به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: آتشبس و خلع سلاح حماس از موضوعات پیچیدهای هستند که در چارچوب سیاستهای داخلی، منطقهای و جهانی میتوانند تأثیرات عمیق و گستردهای بر جبهه مقاومت داشته باشند لذا برای تحلیل دقیق تأثیرات این فرآیندها، لازم است ابعاد مختلف آن از جنبه نظامی و امنیتی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد.
این جملات بخشهایی از یادداشت اختصاصی «محمدمهدی جهانپرور»، عضو جمعیت دفاع از ملت فلسطین را شامل میشود که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار داده و محورهای مختلف این موضوعات را بررسی کرده است؛ در ادامه بخش دوم این یادداشت را میخوانید؛ بخش اول از اینجا قابل مشاهده است.
برای درک عمیقتر نقش کشورهای عربی در آتشبس و صلح بین حماس و اسرائیل ضروری است که برخی پیششرطها و زمینههای تاریخی و سیاسی این نقشآفرینی بررسی شود؛ یکی از پیششرطها روابط حماس با کشورهای عربی است. حماس، به عنوان یک گروه اسلامی فلسطینی، از ابتدای تأسیس خود روابطی پیچیده و متفاوت با کشورهای عربی داشته است. برخی از کشورهای عربی از حماس حمایت کردهاند، در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان تهدیدی برای ثبات داخلی و منطقهای خود تلقی کردهاند. کشورهای عربی به خصوص در دوران پس از بهار عربی، تحولات جدیدی را در سیاستهای خود نسبت به حماس ایجاد کردهاند. پیششرط دیگر رویکرد کشورهای عربی به اسرائیل است.
در چند دهه گذشته، اسرائیل با کشورهای عربی روابط خصمانهای داشته است، اما در سال های اخیر، برخی از کشورهای عربی مانند امارات و بحرین روابط خود را با اسرائیل بهبود بخشیدهاند. این تغییر در سیاستهای کشورهای عربی میتواند تأثیرات مهمی بر مذاکرات آتشبس و صلح میان حماس و اسرائیل داشته باشد پیششرط بعدی رقابتهای منطقهای و جهانی است. عربستان، قطر و امارات در رقابتهای منطقهای و جهانی نقش بسیار مهمی دارند. این کشورها به طور مستقل یا از طریق ائتلافها، برای رسیدن به منافع خود در سیاستهای منطقهای و بینالمللی در برابر حماس و اسرائیل موضعگیری میکنند.
عربستان سعودی به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ منطقهای و اسلامی، جایگاه مذهبی و سیاسی خود در دنیای اسلام و عضویت در سازمان همکاریهای اسلامی و اتحادیه عرب میتواند نقش بسیار مهمی در مذاکرات آتشبس و صلح میان حماس و اسرائیل ایفا کند. این کشور به عنوان میانجی و متحد اسرائیل در گذشته از جمله کشورهایی بود که روابط نزدیکتری با جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطینی داشت، اما در سالهای اخیر شاهد تغییراتی در سیاستهای سعودیها نسبت به گروههای مختلف فلسطینی به ویژه در دوران حکومت محمد بن سلمان به وجود آمده و بیشتر به سمت رویکردهایی سازشجویانه با اسرائیل سوق پیدا کرده است و اگرچه هنوز روابط رسمی با اسرائیل ندارد، اما در پشت پرده روابط اطلاعاتی و امنیتی با این کشور برقرار کرده است.
با توجه به آنچه که اشاره شد این روابط میتواند در تسهیل مذاکرات آتشبس و صلح بین حماس و اسرائیل مؤثر باشد ضمن اینکه عربستان سعودی همواره در پی ایجاد ائتلافهایی با اسرائیل برای مقابله با تهدیدات مشترک مانند ایران بوده است به خصوص پس از توافقات ابراهیم و عادیسازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل، عربستان نیز به دنبال ایجاد شرایطی برای روابط تدریجی با اسرائیل است که ممکن است در نهایت بر حماس و دیگر گروههای فلسطینی تأثیر بگذارد.
