جایزه صلح نوبل؛ آرمانی جهانی در خدمت اغراض سیاسی!

بیش از یک قرن از عمر جایزه صلح نوبل می‌گذرد؛ جایزه‌ای که قرار بود نماد آرمان صلح جهانی باشد، اما امروز بسیاری آن را ابزاری در خدمت سیاست می‌دانند. آیا صلح نوبل هنوز وفادار به وصیت آلفرد نوبل است یا به ابزار مشروعیت‌سازی قدرت‌های جهانی بدل شده است؟

خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: بیش از یک قرن از زمانی می‌گذرد که آلفرد نوبل، مخترع دینامیت، در وصیت‌نامه خود تصمیم گرفت بخشی از دارایی‌اش را برای پاداش دادن به کسانی بگذارد که در مسیر «کاهش درگیری‌ها و ترویج برادری میان ملت‌ها» گام برمی‌دارند. هدفش جبران بود؛ تلاشی برای آشتی با وجدانی که از اختراع ابزار ویرانی رنج می‌برد. اما امروز، بسیاری از ناظران جهان می‌پرسند: آیا جایزه صلح نوبل هنوز همان روح را در خود دارد یا به ابزاری در خدمت سیاست جهانی و مشروعیت‌سازی قدرت‌ها تبدیل شده است؟

از گاندی تا کیسینجر؛ آغاز تناقض‌ها
نخستین نشانه‌های سیاسی‌شدن این جایزه را باید در قرن بیستم جست‌وجو کرد. مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند و نماد مبارزه بی‌خشونت، هیچ‌گاه این جایزه را دریافت نکرد. کمیته نوبل بعدها اعتراف کرد که «از این تصمیم در تاریخ شرمنده است».
در مقابل، تنها چند سال بعد، در سال ۱۹۷۳، هنری کیسینجر، طراح اصلی بمباران ویتنام، برنده جایزه صلح شد؛ تصمیمی که حتی برخی از اعضای کمیته را به استعفا واداشت. این تضاد آشکار، نقطه آغاز پرسش درباره معنا و فلسفه نوبل صلح بود.
صلح آمریکایی یا صلح جهانی؟
در دهه‌های اخیر، الگوی تکرارشونده‌ای در اهدای این جایزه دیده می‌شود: برندگان اغلب از کشورها و جریان‌هایی هستند که با سیاست‌های غربی همسو بوده‌اند.
به عنوان نمونه، در سال ۲۰۰۹، تنها چند ماه پس از آغاز ریاست‌جمهوری باراک اوباما، کمیته نوبل جایزه صلح را به او اهدا کرد «به امید آینده‌ای بهتر». اما همان دولت، جنگ در افغانستان را ادامه داد و صدها حمله پهپادی را در کشورهای مختلف انجام داد. منتقدان این اقدام را «جایزه صلح پیش از عمل» و نشانه‌ای از سیاسی‌بودن تصمیم دانستند.

به همین ترتیب، اعطای جایزه به شیمون پرز و اسحاق رابین در سال ۱۹۹۴، در حالی که روند اشغال سرزمین‌های فلسطینی ادامه داشت، در جهان اسلام به عنوان «جایزه‌ای برای اشغالگران» تعبیر شد. چند سال بعد، سکوت آنگ سان سوچی، برنده جایزه صلح سال ۱۹۹۱، در برابر نسل‌کشی مسلمانان روهینگیا نیز ضربه‌ای دیگر بر اعتبار این عنوان بود.

نوبل به مثابه ابزار فشار سیاسی
کارشناسان روابط بین‌الملل معتقدند که صلح نوبل، بیش از آن‌که نهادی بی‌طرف باشد، در مسیر جهت‌دهی به افکار عمومی جهانی حرکت کرده است.
اعطای جایزه به روزنامه‌نگاران روسی و فیلیپینی در سال ۲۰۲۱ به عنوان «مدافعان آزادی بیان» در بحبوحه تشدید تنش‌های غرب با مسکو، از نگاه برخی تحلیل‌گران، بیش از آنکه کنشی در دفاع از حقیقت باشد، تلاشی برای برجسته‌سازی خط رسانه‌ای غرب در برابر رقبایش بود.
در همین حال، در بحران‌های انسانی بزرگ از یمن و فلسطین گرفته تا غزه هیچ‌گاه چهره‌ای از مقاومت یا فعالان ضدجنگ از کشورهای مستقل نامزد نوبل نشده‌اند؛ گویی صلح فقط در محدوده جغرافیایی خاصی معنا دارد.

ماریا کورینا ماچادو؛ نامزدی با رنگ و بوی سیاسی

در سال‌های اخیر، نام «ماریا کورینا ماچادو»، از رهبران اپوزیسیون ونزوئلا، در فهرست نامزدهای احتمالی جایزه صلح نوبل مطرح شده است. رسانه‌های غربی او را «نماد مبارزه برای دموکراسی در آمریکای لاتین» می‌خوانند، اما در داخل ونزوئلا و میان کشورهای مستقل منطقه، نگاه متفاوتی وجود دارد.


منتقدان می‌گویند برجسته‌سازی چهره‌هایی مانند ماچادو، در حالی صورت می‌گیرد که مواضع آنان آشکارا همسو با سیاست‌های واشنگتن است. این امر نشان می‌دهد که صلح نوبل، به جای آن‌که عرصه‌ای برای تقدیر از تلاش‌های بی‌طرفانه در جهت صلح باشد، گاه به بستری برای تأیید جریان‌های مورد حمایت غرب تبدیل می‌شود.

افزودن چنین نام‌هایی به فهرست نامزدها، در کنار نادیده‌گرفتن چهره‌هایی از جنبش‌های مردمی یا فعالان ضدتحریم و ضدجنگ، بار دیگر این پرسش را زنده می‌کند که: آیا صلح در تعریف نوبل، تنها برای کسانی معنا دارد که در مدار سیاسی قدرت‌های بزرگ حرکت می‌کنند؟

تناقض در فلسفه صلح
وصیت‌نامه آلفرد نوبل تأکید داشت که جایزه باید به کسانی داده شود که برای «کاهش ارتش‌ها» و «ترویج برادری میان ملت‌ها» تلاش کرده‌اند. با این حال، امروز معیارها بیشتر بر مبنای خوانش سیاسی از صلح تعریف می‌شود.
در نتیجه، نوبل صلح نه لزوماً به کسانی می‌رسد که از جنگ جلوگیری کردند، بلکه گاهی به کسانی تعلق می‌گیرد که در روندی سیاسی، تصویری مطلوب از خود ساخته‌اند.
این تغییر معنا، همان چیزی است که بسیاری از اندیشمندان آن را «تهی‌شدن نوبل از روح انسانی» می‌نامند؛ پدیده‌ای که در جهان پرآشوب امروز، بیش از هر زمان دیگر محسوس است.
آیا راه بازگشتی هست؟
بازگرداندن اعتبار جایزه صلح نوبل شاید تنها در صورتی ممکن باشد که کمیته نوبل شجاعت بازنگری در معیارهای خود را بیابد؛بازگشت به معنای اصیل صلح، نه مصلحت‌های سیاسی، توجه به رنج انسان‌ها، نه جایگاه دولتمردان، شنیدن صدای قربانیان بی‌نام جنگ‌ها، نه صاحبان تریبون‌های بین‌المللی.
زیرا صلح واقعی نه در بیانیه‌های رسمی، بلکه در دل مردم بی‌پناهی است که آرزوی زندگی بدون ترس دارند؛ همان‌هایی که هرگز در تالار باشکوه اسلو جایزه نمی‌گیرند، اما در وجدان تاریخ جاودانه‌اند.
جایزه صلح نوبل، که روزی نماد وجدان بیدار بشریت بود، امروز بیش از هر زمان نیازمند بازگشت به صداقت اولیه‌اش است. تا زمانی که سیاست و قدرت بر تعریف صلح سایه انداخته‌اند، این جایزه نه نشانه صلح، که آینه تناقضات جهان مدرن خواهد بود.
کد خبر 1842676

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha