به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: نبی مکرم اسلام فرمود: «سافِرُوا، تَصِحُّوا و تُرزَقُوا» (مسافرت کنید تا تندرست مانید و روزی داده شوید)؛ همچنین فرمود: «إذا خَرَجَ أحَدُکُم إلی سَفَرٍ ثُمّ قَدِمَ علی أهلِهِ، فَلْیُهدِهِم و لْیُطرِفهُم، و لو حِجارةً» (هر گاه یکی از شما به سفر رفت، در بازگشت حتی اگر شده یک قطعه سنگ، برای خانواده اش هدیه و تحفه بیاورد)!
نمونههای فراوانی در کلام رسول خدا و ائمه اطهار (ع) در تایید و مزایای سفر کردن و البته در وصف مشکلات آن وجود دارد. این توصیهها روایتگر جایگاه و تاثیری است که سفر میتواند در طول عمر یک انسان بر جای بگذارد؛ حتی شاید فردی در زندگی خود تجربه چند سفر یا حتی یک سفر کوتاه را داشته باشد اما همیشه خاطرات آن دوران برایش تداعیگر لحظاتی خوش یا تلخ بسته به تجربهای که داشته خواهد بود.
یکی از جالبترین رویکردهایی که برای اشتراک گذاشتن تجارب سفرها وجود دارد نوشتن سفرنامه است؛ در طول تاریخ سفرنامههای مختلفی به قلم جهانگردان غربی وشرقی به رشته تحریر در آمده است اما در این مجال قصد داریم اشارهای به یکی از خاصترین این موارد داشته باشیم یعنی «ابنبطوطه» و سفر ۳۰ ساله او و البته اثری که از خود بر جای گذاشت.
نام و نسب ابن بَطوطه در ابتدای سفرنامهاش اینگونه معرفی شده است: «ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم» با این وجود «لسانالدین خطیب» از نویسندگان معاصر او در «الاِحاطَه فی اَخبارِ غَرناطَه» نام و نسب او را به صورتی کاملتر تحت عنوان «محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمن بن یوسف» معرفی و اضافه میکند که کنیهاش «ابوعبدالله» و معروف به «ابن بَطوطه» است. مساله دیگر اینکه برای او دو لقب «شرفالدین» و «شمسالدین» را برشمردهاند و به نوشته «ابنجُزَی» او در مشرقزمین به شمسالدین ملقب بوده است.
اصالت ابن بَطوطه «بَربَر» بوده و به قبیله «لُواتَه» میرسد که از قبیلههای ساکن در شمال آفریقا بودند؛ خانواده او احتمالا به امور فقهی و قضاوت مشغول بودهاند، و خانهشان در طَنجِه محل رفت و آمد فقها و قُضات بوده است؛ طبق آنچه که ثبت شده هنگامی که او سفرش را آغاز کرد والدیناش در قید حیات بودهاند اما اطلاع دیگری از سرگذشت آنها در نوشتههایش وجود ندارد اما گویا او در سال ۷۴۹ قمری/۴۹–۱۳۴۸ میلادی زمانی که در راه برگشت از سفرهایش به دمشق رسیده طی پرسوجویی مطلع شده که پدرش پانزده سال پیش از آن درگذشته است، ولی مادرش هنوز زنده بود.
مساله دیگر اینکه خود ابنبطوطه نیز خاندانش را اهل فقه و قضاوت معرفی میکند و در سفرنامه نیز شواهدی در اثبات این ادعا وجود دارد؛ او در سفر به اَندلس، قاضی شهر «رُندا» را پسرعموی خود معرفی میکند؛ در مکه نیز با فقیهی به نام «ابوالحسن علی بن رزقالله اَنجَری» دیدار میکند که دوست پدرش بوده و هر وقت به طَنجه میرفته، در خانه آنان اقامت میکرده است.
ابنبطوطه از زبان خودش
آنگونه که خود ابن بطوطه گفته و ابن جزی نیز در مقدمه سفرنامه نوشته است، تولدش در روز دوشنبه ۱۷ رجب سال ۷۰۳ هجری قمری و در شهر طنجه بوده است البته که اطلاع چندانی از سرگذشت او تا پیش از آغاز سفرهایش وجود ندارد اما به هر روی سفرهای ابنبطوطه از سن ۲۱سالگی آغاز شد و بیش از ۳۰ سال به طول انجامید. او تقریبا تمامی سرزمینهای شناختهشده آن دوران، از شمال آفریقا و خاورمیانه گرفته تا هند، چین، آسیای مرکزی و حتی بخشهایی از اروپا را پیمود که این سفرها نَه تنها از نظر جغرافیایی، بلکه از جنبههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز حائز اهمیت هستند.