از طرفی عربستان سعودی تلاش میکند که نقش بیشتری در فرآیند سیاسی فلسطین ایفا کند؛ از اینرو، این کشور به عنوان یکی از حمایتکنندگان اصلی راه حل دو دولتی، میتواند به عنوان یک عامل فشار بر حماس عمل کند. نکته آخر اینکه عربستان سعودی به دلیل رقابت دیرینه با ایران، تلاش دارد تا متحدان فلسطینی را از ایران دور کرده و در عوض از حمایت کشورهای عربی برای تحمیل آتشبس و سازش با اسرائیل استفاده کند. در این زمینه، عربستان به دنبال تحمیل فشار بر حماس است تا از ائتلافهای خود با ایران و گروههای تحت حمایت آن کاسته و به نفع آتشبس و صلح با اسرائیل وارد عمل شود. قطر نیز به عنوان یکی از حامیان اصلی حماس در سطح جهانی، نقش مهمی در فرآیندهای آتشبس و صلح فلسطینی- اسرائیلی ایفا میکند.
نگاه حماس به نقض آتشبس
این کشور به دلیل حمایتهای مالی و سیاسی مستمر خود از حماس أثیر زیادی در تقویت موقعیت حماس در برابر اسرائیل و دیگر کشورهای عربی دارد. یکی از سناریوهای پیچیدهتر این است که حماس نقض آتشبس را فرصتی برای تقویت اتحاد میان گروههای مقاومت فلسطینی و حتی گروههای منطقهای ضد اسرائیلی میبیند. در این رابطه، حماس ممکن است به تنهایی یا به طور هماهنگ با گروههای دیگر مانند جهاد اسلامی فلسطین، جبهه مردمی، و حتی حزبالله لبنان و یمن وارد درگیری با اسرائیل شود. لذا حماس در این سناریو تلاش میکند که جبههای گستردهتر از مقاومت فلسطینی و نیروهای منطقهای مانند حزبالله لبنان، یمن و نیروهای ایرانی را علیه اسرائیل بسیج کند. این واکنش میتواند باعث افزایش تنشها و درگیریهای گسترده در منطقه شود. ضمن اینکه این واکنش میتواند به تقویت محور مقاومت، به خصوص در برابر اسرائیل، کمک کند و برای جذب حمایتهای بیشتر از کشورهای مخالف اسرائیل استفاده کند. از طرفی با توجه به حضور حزبالله لبنان، یمن و احتمال ورود نیروهای سوریهای و حتی ایران به حمایت از حماس، این سناریو میتواند یک جنگ منطقهای علیه اسرائیل را به همراه داشته باشد. از سویی اگر حماس احساس کند که پاسخ نظامی به نقض آتشبس میتواند به بحرانهای بیشتر منجر شود، ممکن است تصمیم بگیرد که از کانالهای دیپلماتیک و سیاسی برای اعمال فشار بر اسرائیل استفاده کند.
در این خصوص، حماس تلاش میکند تا جوامع بینالمللی را علیه اسرائیل بسیج کند و نقض آتشبس را به عنوان نقض قوانین بینالمللی و حقوق بشر معرفی کند. به همین دلیل حماس میتواند از سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی برای ایجاد فشار سیاسی علیه اسرائیل استفاده کند که این فشار ممکن است شامل تحریمها یا قطع کمکهای مالی به اسرائیل باشد همچنین با استفاده از کانالهای دیپلماتیک سعی کند اعتبار سیاسی خود را در سطح بینالمللی بازسازی کند و از این طریق، حامیان جدیدی را جذب کند، و اینکه حماس به عنوان یک گروه مقاومتی که به حقوق بشر و حقوق بینالملل توجه دارد ممکن است به کاهش شدت درگیریها و دست یافتن به یک آتشبس جدید تمایل پیدا کند.
حماس در مواجهه با نقض آتشبس از سوی اسرائیل همواره پیچیده و چندگانه است. تصمیم نهایی حماس به شدت به شرایط داخلی غزه، فشارهای بینالمللی، موقعیت نظامی حماس و ارزیابیهای استراتژیک آن بستگی دارد. در حالی که برخی از سناریوها میتوانند به تشدید بحران و حتی جنگی گستردهتر منجر شوند، سناریوهای دیگر میتوانند به تقویت موقعیت حماس در سطح بینالمللی و منطقهای منتهی شوند. حماس همچنان در موقعیتی قرار دارد که به دنبال حفظ توازن بین واکنشهای نظامی و دیپلماتیک بوده و ممکن است از آتشبس به عنوان یک ابزار برای تجدید قوا یا بهبود شرایط منطقهای استفاده کند.
