ابن‌سینا حکیم را وارث انبیا می‌داند

رحمتی با اشاره به دیدگاه شیخ‌الرئیس بوعلی سینا نسبت به مساله نبوت و ارتباط آن با مساله حکمت، اظهار کرد: فلاسفه ما نمی‌خواهند پیامبر را تا مرتبه فیلسوف تنزل بدهند بلکه می‌خواهند مرتبه فیلسوف را بالا ببرند؛ اگر بخواهیم «العلماء ورثه‌الانبیاء» را با منطق فارابی و ابن‌سینا بازخوانی کنیم باید بگوییم حکیمان هستند که وارث پیامبران هستند.

به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: اول شهریور ماه مصادف با روز بزرگداشت حکیم و فیلسوف بزرگ ایرانی شیخ‌الرئیس بوعلی سینا است. نام او در تاریخ نَه صرفا به سبب سرآمد بودن در علم پزشکی و طبابت که به عنوان فیلسوفی سترگ بارها تکرار شده است.

این روزها که بر حسب اتفاق مقارن با سالروز رحلت پیامبر (ص) و از سوی دیگر بزرگداشت این اندیشمند شده است؛ بر آن شدیم تا نگاه شیخ‌الرئیس بوعلی سینا، نسبت به مساله نبوت و علم پیامبران را در گفت وگو با دکتر «انشاء‌الله رحمتی» بررسی کنیم. آنچه که در ادامه می‌خوانید گفت وگویی با رئیس بنیاد بوعلی سینا است که سابقه سال‌ها فعالیت و تدریس در حوزه فلسفه اسلامی را دارد و از ابن‌سینا پژوهان برجسته است.

ابن‌سینا حکمت و نبوت را دو امر متمایز نمی‌داند

«انشاءالله رحمتی» در گفت وگو با خبرنگار شبستان، با بیان اینکه به اعتقاد ابن‌سینا، نبوت به نوعی در امتداد حکمت است، اظهار کرد: این فیلسوف حکمت و نبوت را دو امر متمایز تلقی نمی‌کند و معتقد است این دو با یکدیگر تمایز ماهوی ندارند و اینگونه نیست که نبوت راه خودش را برود و حکمت هم در مسیری جداگانه باشد.

رئیس بنیاد بوعلی سینا ادامه داد: اوج  و نهایت حکمت؛ نوعی نبوت به معنای نبوتِ انفسی است، اما در عین حال این سینا شخصیت نبی را از شخصیت حکیم متمایز و نبوت را از حکمت متمایز می‌کند و می‌خواهد بگوید نبوت اعلامرتبه‌تر به نسبت حکمت است و همچنین در نبوت نوعی برگزیدگی وجود دارد که نبی برگزیده شده از طرف خداوند است برای رسالتی خاص؛ به اعتقاد او نبی برای بیان و ابلاغ شریعتی که بر اساس اراده خداوند بر عهده او گذاشته شده عمل می‌کند اما حکیم چنین رسالتی را ندارد و اگرچه که حکیم به یک معنا وارث انبیا است اما وظیفه پیامبرانه بر عهده حکیم نیست.

وی تصریح کرد: ابن سینا در کتاب «مبدا و معاد» سه ویژگی را برای نبی برشمرده است که این سه خصیصه، جایگاه نبی را از حکیم متمایز کرده و نشان می‌دهد که نبی، حکیمی در یک جایگاه ممتاز است و این جایگاه برای انسان‌ها در کلیت آن دست یافتنی نیست؛ تاکید ابن سینا بر سه ویژگی شامل عقل قدس نبی، خیال قدسی نبی و سومین مورد خیال خلاق نبی و یا به تعبیر دیگر قوه عقل نبی است؛ قوه خیال نبی یا قوه متصوره یا قوه عامله نبی منشا صدور معجزات است.

