خبرنگار شبستان_آران و بیدگل؛ روح اله باقری/در پیچ و تاب کوچههای قدیمی و بازارهای دیروز آران و بیدگل، هنوز هم میتوان عطر خاطرات را استشمام کرد؛ خاطرات مغازههایی کوچک اما سرشار از برکت، که نه تنها محل کسب روزی حلال بودند، بلکه کانون مهر، اعتماد و احترام برای مردمان شهر به شمار میآمدند.

در این حجرههای ساده و دکانهای صمیمی، مردانی وارسته، با انگشتانی که هنرشان را در آمیختن با صداقت به نمایش میگذاشتند، روزگار میگذراندند. صبوری، چکیده روزهایشان بود و نیت پاک، سرمشق کردارشان. دلهایشان نه از طمع، که از عشق به خدمت لبریز بود؛ خدمتی که معنایش فراتر از کسب روزی حلال بود.
آنان با دستانی که برکت میآفرید، نه تنها نان خانوادههایشان را تهیه میکردند، بلکه اطمینان و آرامشی وصفناپذیر را به سفره دل همشهریانشان نیز هدیه میدادند. این کاسبان، با هر تراکنش، با هر لبخند، با هر گرهگشایی از کار مردم، بذری از معنویت در خاک جان شهر میکاشتند و میراثی گرانبهاتر از مال دنیا از خود بر جای میگذاشتند.

اینجا، حکایت کاسبان دیروز است؛ حکایت کسانی که با کسب روزی حلال، نه تنها رزق خود، بلکه سرمایههای معنوی را نیز در شهرشان پراکندند.
در این روایت، خبرنگار خبرگزاری شبستان به سراغ حکایت اصیل کاسبان دیروز آران و بیدگل میرود؛ حکایت کسانی که فهمیدند کسب روزی حلال، نه تنها راهی برای گذران زندگی، بلکه رسالتی است که میتواند آسمان زندگی را برای خودشان و دیگران، پر از نور و برکت کند. «رمضانعلی رحمتی» ، که خود فرزند همین خاک است و با جان و دل به فرهنگ و تاریخ شهرش عشق میورزد، در این گفتوگو، پرده از چهره این مردان نیکنام برمیدارد تا یادشان، همچون عطری ماندگار، در مشام نسل امروز نیز بپیچد.
عکاسی؛ روزی حلال با صبر و هنر
رحمتی میگوید: «علیرضا لواف» اولین عکاسی فوری را در محله پرجنبوجوش چهارسوق آران و بیدگل بنیان نهاد. در دورانی که عکاسی با امروز قابل قیاس نبود، لواف با دوربینی که روی آن را با پارچه سیاهی پوشانده بود، تصاویری سیاه و سفید ثبت میکرد. مردم هم به شوخی به آن ها «پاچهتنبانی» میگفتند.

او ادامه میدهد: بعدتر «سیفالله وحیدی» با تجربه ای که از تهران داشت، هنر عکاسی را به آران و بیدگل آورد. او در نزدیکی منزلش «عکاسی برقی» دایر کرد؛ اقدامی که نشان از پیشرفت و نوآوری در این حرفه داشت. وحیدی نیز با تخصص خود، به مردم خدمت میکرد و روزی حلال را در سایه مهارت و تلاش روزانه به دست میآورد.
وی افزود: این عکاسان، در زمانی که تصویربرداری شغلی تازه و دشوار بود، با صبر و تلاش روزی خود را به حلالترین شکل به دست میآوردند.

داروخانهای خانگی؛ مرهمی برای مردم
این فعال فرهنگی ادامه داد: «عباسآقا بیضایی مشهور به "عباسآقا فیلسوف"، نه تنها یک کاسب، بلکه یک طبیب خانگی بود که با اختصاص دادن یکی از اتاقهای خانهاش به «داروخانه»، به مردم خدمت میکرد. مردم با اعتماد کامل به او مراجعه میکردند و او نیز با سادهترین داروها و مهمتر از همه، با «نیت خیر و انصاف»، دل بیماران را آرام میکرد. برای عباسآقا، کسب درآمد تنها بخشی از کار بود؛ اصل مهم، «خدمت به خلق» بود که آن را عبادت میدانست. این نگرش، او را در میان مردم عزیز کرده بود.