به طور کلی، باید گفت که واکنش حماس به نقض آتشبس به طور مداوم تحت تأثیر تغییرات در سیاستهای اسرائیل، تحولات منطقهای، و فشارهای بینالمللی قرار خواهد گرفت. همچنین حماس ممکن است پس از نقض آتشبس از سوی اسرائیل، تصمیم به پذیرش یک آتشبس جدید بگیرد. این پذیرش ممکن است بهصورت موقت یا مشروط باشد و هدف اصلی حماس از این تصمیم میتواند کاهش بحران و حفاظت از منافع بلندمدت خود باشد که منجر به پذیرش آتشبس برای حماس خواهد شد و این مزیت را دارد که به طور موقت از گسترش درگیریها جلوگیری کرده و از تلفات انسانی در غزه بکاهد. این گزینه به ویژه پس از جنگهای شدید و آسیبهای فراوان به زیرساختها و تلفات سنگین انسانی گزینه مناسبی است. حتی ممکن است به منظور حفظ مشروعیت داخلی خود و جلوگیری از فرسایش در برابر جنگهای مداوم، تصمیم بگیرد که به یک آتشبس جدید تن دهد.
از سوی دیگر این پذیرش میتواند به عنوان گامی برای تجدید قوا و آمادگی برای دور بعدی درگیریها تعبیر شود. حماس در شرایطی که از طرف کشورهای عربی، اتحادیه اروپا یا سایر بازیگران بینالمللی تحت فشار قرار گیرد، ممکن است به منظور حفظ روابط دیپلماتیک یا جلب حمایتهای اقتصادی، تصمیم به پذیرش آتشبس جدید بگیرد، و با پذیرش آتشبس پس از یک دوره طولانی درگیری و آسیبهای جنگی، به بازسازی و بازتوانی اقتصادی و نظامی بپردازد. چرا که غزه نیازمند این بازسازیها برای تثبیت موقعیت حماس و جلب حمایت مردم است.
چالشها و موانع در فرآیند آتشبس و صلح
حماس همچنان به عنوان بزرگترین گروه مقاومت فلسطینی، با فشارهای داخلی و انتقادات زیادی مواجه است. این گروه بر این باور است که مقاومت مسلحانه تنها راه تحقق اهداف فلسطینیها است، و بسیاری از اعضای آن به ویژه در غزه، مقاومت را به عنوان تنها ابزار قابلاعتماد در برابر اسرائیل میدانند. این دیدگاه میتواند هرگونه آتشبس و پذیرش صلح را برای حماس دشوار کند، به خصوص اگر آن را به عنوان عقبنشینی از اصول خود تلقی کند. همچنین کشورهای عربی خود با چالشهایی در سیاستهای داخلی و خارجی مواجه هستند که میتواند مانع عدم توافق و عدم همافزایی در تلاشهای صلح باشد. رقابتهای ژئوپلیتیکی میان کشورهای بزرگ عربی (عربستان، امارات و قطر) و اختلاف نظرهای آنها در زمینه راه حلهای فلسطینی، ممکن است موجب پیچیدگی بیشتر در رسیدن به یک راهحل واحد شود. از طرفی اگر اسرائیل به طور مداوم آتشبسها را نقض کند، این مسئله میتواند موجب کاهش اعتماد حماس به فرآیندهای صلح شود. در نتیجه، کشورهای عربی باید نقش پررنگی در نظارت و تضمین اجرای هرگونه توافق آتشبس و صلح ایفا کنند تا از ادامه خشونتها جلوگیری شود.
بنابراین با توجه به اینکه نقش کشورهای عربی، به ویژه عربستان، قطر و امارات، در آتشبس و صلح حماس و اسرائیل پیچیده و چند وجهی است. عربستان سعودی با تغییرات استراتژیک و میل به نزدیکی به اسرائیل، ممکن است در آینده تلاش کند تا از طریق روابط پشت پرده با اسرائیل، فشارهای دیپلماتیک بر حماس وارد کند. قطر همچنان به حمایت از حماس ادامه میدهد، اما در عین حال میتواند به عنوان یک میانجی در مذاکرات آتشبس و صلح عمل کند. امارات متحده عربی نیز با عادیسازی روابط خود با اسرائیل و تلاش برای تقویت دیپلماسی منطقهای، نقش جدیدی در فرآیند صلح فلسطین ایفا میکند.