حدس؛ قوه قدسی که تنها نبی در بالاترین حد از آن برخوردار است

این پژوهشگر گفت: آنچه که ابن سینا درباره حدس به عنوان قوه قدسی و به عنوان قوه‌ای که نبی در بالاترین حد از آن برخوردار است، در کتاب اشارات او بیان شده است و او در این اثر درباره معرفت به شکل عام سخن گفته و همچنین مطلقِ معرفت و دو نوع روش برای دستیابی به معرفت شامل فکر و حدس که باید از یکدیگر متمایزشان کرد.

رحمتی ادامه داد: فلاسفه ما نمی‌خواهند پیامبر را تا مرتبه فیلسوف تنزل بدهند بلکه می‌خواهند مرتبه فیلسوف را بالا ببرند؛ اگر بخواهیم «العلماء ورثه‌الانبیاء» را با منطق فارابی و ابن‌سینا بازخوانی کنیم باید بگوییم حکیمان هستند که وارث پیامبران هستند که پیش‌تر اشاره ای داشتم؛ نکته دیگر آنکه دانش ما شامل «محسوسات»، «مخیلات» و «معقولات» بوده و بالاترین علمی که انسان می‌تواند پیدا کند علم معقولات است و معرفت پیامبر نیز معرفت معقول است.

وی افزود: وقتی ابن سینا درباره معرفت نبی سخن می گوید گویی از بنیادهای معرفت‌شناسانه عامی که تبیین کرده برای تبیین معرف نبی کمک می گیرد؛ بوعلی از حدس زدن صحبت می کند و می‌گوید: حدس چیزی نیست که عاقلان قبول داشته باشند (چراکه وقتی سخن از حدس به میان می آید بر فرض اینکه حدس را نوعی شهود در نظر بگیریم؛ گویی اینگونه است که در شهود به یک معرفت دست پیدا می کنیم که مستند به برهان و استدلال نیست و بدون اینکه برای ما روشن و آشکار شده باشد آن را کشف می کنیم)؛ ابن سینا می‌گوید حدسی که من در مورد آن بحث می کنم از این سنخ نیست و ادامه می دهد که باید توجه کنیم که قیاس قالب استدلال است و نقطه کانونی قیاس، حد وسط است و اگر حد وسط را تشخیص دهیم می توانیم بین معلومات خودمان ارتباط برقرار کنیم و براساس آن ارتباطات مجهولات را کشف و معلوم کنیم لذا حدس با نگاه به حد وسط تعریف می شود و عبارت است از توجه یافتن به چیزی از روی هوشمندی؛ عبارت دقیق بوعلی این است: حدس عبارت است از درک هوشمندانه حد وسط قیاس بدون تعلیم (یعنی بدون اینکه فرآیند آموزش را طی کرده باشیم).

رئیس بنیاد بوعلی سینا ادامه داد: درست است که ابن سینا علمِ  پیامبر(ص) را از طریق حدس می داند اما می گوید برای همه مسایل و همه نفوس امکان حدس وجود دارد پس برای هر مساله ای حدس جایز است و نفس قوی، برای هر مساله‌ای می تواند حدس وجود داشته باشد و اینگونه نیست که در یک مساله اولویت بیشتری برای حدس وجود دارد یا مساله ای حدس‌پذیرتر باشد یا مساله دیگری حدس کمتری در مورد آن وجود داشته باشد؛ او معتقد است که در تمامی مراحل امکان حدس زدن وجود دارد و ما بدون طی مراحل فکری که مرحله ای تدریجی است به شکل دفعتا و برق‌آسا به حقیقت موضوع و استدلالی دست پیدا می کنیم و وقتی که به این استدلال دست یافتیم مدعا هم برای ما آشکار می شود.

رحمتی گفت: نکته دیگر این است که ابن سینا در مورد حدس بسیار و حدس اندک در مورد افراد می گوید و افرادی که همواره به دلیل توانایی بالایی نفس خود می توانند در مورد حتی همه چیز حدس بزنند و البته اشاره هم می کند که این مساله به دلیل آن است که برای ذهن هیچ حدی را نمی توان متصور شد؛ بعد از آن است که وارد بحث عقل قدسی پیامبر می شود و اینکه محال نیست افرادی از انسان باشند که بتوانند همه معقولات را یا حتی بیشتر از آن را در کمترین زمان ممکن حدس بزنند.