کتاب «تُحفَةُالنُظّار فی غَرائِبِالاَمصار و عَجائِبِالاَسفار» معروف به سفرنامه ابنبطوطه، مهمترین اثر اوست که بهدست «ابنجُزَی کلبی» تدوین شد. این اثر علاوه بر توصیف دقیق شهرها و آدابورسوم مردمان گوناگون، اطلاعات ارزشمندی را درباره حکومتها، اقتصاد و روابط بینالمللی در قرن هشتم قمری/چهاردهم میلادی ارائه میدهد.
در ادامه اشارهای به برخی از سفرهای ابن بطوطه خواهیم داشت:
نخستین حج
ابن بطوطه در روز پنجشنبه ۲ رجب ۷۲۵ هجری قمری و در حالی که ۲۲ سال سن داشت، سفرش را به قصد به جای آوردن حج آغاز و طنجه را ترک کرد. او از طنجه به تلمسان رفت و با «محمد بن ابیبکر نفزاوی» و «محمد بن حسین قرشی زبیدی» از سفیران ابویحیی ابوبکر دوم، خلیفهٔ حفصی در افریقیه، آشنا شد. او سپس به ملیانه رفت و به همراه دو سفیر ابویحیی، از آنجا خارج شد.
با مرگ محمد بن ابیبکر نفزاوی در راه، همراهان او به ملیانه برگشتند و ابن بطوطه با همراهی گروهی از بازرگانان تونسی راهش را تا الجزیره ادامه داد و از الجزیره به اتفاق زبیدی و فرزند نفزاوی که به او پیوسته بودند، به بجایه رفت و بیمار شد.
اما در ادامه و پس از بجایه، به قسنطینه و سپس تونس رسید. او حدود دو ماه در تونس توقف کرد و در این فرصت به مدرسه «الکتبیین» و جامع اعظم زیتونه میرفت و با علمای آنجا مأنوس بود. در نتیجه زمانی که قافله حج از تونس به راه افتاد، او به عنوان قاضی آن قافله منصوب شد و ابن بطوطه همراه با آنان به سوسه و سپس صفاقس رفت و از آنجا با گذر از طرابلس و دیگر مناطق ساحلی شمال آفریقا، به اسکندریه رسید.
او دو ماه در اسکندریه ماند و سپس راه قاهره در پیش گرفت. ابن بطوطه قاهره آن روز را شهری پر جوش و خروش و دارای فعالیت قابل ملاحظه تصویر میکند؛ او حدود یک ماه در قاهره ماند و سپس بین راه زمینی از شبهجزیرهٔ سینا و راه دریایی از طریق گذر از دریای سرخ، راه دوم را برای رسیدن به حجاز برگزید و از قاهره در مسیر نیل به راه افتاد و به منیه رفت که آن را منیةالخصیب نامیده است. سپس تا اسوان را در راستای نیل پیمود و برای سفر دریایی به جده، راهی بندر عیذاب شد که یکی از بندرهای مهم تجاری و دارای باراندازهای بزرگ بود، اما از جنبههای دیگر، وضع مطلوبی نداشت و قبایل بجه که در آن مناطق ساکن بودند، جان و مال مسافران را تهدید میکردند؛ ضمن اینکه کشتیهای مصری به سبب درگیری میان قبایل بجه و دولت ممالیک در دریا متوقف بودند و ابن بطوطه ناگزیر شد دوباره به قاهره برگردد و از راه شام به مکه برود. او این بار یک شب بیشتر در قاهره نماند و به سرعت راهی شام شد و به غزه رسید. پس از آن به الخلیل، بیتالمقدس، صور، صیدا، طرابلس، لاذقیه، انطاکیه، حلب، معرةالنعمان، بعلبک و دمشق رفت. او سه هفته در دمشق ماند و در این مدت از مسجد جامع اموی بازدید و در درس حدیث شرکت کرد. او در ۱ شوال ۷۲۶ همراه با یکی از کاروانهایی که سالانه از شام به حجاز میرفتند، دمشق را ترک کرد و راهی مدینه و مکه شد. او موسم حج آن سال و سال بعدش را در مکه ماند و مطالب جامعی دربارهٔ آن دو شهر در سفرنامهاش نقل کرده است.