کتابفروشیها؛ چراغ دانایی با کسبی پاک
رمضانعلی رحمتی در خصوص شغل کتابفروشی در آران و بیدگل می گوید: در کوچههای بازار، «علیخان محمدی» فروشنده کتاب و نوشتافزار بود. مردی که با عرضه قلم و کاغذ، چراغ دانش را در شهر روشن نگه میداشت. همچنین «حسن سلمانیزاده» در محله سرکوچه یخچال، مسئولیت عرضه مجلات و روزنامهها را بر عهده داشت. او مأمور بود تا اخبار و دانستههای روز را به دست مردم برساند.
وی می افزاید: این دو، با فروش کتاب و قلم، در حقیقت سرمایهای معنوی به شهر هدیه میکردند؛ و چه رزقی حلالتر از نشر دانش و فرهنگ.


نان عباسعلی؛ رزق شیرین از تنور برکت
رحمتی با لبخند میگوید: «نان شیرین عباسعلی، میراث شاطرعلی مهرآبادی بود. او در ابتدای کوچه بازار نانوایی داشت و بوی نان شیرینش در کوچهها میپیچید. هنوز هم این نان، سوغات این شهر است و در فهرست میراث معنوی کشور هم به ثبت رسیده است.»
این فعال فرهنگی افزود: نان، مایه حیات و برکت سفره مردم است و نانواها، خدمتگزاران مستقیم خلق خدا در این زمینه محسوب میشوند. پخت نان برای آنها، نه تنها یک شغل، بلکه “خدمت مستقیم به خلق و رزق خدا” بود.

زرگری اعتماد و دقت
رحمتی در خصوص شغل زرگری در آران و بیدگل گفت: «امرالله ملکپوریان» از نخستین افرادی بود که زرگری خود را در کوچه دروازه بیدگل دایر کرده بود. زرگری شغلی است که نیازمند دقت، امانتداری و اعتماد عمیق مردم است. ملکپوریان با صداقت و مهارت خود، توانسته بود اعتماد اهالی را جلب کند و از این راه، روزی حلال کسب نماید.

قهوهخانه؛ پاتوقی برای همدلی و تبادل خبر
به گفته او، قهوهخانه «محمدعلی تازهمرد» فراتر از یک محل برای نوشیدن چای و قهوه بود. این قهوهخانه به “پاتوقی برای رفاقت، شنیدن خبر و رفع غم مردم” تبدیل شده بود. در چنین مکانی، افراد دور هم جمع میشدند، گپ میزدند، از احوال یکدیگر باخبر میشدند و بار غمها را سبک میکردند. قهوهخانه او، نمادی از همدلی و اجتماعی بودن مردمان شهر بود.

کاسبکاران دیروز؛ الگوی امروز
رمضانعلی رحمتی در پایان یادآور میشود: «این افراد، کاسبکارانی شریف، نجیب و مردمدار بودند. با وجود امکانات اندک، با تلاش، صبر و نیت پاک، روزی حلال به دست میآوردند و نام خود را نه تنها در دفتر دارایی، بلکه در دفتر خاطره مردم جاودانه کردند.»
او همچنین برای آقای لواف آرزوی سلامتی و برای درگذشتگان رحمت الهی و برای بازماندگانشان حفظ و عنایت پروردگار را مسئلت میکند.
درسی که از این روایتها میتوان گرفت، آن است که کسبوکار هرچند کوچک، اگر با نیت پاک، صداقت و خدمت به مردم همراه باشد، رنگ عبادت میگیرد و به برکتی ماندگار تبدیل میشود. بازگویی خاطرات کاسبکاران قدیمی آران و بیدگل، نه فقط ثبت تاریخ اجتماعی شهر، بلکه یادآوری ارزشهای معنوی «کسب روزی حلال» برای نسل امروز است.


نظر شما