تفاوت‌های حکیم با پیامبر

وی ادامه داد: به عقیده ابن سینا آن نفسی که چنین نبوغی دارد علی‌القاعده باید به لحاظ اخلاقی و معنوی آن قدر قوی باشد که تسلیم و مقهور طبیعت جسمانی خود در وهله اول نشود؛ خبر دادن پیامبر از لایه های پنهان هستی و بسیاری از مطالب مربوط به گذشته و آینده از اموری است که بر او منکشف می شود و همین امر است که تفاوت حکیم با پیامبر را مشخص می کند.

رحمتی افزود: ابن سینا به لحاظ انسان‌شناسی به این موضوع که افلاطون مطرح کرده بود توجه دارد؛ افلاطون می‌گفت: خشم و شهوت قوه محرکه ما در این دنیا هستند (به این مفهوم که انسانی که نه خشم و شهوت نداشته باشد انسان بیمار و به تعبیری ناقص و بی‌اثر است) اما خشم و شهوت را با چیزی که عقل به او حکم می‌کند میدان می دهد و خشم و شهوت او تابع عقل است و تسلیم در برابر طبیعت نیست بلکه تسلیم در برابر عقل است و سرشت جسمانی را در حدی که عقل مجاز و مشروع می داند برخوردارخواهد بود که اتفاقا حکیمان ما این گونه شخصیتی را فقط برای پیامبر توصیه نمی‌کنند بلکه این شخصیت انسان کامل است یعنی کسانی که نبوت انفسی را در درون خودشان محقق ساخته‌اند هم به لحاظ تعقل و هم تأله چنین وضعیتی برای آنان توصیه می شود.

رئیس بنیاد بوعلی سینا تصریح کرد: اما بوعلی در ادامه می گوید: «فهذا اشرف الانبیاء و اجلهم. و خصوصا اذا انضم الی خاصیته هذه سایر الخواص التی اذکرها. وهذا الانسان کان قوته العقلیة کبریت والعقل الفعال نار فیشتعل فیها دفعة و یحیلها الی جوهره وکانه النفس التی قیل لها یکاد زیتها بضئی ولو لم تمسسه نار نور علی نور»؛ نظر او این است که چنین انسانی شری‌ ترین و جلیل‌ترین پیامبران است به ویژه اگر به این خصوصیت اول (یعنی قوه عقلی، قدسی) و سایر خصوصیاتی که اشاره می کند اضافه شود. به نظر او چنین انسانی چنان است که گویی قوه عقلیه او کبریت است و عقل فعال آتش است این تعبیری که ابن‌سینا در مورد بالاترین درجه معرفت بیان می کند که از نوع همان معرفت اشراقی است که سهروردی می‌گوید. 

وی با بیان اینکه دنیای مدرن نمی تواند تصوری از وحی و نبوت داشته باشد، افزود: گویی آن ویژگی که ابن سینا بیان کرد به دلیل اینکه تاکیدش بر عقل است لذا دنیای مدرن بیشتر آن را درک می‌کند و می‌فهمد اما اینکه این عقل می‌تواند عقل نبوی باشد و می‌تواند همان وحی باشد که به انبیا شده است به نظرم مستلزم فهم این ویژگی دوم یعنی این مولفه است که به طور کلی همان‌طور که پیامبر از عقل مدد می گیرد و معارف را از طریق عقل دریافت می‌کند به همان مقدار هم در آن دریافت؛ خیال پیامبر دخالت دارد و اساسا آنچه که پیامبر را از حکیم متمایز می‌کند همین ویژگی دوم است؛ یعنی پیامبر فقط با منطق عقل حرف نمی‌زد بلکه با منطق خیال نیز سخن می‌گوید و به تعبیر دیگر آنچه از منطق عقل دریافت کرده به زبان خیال برای ما بیان می‌کند.

کد خبر 1834617

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha