس در مکزیک  اشاره می کند که مکزیک باید به این نتیجه برسد که مواد را به رسمیت بشناسد. منظورش این بوده که بانک اطلاعات درگاهها و افراد فعال در این حوزه را بدست بیاوریم که جلوی خشونت و قربانی شدن افراد کم بضاعت را که از سر فقر حامل می شوند را بگیریم. در کتاب رفرنس به سخنان امام در ابتدای انقلاب داده می شود که ایشان بحث انقلابی و ضد انقلابی را جدا می کنند، یعنی برای معتاد ضد انقلاب بکار نمی برد. در حالیکه با تشکیل دادگاه ویژه و حضور خلخالی و مداخله بنی صدر و... مسیر به سمت دیگری می رود و ما همیشه بحثهامون همیشه شعاری بوده است. امتیاز این کتاب مطرح کردن مفهوم گفتمان به ادبیات اعتیاد است که موجب می شود که ما گذر پیدا کنیم از پله آخر که همان معتاد و مصرف کننده هست و ما باید از زنجیره و اطلسی صحبت کنیم که در آن عوامل مختلف از قاچاقچی تا بازپرس، ضابط خاص و عام، نهادها و دادگاهها در آن دخیل و درگیر هستند، اینگونه هست که متهم هم از حق دفاعش برخوردار می شود.

خانم دکتر ترکمان در ادامه بیان کردند که آقای امیرحسینی فرآیندی که آن را تشریح کردند را مزد ترس گذاشته بودند، از آنجایی که ترس در تمام سطوح و فضایی که با اعتیاد سروکار دارند، جاری و ساری می باشد که افراد و نهادها به دلیل مزدی که در این زنجیره دریافت می کنند همواره به آن تن می دهند.

دکتر علی زاده در تایید صحبت های آقای امیرحسینی بیان می کند که معنای متن کتاب هم همین هست که تمام تمرکز بر مصرف کننده که خود قربانی اجتماعی است می باشد که همواره  به مثابه مجرم اجتماعی انگاشته شده  و از سطح کلان غفلت شده است. چه زمانی که مجرم و چه زمانی که بیمار انگاشته شده، تفاوتی ندارد زیرا مصرف کننده معلول اجتماعی است، در حالیکه همواره و در طی این دهه ها علت اجتماعی و متهم قلمداد شده است، فقط برچسب یا لیبل اتهام او مدام دستخوش تغییر شده است. خود این نگاه به مصرف کننده، حاصل گفتمانی با عنوان سیاست اجتماعی کردن امر مبارزه با مواد مخدر و آغاز خصوصی سازی حوزه درمان اعتیاد هست که در کتاب آمده است. از طریق این سیاست، مسئولیت اعتیاد از طریق رسانه ها و با حساسیت زایی به  خانواده ها و فضای عمومی جامعه واگذار شد  و مسئولیت های دولت از طریق همین فعالیت های رسانه ای به مردم واسپاری شد که در اکنون ایران کاملا این سیاست به بار نشسته است.

آقای امیریان بحث خود را بیان اینکه این پژوهش از درون جامعه شناسی برآمده و به مرزهای حقوقی خیلی نزدیک شده است، شروع کردند. هدف وارد کردن رنگ و بوی حقوقی عمومی در بحث و فضای اعتیاد هست که کمتر بهش پرداخته شده است.  ایشان اظهار کردند که هیچ دانشی به اندازه جامعه شناسی و جامعه شناسان در فضای ایران  به لحاظ نظری اینقدر عمیق به اعتیاد نپرداخته است. بحث خود را از انتهای کتاب که همان مبحث خصوصی سازی امر درمان اعتیاد هست آغاز کردند. با استناد به اینکه کتاب تا نیمه دهه نود را مطالعه کرده، این پرسش مطرح می شود که پس از گذشت یک دهه از دامنه پژوهشی کتاب چه بر سر اعتیاد ایران آمده است. بنظر می رسد که خصوصی سازی امر درمان اعتیاد در ایران که در قالب معرفتی چهارم و در انتهای کتاب به آن اشاره می شود، به منتهای خودش رسیده است. طبق گزارش های اجتماعی مرکز آمار، بیش از ۹۵ درصد نهادهای درمان و بازپروری اعتیاد خصوصی هستند، نرخ موفقیت آنها چیزی در حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد در بهترین حالت خودش می باشد این نرخ موفقیت و شاخصهای آن خود قابل بحث می باشد. آمارها نشان می دهد که این سیاست خصوصی سازی امر درمان اعتیاد چندان موفق نبوده است و طبق بیانات هنوز آمار اعتیاد رو به رشد هست و با مواد نوپدید و تغییر الگوهای مصرف و بحران مواجه هستیم.  الهیات سیاسی امر درمان اعتیاد در ایران تیتر بحث هست.