عراق و ایران
ابن بطوطه در ۲۰ ذیحجهٔ ۷۲۷ در قالب کاروانی بزرگ از حاجیان ایرانی که آن را شهری متحرک توصیف میکند مکه را ترک کرد. آنها سه روز تا مدینه و سپس بیست و چهار روز دیگر تا کوفه در راه بودند. پیش از رسیدن به کوفه، به قادسیه و نجف رفت و حرم علی بن ابیطالب را زیارت کرد. او در آنجا راه خود را از قافلهای که میخواست به بغداد برود جدا کرد و با قافلهای دیگر، عازم بصره شد و این شهر را به لحاظ اقتصادی پررونق و به لحاظ علمی ورشکسته یافت. پس از آن به آبادان، ماهشهر و شوشتر رفت که در این شهر بیمار شد. او پس از آن از راه ایذه به اصفهان رفت و بخش بزرگی از شهر را به علت زد و خوردهای مذهبی ویرانشده دید ولی مردم آنجا را شجاع و سخاوتمند خواند. سپس به شیراز رفت. در شیراز ضمن دیدار با قاضی مجدالدین شیرازی، در خانهای که او برایش در مدرسه مجدیه تدارک دیده بود، منزل کرد. او ضمن توصیفی اغراقی از نظم خیابانها و بازارها و زیبایی باغها و چشمهها، مردم شیراز را با مردم دمشق مقایسه کرد.
ابن بطوطه در این مدت از حرم شاهچراغ و اماکن دیگر بازدید کرد و سپس به زیارت آرامگاه سعدی رفت که ۳۵ سال پیش درگذشته بود. سپس قصد بازگشت به عراق کرد و ضمن بازدید از مقبره ابواسحاق کازرونی در کازرون، با گذر از هویزه، حله و کربلا به بغداد رفت. همزمان با او، ابوسعید بهادرخان، ایلخان مغول، نیز در بغداد بود و قصد بازگشت به سلطانیه را داشت. ابن بطوطه با اردوی او همراه شد و پس از ده روز، همراه با بخشی از اردو به رهبری علاءالدین محمد خراسانی، از مأموران ابوسعید بهادرخان، راهی تبریز شد. او بازار غازان تبریز را از بهترین بازارهایی که در همه شهرهای دنیا دیده است میدانست. او از مقبره غازانخان و مسجد جامع علیشاه نیز دیدن کرد و تبریز را پس از توقفی یکروزه، به سوی سلطانیه ترک کرد. در سلطانیه برای نخستین بار به دیدار ابوسعید بهادرخان رفت و درباره اوضاع مغرب با او به گفتگو نشست. با این حال به نظر میرسد که موفق به بازدید از گنبد سلطانیه نشده است. سپس با کمکهایی که از ابوسعید برای انجام سفر حج دریافت کرده بود، به سمت بغداد به راه افتاد و به آن شهر وارد شد. هنوز دو ماه به موسم حج مانده بود و او از این فرصت برای دیدن شهرهای موصل و ماردین استفاده کرد و سپس دوباره به بغداد بازگشت و در قالب کاروانی راهی مکه شد. او حج سال ۷۲۸ را به جای آورد، سالهای ۷۲۹ و ۷۳۰ را هم در مکه ماند و پس از بهبود یافتن از بیماری سختی که به آن مبتلا شده بود، به معاشرت با دانشمندان ساکن آنجا پرداخت.
سواحل شرقی آفریقا و خلیج فارس
پس از ترک مکه، به سمت جده رفت تا با کشتی به یمن سفر کند اما باد مخالف، او را به سواحل آن سوی دریای سرخ و شهر سَواکِن برد. او در نهایت خود را به یمن رساند و مردم آنجا را مهربان توصیف کرد. سپس به عدن، سومالی، کنیا و تانگانیکا رفت و به سمت ظفار برگشت و مردم آنجا را غریبنواز و فروتن معرفی کرده و خلق و خوی آنان را همانند مردم مغرب دانسته است. پس از آن سفر خود را به سمت مصیره، قلهات و عمان ادامه داد. پس از ترک عمان به جزیره هرمز رسید و ضمن دیدار با قطبالدین تهمتن، پادشاه هرمز، با گذر از لار و خنج، راهی جزیره کیش شد. او با گذر از خلیج فارس، به لحسا، قطیف و یمامه در سرزمین بحرین رفت و سپس برای ادای سومین حج، در سال ۷۳۲ به مکه رسید.
آسیای صغیر
او پس از ادای حج، راهی جده و بندر عیذاب شد و از راه مصر، به غزه و آسیای صغیر رفت. او انطالیه را دید و آن را شهری با ساکنانی از ادیان گوناگون یافت که قسمت اصلی شهر در اختیار مسلمانان بود و هر یک از گروههای قومی و مذهبی، در محلههای مخصوص به خود زندگی میکردند. او همچنین قونیه رفت و از آرامگاه مولوی که حدود شصت سال پیش از آن درگذشته بود بازدید به عمل آورد. ابن بطوطه همچنین در بروسه با اختیارالدین اورخانبیک، دومین سلطان عثمانی، دیدار کرد. او از بیشتر شهرهای آسیای صغیر دیدن کرد و مردم آن سرزمین را مهربان، خوشقیافه، خوشلباس، خوشخوراک و خونگرم دید. او پس از آن راهی سینوب در ساحل دریای سیاه شد که خود را به آن طرف دریا برساند.
دشت قَبچاق و خوارزم
مرحله بعدی سفر ابن بطوطه، به سفرهای او در سرزمینهای شمالی اشاره دارد و خط سیر آن به درستی روشن نیست. او با یک کشتی یونانی سینوب را ترک کرد و با عبور از دریای سیاه خود را به شبهجزیره کریمه رساند و وارد شهر کفّا شد که یکی از مراکز مهم بازرگانی میان شرق و غرب محسوب میشد و در اختیار جمهوری جنوا بود. از آنجا به سوداق رفت و آن شهر را پنجمین بندر بزرگ جهان توصیف کرد. ابن بطوطه پس از سفر در سرتاسر شبهجزیره کریمه، به آزف رفت و پس از اقامتی سهروزه، رهسپار مجار شد. ابن بطوطه مدعی است پس از آن به شهر بلغار در کنار رود ولگا رفته است، اما «کارل بروکلمان» سفر او به سرزمین بلغارها را به دلیل دشواری و دوری راه که حدود ۶۰ روز زمان میبرده است غیرممکن دانسته و توصیفات او از آن شهر و نیز سرزمین ظلمات را برگرفته از یک اثر ادبی میداند. به هر حال، او به آستراخان رسید و با جلب نظر اوزبیکخان، توانست خود را با کاروان پَیَلون خاتون، همسر خان و دختر آندرونیکوس سوم، که برای دیدار پدرش قصد سفر به قسطنطنیه داشت، همراه کند و به آنجا برود. او مدتی بعد دوباره عزم سفر به مناطق اردوی زرین کرد و مدتی در شهر سرای اقامت گزید. سپس از طریق ولگا به خوارزم رفت.
ماوراءالنهر و خراسان
ابن بطوطه از خوارزم به بخارا و سپس نخشب رفت. در بیرون از نخشب با سلطان ترمشیرین، از خوانین خانات جغتای، دیدار کرد و هدایایی از او گرفت. پس از آن قصد سفر به هندوستان کرد و پس از بازدید از شهرهای بزرگ و مهم ماوراءالنهر و خراسان چون سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حیدریه، نیشابور، بسطام، غزنی و کابل، در ۱ محرم ۷۳۴ به منطقهه پنجاب و درهٔ رود سند رسید.