آینده جنگ غزه و چشمانداز راه حل دودولتی
جنگ غزه که به طور متناوب میان اسرائیل و گروههای فلسطینی، به ویژه حماس، در طی دههها به وقوع پیوسته است، همواره با بحرانهای انسانی، تخریب زیرساختها، و تلفات سنگین مواجه بوده است. در حال حاضر، غزه به عنوان یکی از بحرانزاترین نقاط جهان، درگیر جنگهای نابرابر است که آثار آن نه تنها بر مردم فلسطین، بلکه بر کل منطقه و حتی سیاستهای بینالمللی تأثیر دارد. از سوی دیگر، اسرائیل نیز تحت فشارهای امنیتی و اقتصادی قرار دارد و حل این بحران برای تلآویو تبدیل به یک اولویت استراتژیک و دیپلماتیک شده است. از سویی چشمانداز و راه حل دو دولتی به عنوان یکی از اصلیترین پیشنهادات بینالمللی برای حل منازعه اسرائیل و فلسطین، بر اساس توافقات گذشته، به ویژه در توافقات اسلو (۱۹۹۰)، مطرح شده است.
بر اساس این مدل، فلسطینیها به عنوان یک ملت مستقل در کنار اسرائیل زندگی خواهند کرد. اگرچه از زمان روی کار آمدن دولتهای راست در اسرائیل، به خصوص در دوران نتانیاهو، سیاستهای این رژیم به طور قابل توجهی از راه حل دو دولتی فاصله گرفته است و به طور پیوسته بر سیاستهای شهرکسازی در اراضی اشغالی، به ویژه در کرانه باختری و قدس شرقی، تمرکز کردهاند که این امر نه تنها روند مذاکره را پیچیده کرده بلکه به طور جدی، ایجاد یک دولت فلسطینی مستقل را غیرممکن میسازد. با این وجود در صورت تغییر سیاستهای داخلی اسرائیل و رسیدن به یک توافق میان جناحهای مختلف سیاسی، علی الخصوص در صورت روی کار آمدن دولتهای میانهرو، احتمال بازگشت به راه حل دو دولتی وجود دارد.
دوگانگی در رهبری فلسطین باعث شده که وضعیت فلسطینیها برای رسیدن به یک توافق مشترک پیچیده شود
نکته مهم دیگر وضعیت داخلی فلسطین است. متأسفانه تفرقه میان دو گروه حماس و فتح، یکی از بزرگترین موانع در تحقق راه حل دو دولتی است. حماس، که کنترل غزه را در اختیار دارد، و این امر با سیاستهای مقاومتی و عدم پذیرش اسرائیل در تضاد است. در مقابل، تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری به دنبال رسیدن به یک توافق سیاسی با اسرائیل است. این دوگانگی در رهبری فلسطین باعث شده که وضعیت فلسطینیها برای رسیدن به یک توافق مشترک بسیار پیچیده شود. رقابتهای سیاسی میان حماس و فتح به خصوص در زمینه پذیرش راهحلهای دیپلماتیک و مذاکره با اسرائیل، همیشه عامل ناآرامی و بحرانهای داخلی فلسطینیها بوده است. اگرچه در برخی مواقع، تلاشهایی برای وحدت میان این دو گروه انجام شده است، اما همواره تفاوتهای ایدئولوژیک و استراتژیک میان آنها وجود داشته که حل این مسأله را بسیار دشوار میکند.
مسأله بعدی حمایت از راه حل دو دولتی به ویژه از سوی اتحادیه اروپا، ایالات متحده و کشورهای عربی است که نقش مهمی در شکلدهی به آینده این طرح دارند. در حالی که ایالات متحده در دورههایی از طرح دو دولتی حمایت کرده، سیاستهای اخیر آن، مخصوصا در دوران ترامپ، موجب شد که روند مذاکرات با بنبست مواجه شود. کشورهای عربی نیز در دوران پس از توافقات ابراهیم و عادیسازی روابط با اسرائیل، نقش متفاوتی را در حمایت از فلسطین ایفا کردهاند. عربستان سعودی و قطر، به عنوان قدرتهای بزرگ منطقهای، به طور غیرمستقیم به فشار برای پیشبرد آتشبس و راه حل دو دولتی پرداختهاند، اما با توجه به تحولات جدید، به نظر میرسد که بسیاری از کشورهای عربی متمایل به برقراری روابط نزدیکتر با اسرائیل هستند و به طور فزایندهای راه حل دو دولتی را به عنوان اولویت اصلی خود نمیبینند.
همچنین امارات نیز با روابط نزدیک خود با اسرائیل و غرب، ممکن است به طور غیرمستقیم فشارهایی بر حماس وارد کند تا این گروه به سمت راه حلهای سیاسی و دیپلماتیک متمایل شود. این فشار میتواند به خصوص در شرایطی که امارات در حال پیگیری اهداف امنیتی و اقتصادی در سطح جهانی است، به عنوان یک اهرم برای کاهش شدت درگیریها و پذیرش آتشبس و توافقات جدید عمل کند. از طرفی امارات در تعاملات خود با دیگر بازیگران منطقهای نظیر مصر و اردن و همچنین ایالات متحده و اتحادیه اروپا، به دنبال نقش میانجیگری در مذاکرات صلح فلسطین است. امارات از طریق دیپلماسی فعال در حال شکلدهی به یک بلوک سیاسی است که میتواند فشارهایی را بر حماس وارد کند تا به عنوان بخشی از یک فرآیند صلح گستردهتر با اسرائیل وارد عمل شود.
در مجموع امارات به عنوان یک بازیگر جدید در سیاستهای منطقهای و جهانی، میتواند از موقعیت خود برای تأثیرگذاری بر حماس و تسهیل روند آتشبس استفاده کند، ولی باید توجه داشت که این کشور همچنین تمایل دارد که این فرآیند به نفع منافع اقتصادی، امنیتی و استراتژیک خود باشد. امارات بنا دارد نقش خود را در بازسازی و تحولات منطقهای و روابط با اسرائیل تثبیت کند، اما این تأثیرگذاری با چالشهایی چون حساسیتهای فلسطینیها و حمایتهای دیگر کشورهای عربی از حماس مواجه است.
یکی دیگر از تأثیرات سیاسی و استراتژیک در آتشبس و صلح، تغییر در سیاستهای داخلی کشورهای عربی است. کشورهای مانند عربستان، قطر و امارات که با سیاستهای جدید خود نسبت به فلسطین و حماس، به شکلهای مختلفی بر فرآیند آتشبس و صلح تأثیرگذار هستند. این تغییرات، که تحت تأثیر قدرتهای جدیدی در داخل این کشورها مانند «محمد بن سلمان» در عربستان سعودی، یا «محمد بن زاید» در امارات قرار دارد، ممکن است باعث تغییر در نحوه برخورد این کشورها با گروههایی مانند حماس و همچنین اسرائیل شود. در واقع بنسلمان در سالهای اخیر تلاش کرده است تا یک سیاست خارجی معتدلتر و متمرکز بر همکاری با اسرائیل و کشورهای غربی اتخاذ کند. این تغییر میتواند به طور غیرمستقیم فشارهایی را به حماس وارد کند تا از سیاستهای مقاومتی و جنگطلبانه فاصله بگیرد و به سمت آتشبس و صلح حرکت کند. قطر نیز که در گذشته به طور قابل توجهی از حماس حمایت کرده، در حال حاضر در حال تغییر رویکرد خود نسبت به این گروه است. اگرچه حمایتهای مالی و انسانی قطر از حماس همچنان ادامه دارد، اما این کشور به دنبال تقویت روابط خود با سایر کشورهای عربی و حتی با اسرائیل است. این تغییرات، مخصوصا در زمینه دیپلماسی، ممکن است به پذیرش شرایط جدیدی برای آتشبس و صلح در آینده منتهی شود.
یکی دیگر از مؤلفه ها، تأثیرات منطقهای و جهانی است. کشورهای عربی از جمله عربستان، قطر و امارات، علاوه بر نفوذ داخلی، در سطح بینالمللی نیز نقشآفرینی دارند. حمایتهای این کشورها از صلح و آتشبس میتواند تأثیرات گستردهای بر فرآیندهای دیپلماتیک در سطح جهانی داشته باشد. کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده و اتحادیه اروپا هم از کشورهای عربی خواستهاند تا در راستای حل بحران فلسطین و صلح با اسرائیل اقدامات مؤثری انجام دهند. این فشارها میتواند کشورهای عربی را به سمت اتخاذ سیاستهای معتدلرو حمایت از آتشبس سوق دهد و اما ایران که حامی اصلی حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی است، نقش مهمی در تعادل قدرتهای منطقهای دارد. رقابتهای عربستان با ایران در زمینههای امنیتی و استراتژیک، ممکن است باعث شود که عربستان و دیگر کشورهای عربی به خصوص امارات، به دنبال ایجاد نوعی تعادل در روابط خود با حماس و اسرائیل باشند.
سیاستهای ایران میتواند در مقابل تلاشهای کشورهای عربی برای آتشبس و صلح با اسرائیل قرار گیرد
در این زمینه، سیاستهای ایران میتواند در مقابل تلاشهای کشورهای عربی برای آتشبس و صلح با اسرائیل قرار گیرد. با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت که تحقق راه حل دو دولتی نیازمند تغییرات عمده در سیاستهای اسرائیل و فلسطین است. به ویژه، اسرائیل که باید دست از سیاستهای شهرکسازی بردارد و به مرزهای پیش از ۱۹۶۷ بازگردد. از سوی دیگر، فلسطینیها باید به وحدت سیاسی دست یابند و اختلافات میان گروههای مختلف فلسطینی را حل کنند. این امر نیازمند بازسازی اعتماد میان گروههای فلسطینی و ایجاد یک مرجع واحد برای مذاکرات است. همچنین، باید نهادهای فلسطینی به طور مؤثر و هماهنگ با یکدیگر برای دستیابی به اهداف مشترک خود، از جمله پذیرش یک راه حل دیپلماتیک، متحد و متعهد باشند.
از آنجا که وضعیت امنیتی و سیاسی اسرائیل و فلسطین پیچیده و متغیر است، این فرآیند ممکن است با موانع زیادی مواجه شود. به ویژه نقش پررنگ جناحهای راستگرا در اسرائیل که مخالف هرگونه عقبنشینی از اراضی اشغالی و ایجاد دولت فلسطینی مستقل هستند، میتواند روند مذاکرات را به شدت پیچیده کند. در فلسطین نیز، گروههای مختلف فلسطینی از جمله حماس و فتح، دیدگاهها و اهداف متفاوتی دارند که همراستایی این دیدگاهها را دشوار میکند بنابراین باید دید راه حلهای جایگزین چیست؟ اگر راه حل دو دولتی به دلایل مختلف، از جمله مقاومت داخلی در اسرائیل و فلسطین، سیاستهای دولتهای اسرائیلی، فشارهای بینالمللی و یا شرایط امنیتی پیچیده نتواند به نتیجه برسد، ممکن است گزینههای جایگزین مطرح شود مثل راهحل یک دولت با مشارکت دو ملت: که در صورت شکست راه حل دو دولتی، برخی از تحلیلگران به سمت آن میروند.
راه حل فوق پیشنهاد میکند که اسرائیل و فلسطین در یک دولت واحد با حقوق برابر برای هر دو ملت زیست کنند. این طرح به خصوص توسط برخی از چهرههای سیاسی و حقوقدانان طرفدار حقوق بشر مطرح شده است. بدین ترتیب شاید بتواند به حقوق شهروندی برابر برای فلسطینیها و یهودیان در یک دولت مشترک منجر شود. راه دیگر راهحل فدرالی یا کنفدرالی است. گزینه ای که در آن فلسطینیها و اسرائیلیها در دو نهاد سیاسی مستقل با حاکمیت محدود، اما در چارچوب یک دولت مشترک یا فدرالی زندگی کنند. در این مدل، بخشهایی از اراضی فلسطینی تحت حاکمیت خود فلسطینیها و بخشهای دیگری تحت حاکمیت اسرائیل باقی میماند. یک راه دیگر، تقسیم غزه و کرانه باختری به دو منطقه مستقل و مجزا است که پس از پیروزیهای نظامی در غزه مطرح شده است. اگرچه این تقسیم بندی به شکل غیر رسمی وجود دارد. گزینه دیگر که در دهههای گذشته در برخی محافل عربی مطرح شده، این است که غزه و کرانه باختری به عنوان بخشی از یک پروژه گستردهتر به کشورهای همسایه مانند اردن و مصر ملحق شوند. در این مدل، غزه و کرانه باختری ممکن است به طور موقت یا دائم تحت سرپرستی اردن و مصر قرار گیرند.
نظر شما