از نظر من کمپ یک معنای محدود مثل مکانی که معتادان جهت بازپروری به اختیار و یا اجبار به آن مراجعه می کنند، نیست بلکه کمپ یک منطق است. در کمپها با عنوان الهیات بهبودی چه می گذرد. بیمار دانستن معتاد یعنی بازی زبانی مسئله را حل نکرده است و همچنان منطق پلیسی را حفظ کرده است، فقط برون سپاری و خصوصی سازی شده است. گفتمان دهه شصت را می شود در یک فیگور فهمید، معتادین دچار سایکوز یا ترس روانی می شدند از ترس سایه خلخالی، اکنون منطق پلیسی از دستگاه قضایی به کمپها و ترک اجباری داده شده، کمپهای اجباری ماده ۱۶ که بسیار وضعیت اسفباری دارند و فجایعی در آنها رخ می دهد. کمپها حتی بدتر از زندان هستند، از لحاظ حقوقی تحلیل دارد، کمپ به مثابه اردوگاه و اردوگاه جایی هست که قانون معلق هست ولی زور قانون باقی مانده است و دقیقا کمپها از همین منطق پیروی می کند. اگر معتاد را به عنوان مجرم بخواهیم بهش رسیدگی کنیم، نظام عدالت کیفری یک آئین دادرسی خاص و اصلها و حمایت های قانونی را دارد. در حالیکه در کمپها همان منطق پلیسی هست منهای حمایت های قانونی. در کمپها فرد مددکاری که جلب معتاد و انتقال او به کمپ را دارد، به لحاظ حقوقی چه کسی هست و آیا ضابط قضایی هست و آئین دادرسی به او حاکم است. اما معتاد وقتی وارد کمپ می شود، برخلاف زندان مدتی که باید در حبس کمپ بماند، مشخص نیست و وابسته به منطق سود و همدستی و همکاری خانواده با مسئولین کمپ از یک ماه تا بیش از یکسال می تواند متغیر باشد. پس، کمپ به مثابه اردوگاه و تنبیه و مجازات به مراقبت و تنبیه با استناد به اصطلاحات فوکویی تغییر کرده است. کمپها و سمن ها تابع یک الهیاتی هستند که نزدیکی به الهیات مسیحی دارد، که البته بنظر می رسد به الهیات شیعی ما هم نزدیکی دارد، در کمپها مسئله اعتیاد تبدیل به مسئله فردی می شود، تمام عوامل ساختاری کنار می رود و حاکمیت نه در بروز اعتیاد مقصر هست و نه در درمان قرار هست که مسئولیتی داشته باشد. اینکه بر اساس خطاها و تقصیرات و اتفاقات و احساساتی خود معتاد درگیر این بیماری شده است و راهکار آن توسل به یک نیروی برتر است. ما در حوزه اعتیاد عالی ترین شکل خصوصی سازی را نسبت به حوزه های دیگر و به تمامیت خودش داشته ایم. زیرا در حوزه درمان اعتیاد، دولت نه تنها خودش را کنار کشیده بلکه مبانی مشروعیتی این کنار کشیدن را هم با خودش آورده است، از طریق الهیات سیاسی و دستکاری ذهن و تغییر الگوهای زبانی.

کاری که باید بکنیم، وارونه کردن این منطق هست یعنی  بیاییم از یک قالب معرفتی پنجمی صحبت کنیم که معتاد در آن شهروند باشد. حیات برهنه نداشته باشد و فقط زور قانون روی او نباشد بدون حمایت قانونی مانند آنچه که در کمپهای اجباری و کلینیک های خصوصی می گذرد. کمپهای لاکچری یعنی یک منطق کاملا بنگاهی و بازاری. اینجا این پرسش هم مطرح می شود که حتی ان سوژه معتاد که جزء ۳۵ تا ۴۰ درصد هست و با این الگو ترک مصرف کرده، حالا به لحاظ اجتماعی چگونه سوژه ای هست و اینکه آن منطق چه بر سرش آورده است. این نشست همزمانی با تراژدی  ۱۲ آذر سال ۱۴۰۲ یعنی دو سال پیش دارد که ۳۶ نفر در آتش سوزی کمپ لنگرود پشت درهای بسته سوختند و جان دادند.