هندوستان
ابن بطوطه که پس از سفر به دشت قبچاق صاحب مال و دارایی شده بود، در صدد بود که خود را در نظر محمد بن تغلق، سلطان دهلی، معتبرتر نشان دهد؛ لذا در غزنی از یک بازرگان تکریتی وام گرفت و با آن به تدارک هدایای بیشتری برای سلطان پرداخت. او در مرز هندوستان مورد بازرسی توسط مأموران مرزی هندی قرار گرفت و سپس به مولتان که مرکز نظامی بخش غربی هند بود، منتقل شد. او بیش از دو ماه در مولتان متوقف بود تا بالاخره جواز حرکت به سمت دهلی را دریافت کرد. مسیر مولتان تا دهلی چهل روز راه بود؛ در یکی از منزلها که ابن بطوطه به همراه بیست و دو نفر دیگر از قافله عقب افتاده بودند، مورد هجوم گروهی از بومیان قرار گرفتند. در این بین، ابن بطوطه تیر خورد و زخمی شد، اما او و همراهانش توانستند مهاجمان را متفرق کنند. زمانی که او به دهلی رسید، سلطان در شهر نبود و یکی از وزیران در تالار هزارستون از آنها استقبال کرد. زمانی که سلطان به دهلی برگشت، ابن بطوطه به دیدار او رفت و ضمن دریافت لقب «مولانا بدرالدین»، به مقام قضاوت دهلی منصوب شد و در مدت اقامتش در دهلی، زندگی پر زرق و برقی برایش خودش ساخت.
پس از مدتی، او از شغلهای حکومتی دور شد و به گوشهگیری روی آورد تا این که دوباره «محمد بن تغلق» به سراغش رفت و او را برای سفارت چین برگزید. هیئت اعزامی در ۱۷ صفر ۷۴۳ دهلی را ترک کرد و در علیگر، از محاصره شهر کوچک جلالی توسط شورشیان هندی باخبر شد. محافظان هیئت به نبرد با شورشیان پرداختند و در جریان زد و خوردهای بعدی، ابن بطوطه که از همراهانش جدا افتاده بود، اسیر شد. او پس از چند روز با کمک یکی از یاغیان که مسلمان بود، توانست بگریزد و به علیگر برگردد. هیئت سپس به دولتآباد رفت که ابن بطوطه آن را شهری پرجمعیت و بازار طربآباد آن را پررونق توصیف کرده است. آنها سپس به کنبایه و قندهار رفتند و سوار بر کشتی، به سمت سواحل مالابار به راه افتادند. هیئت ابتدا به سنداپور و پس از آن به هانور رسید که از مراکز مهم فرهنگی و بازرگانی بهشمار میآمد و مدارس پسرانه و دخترانهه فراوانی در آن فعال بود.
مالدیو، جاوه و چین
ابن بطوطه اما پس از این ایام بار دیگر به سفر دریایی روی آورد و از کالیکوت به جزایر مالدیو رفت و آنجا هم به مقام قضاوت رسید. در نیمه ربیعالثانی ۷۴۵ راهی جزیره سیلان شد. سپس دوباره به مالدیو برگشت و پس از گذر از بنگاله، شمال هند و طوالسی، در مسیر چین به راه افتاد و هفده روز پس از ترک طوالسی به شهر کانتون در ساحل چین رسید.
بازگشت به مغرب
او پس از ترک چین، از راه جاوه به کالیکوت در هندوستان رفت. از آنجا سوار بر کشتی به راه افتاد و ۲۸ روز بعد، در محرم ۷۴۸ به ظفار رسید. سپس به مسقط، هرمز، فسا، شیراز، اصفهان و ایذه رفت. در آنجا با اتابک افراسیاب، از اتابکان لر بزرگ، کرد. سپس به شوشتر، بصره و نجف رفت و ضمن زیارت دوباره حرم علی بن ابیطالب، راهی کوفه، بغداد و شام شد و در اوایل ربیعالاول ۷۴۹ به حلب وارد شد. او سفرش را در مسیر دمشق، بیتالمقدس، اسکندریه و قاهره ادامه داد و برای سفر دریایی به مکه، راهی بندر عیذاب شد و با کشتی به جده رفت.
ابن بطوطه در ۲۲ شعبان ۷۴۹ به قصد چهارمین حج به مکه رسید و سپس راه فلسطین در پیش گرفت و شاهد شیوع بیماری وبا در آنجا شد. چندی بعد قصد بازگشت به مغرب کرد و در صفر ۷۵۰ با کشتی کوچکی، ابتدا به تونس رفت. در این بین سفری به جزیره ساردنی داشت که در طی آن دو بار مورد حملهٔ دزدان دریایی قرار گرفت. ابن بطوطه در ادامه مسیر مغرب، ضمن گذر از شهرهای تنس و تلمسان، به تازه رسید و از درگذشت مادرش در اثر ابتلا به وبا اطلاع یافت. او عاقبت در روز جمعه، اواخر شعبان ۷۵۰، به فاس رسید و به دربار ابوعنان فارس، سلطان مرینی، رفت.
اندلس
ابن بطوطه پس از چندی اقامت در دربار ابوعنان فارس، به قصد زیارت قبر مادرش به طنجه رفت و پس از آن راهی سبته شد. در سبته دچار بیماری شد که سه ماه طول کشید و منجر به توقف چندماهه او در آن شهر شد. سپس به بهانه «جهاد با کفار» سفر دیگری را به اندلس آغاز کرد که در واقع قصد داشت یکی دیگر از سرزمینهای اسلامی که تا آن روز ندیده بود را ببیند. او ابتدا عازم جبلالطارق شد و به همراه ابوزکریا یحیی بن سراج الرُندی، قاضی جبلالطارق، از استحکامات دفاعی آنجا بازدید کرد. سپس به رنده رفت و ضمن دیدار با پسرعمویش که قاضی شهر بود، در ضیافت فقیه شهر نیز شرکت کرد. او پس از آن عزم مالقه کرد و در همان ابتدای راه، شاهد شبیخون نیروهای مسیحی به نیروهای مسلمان بود. او سرانجام به غرناطه، مرکز اندلس، رسید. در آنجا مراسمی به مناسبت ورود ابن بطوطه، در یکی از باغهای شهر برپا شد که جمعی از بزرگان در آن شرکت داشتند و ابن بطوطه داستانهای سفرش را تعریف میکرد. او همانجا با ابن جزی که داشت از گفتههایش یادداشتبرداری میکرد، آشنا شد. ابن بطوطه پس از چندی از راه جبلالطارق به مغرب بازگشت.
مالی
ابن بطوطه به دستور ابوعنان فارس این بار عازم سفری دوساله به مناطق مرکزی آفریقا و امپراتوری مالی شد که مدت چندانی از نفوذ اسلام به آنجا نگذشته بود و برای رسیدن به آن باید صحرای بزرگ آفریقا را پشت سر میگذاشت. او پیش از عبور از صحرا به سجلماسه رفت و بیش از چهار ماه مهمان فقیهی به نام ابومحمد بشری شد که پیشتر برادرش را در چین دیده بود. او سپس به پیشنهاد راهنماهای محلی، چند شتر خرید و آنها را پروراند تا آماده سفر صحرا شوند. سپس در ۱ محرم ۷۵۳، به همراه قافلهای که مسیر را میشناخت، حرکت کرد و به تمبوکتو رفت. سپس ضمن بازگشت، به تکدا رفت و از معادن مس آن منطقه بازدید کرد. در ادامه، با کاروانی از بردهفروشان همراه شد و در ۱۱ شعبان ۷۵۴ به سمت هکار به راه افتاد. ابن بطوطه سرانجام در نیمه اول ذیحجهٔ ۷۵۴، چند روز پس از عید قربان، به فاس برگشت و به سفرهای طولانی خود پایان داد.
پس از سفر و درگذشت
ابن بطوطه پس از بازگشت به فاس، در آنجا ساکن شد. البته احتمالاً او دوست داشت در غرناطه زندگی کند و از ابوالحجاج یوسف یکم، امیر غرناطه، در تدوین سفرنامهاش کمک بگیرد، اما شاه بیمار بود و ابن بطوطه را نپذیرفت. تنها مادر شاه بود که مقداری سکه طلا به ابن بطوطه هدیه کرد. در فاس اما ابوعنان فارس، سلطان مرینی، به او توجه زیادی کرد و باعث اقامتش در آنجا شد. ابن بطوطه بیش از بیست سال پایانی عمر خود را در فاس گذراند و در همانجا درگذشت.
آنچه روایت شد مجوعهای کوتاه و گردآوری شده از زندگی و سفرهای ابنبطوطه بود که منابع مختلف به مناسبت هفته گردشگری تقدیم مخاطبان خبرگزاری شبستان شد.
به نظر می رسد آنچه که اهمیت دارد نفسِ کار ابنبطوطه و عزم جزماش در سفر کردن بوده است آن هم در روزگاری که امکانات سفر حتی ذرهای به این زمانه شباهت نداشته است؛ عسر و حرج با مسافران همراه بوده است اما ابنبطوطه تصمیم گرفت سفر کند؛ تجربه کنند و ببیند.
نظر شما