علی زاده در ادامه و در پیوند با بحث های آقای امیریان به تغییرات رخ داده در کمپهای فعلی اشاره می کند که از مهمترین آنها کاهش سن اعتیاد ورودیان به کمپها می باشد که به افراد دهه ۸۰ می رسد که فراوانی یافته اند.

در ادامه از سوی حضار نشست سوالی از حقوقدانان شد مبنی بر اینکه سهم قانون و سازمانهای دولتی در نظارت بر کمپها چیست. در پاسخ به این سوال آقای امیر حسینی فرمودند با توجه به شرایط حاکم بر ایران دستگاهها در حد معجزه دارند کار می کنند، زیرا توان و پتانسیلها در این حد هست و بحث توسعه کشور، توسعه اقتصادی و توسعه وکالت است،  وکیل باید در حوزه تخصصی اعتیاد تربیت و استفاده کرد، حمل و نقل و دستگاه بازرسی ما مستهلک شده، صف بازرسی مهریز گاهی تا به انار کرمان می رسد، بودجه نیست و بحران و تحریم هست، چینی و بخش خصوصی وارد عمل می شود و آنها هم سود زیاد می خواهند و با هزینه های بالا کار می کنند. بحث قانون نیست و قانون در حد توانش کارش را انجام می دهد. در ادامه اشاره کردند که در زندان برای زندانی نهادهای ارفاقی و وکیل کار انجام می دهند و روزنه امیدی برای زندانی هست و همه چیز یک چارچوب دارد و اینها در کمپ وجود ندارد و بلاتکلیفی محضی هست که دولت از سرش باز کرده است که اینها بحث دولت و کارکردهای دولت هست.

در ادامه آقای امیریان بیان کردند که ما الگوی منطق درمان را شناختیم و متوجه شدیم که دولت می خواهد کنار بکشد از عرصه درمان که برای توجیه آن دستگاه زبانی و فرهنگی را نیز وارد کرده است، تراژدی که در کمپها دیده می شود، همگی عوارض همین منطق هست. گفتاری که از دهه ۶۰ شروع شد و در دهه ۷۰ و ۸۰ جا باز کرد بنام کناره گیری دولت از سرویس های اجتماعی اعم از بهداشتی، درمانی، آموزش و ... آنچه که در ۱۴۰۴ داریم می بینیم به تمامیت خودش رسیده است، مسئله درمان غیرقضایی شده طبق ماده ۱۵ و ۱۶ و ضابط و پلیس و همه چیز بخش خصوصی معرفی شده است، بنابراین صحبت کردن از نظارت دولت بر تراژدی کمپها شوخی بیش نیست. مقابله با این منطق دیگر فقط کار حقوق نیست، کار جامعه شناسی و نقد اقتصاد سیاسی و .... است، به عبارتی یادآوری به دولت برای بازگشت به مسئولیتهایش. مراکز جامع اعتیاد آمده که ادعا دارد مسئله درمان اعتیاد را می خواهد جامع و بین ۳ تا ۱۲ ماهه ببیند که وام کارآفرینی ۵۰ میلیون که این خود نشاندهنده داستان اصلی و دغدغه سهم دولت است. راه حل این وضعیت و شرایط حاکم یعنی مقابله با کلان منطقی بنام خصوصی سازی که بخشی از آن سرریز  در حوزه اعتیاد شده، با تغییرات کلان سیاسی درست نمی شود، به یک مقابله یا مبارزه اجتماعی برای یادآوری مسئولیتهای دولت در حوزه حمایت های اجتماعی داریم و سیطره این منطق محدود به دولت خاصی نیست و جهانی است.

دکتر ترکمان در ادامه بیان کردند که ذات قانون مشکلی ندارد بلکه مجری قانون که همان دولت است، مشکل می باشد. همانگونه که در کشورهای موفق می بینیم که از بین بردن اعتیاد نه، بلکه کنترل آن موفقیت می باشد. مثل کانادا که گلخانه های کشت مواد وجود دارد به این علت که اشغال وارد نکنند که سوء مصرف کشتار به بار بیاورد. اعتیاد در دو سطح صنعتی و سنتی که در بحث اجرای قانون و دخالت دولت دو مبحث کاملا مختلف را می طلبند که همواره باید در اجرای و تعلیق قانون کاملا باید حضور داشته باشد و بحث خصوصی سازی جوابگو نمی باشد. در اجرای قوانین و فرهنگ سازی بایستی کارهایی انجام شود که این انگ اعتیاد از ابتدا زده نشود و در اینجا خصوصی سازی جوابگو نخواهد بود. اجرای قانون به عدالت و در همه سطوح و قدرتمند عمل کردنش بسیار مهم است. پس، باید بحث قانون را از اجرای قانون جدا کرد.

در ادامه آقای امیریان گذری بر سریال مزد ترس می زند که در این سریال قاچاقچیان پلیس و مجری قانون را شکست می دهد و پلیس در پروسه خرید و فروش مواد گیر می افتد. این سریال بدون هر شعاری و خیلی جدی و واقع بینانه به مسئله مواد مخدر نگاه می کند. این سریال در سال ۷۲ ساخته شده است.

آقای امیریان بیان کردند که نگاه حاکمیت به معتاد و اعتیاد همان هست و فقط چرخش های گفتمانی صورت گرفته است. نگاهی که تحت سیطره ارتباط دانش و قدرت است، زمانی با کار فرهنگی و زمانی دیگر با کار پزشکی به تحقق این نگاه کمک شده است. البته کارکردهای مفیدی هم داشته که شاید قابل حدس و هدفمند نبود ولی در این روند ایجاد شده است مثل جلسات معتادین گمنام و پیدا کردن همدیگر در این جلسات و شنیده شدن صدای معتاد. یا بحث سرنگها که امروزه نرخ اچ ای وی را به طور محسوس امروزه کاهش داده است، از کارکردهای مثبت محسوب می شود.

علی زاده افزود که در طی این دهه ها معتاد همواره شهروند نبوده است و در یک زمانی با لیبل مجرم و زمانی دیگر با لیبل بیمار، به هر ترتیب شهروند قلمداد نشده بواسطه صورتبندی های گوناگون و متفاوت.

دکتر ترکمان در جمع بندی جلسه بیان داشتند که در این چهار گفتمانی که کتاب به آن پرداخته است متاسفانه تمرکز بر درمان بوده و همواره از پیشگیری غفلت شده است. پیشگیری جایی است که جامعه شناس می خواهد به آن بپردازد، بحث اعتیاد رو به افزایش است و افرادی که به دفعات برای درمان مراجعه می کنند رو به افزایش است. این داستان دیگر گناهی که نیاز به رستگاری دارد، نیست، بلکه بحث جامعه شناسی و پیشگیری است. بحث نیاز غالب شدن گفتمان جامعه شناسی بر گفتمان روانشناختی است که به دنبال درمان است. در ساحت جامعه شناسی باید به بحثهای اقتصاد، فرهنگ و حوزه های جامعه شناسی پرداخته شود. تماما از مرحله درمان، گناه زدگی و رستگار شدن حرف زده می شود، اما بحث جامعه شناسی بحث پیشگیری هم هست که در اعتیاد مغفول مانده و باید به آن توجه شود.

یکی از حاضرین پزشک بیان کرد که بدنبال آموزش ناکافی و نادرست، تقاضا بوجود می آید و هر جا تقاضا باشد، عرضه ای هم بوجود خواهد آمد، چون نیاز است. امسال ۹۰۰ هزار دانش آموز بازمانده از تحصیل داریم که در آینده افراد معتاد را می توانند شکل بدهند. باید از معضل بعدی که می خواهد پیش بیاید جلوگیری کنیم. اگر ورودی را کم کنیم، در زمان خروجی کم و کمرنگ خواهد شد و این نگاه واقع بینانه است. باید در عرصه پیشگیری و آموزش تلاش کرد.

دکتر ترکمان اشاره کردند که ارزان بودن مواد بسیار مهم است به گونه ای که نوجوانان و جوانان برای اوقات فراغت و باشگاههای ورزشی پول بیشتری نسبت به خرید مواد بایستی در شرایط کنونی پرداخت نمایند. باید از آلترناتیوهایی استفاده کرد که شاید برای دولت هزینه داشته باشد ولی هزینه ای که مردم بابت  اعتیاد پرداخت می کنند را کم می کند یا از  بین می برد.

آقای امیرحسینی در تکمیل بحث بیان کردند که وقتی اعتیاد و قاچاق را به رسمیت نمی شناسیم، ارزان بودن از آنجا می آید. حداقل ارزان تر از ورزش، رژیم غذایی و سبد غذایی پرکالری و فراغت برای جوانان درمی آید.

علی زاده اشاره می نماید که مکانیزم انکار از سطح خرد تا کلان را تمام لایه ها و سطوح جامعه ایران را  فراگرفته است. این مکانیزم به شدت در حوزه اعتیاد کار می کند و نهادینه شده است هم در سطح رسانه ها و سیاستگذاریها و هم در سطح خانواده ها.

کد خبر 1848192

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha