وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

بعد از مدت‌ها به خانه آمده بود، فقط چند جمله گفت «من یقین دارم در درست‌ترین جای تاریخ زندگی‌ام قرار گرفته‌ام و راهم درست‌ترین انتخاب است» کسی که امام حسین(ع) خط قرمزش بود، آشنایی با همسرش را مدیون سفره امام حسین(ع) بود، مداحی می‌کرد و حتی اول محرم رفت که به بهشت برسد...

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، نوشین کریمی

بیش از چهل روز است که نشسته پای خاطراتش و یکی یکی روزهای گذشته را ورق میزند. گاهی  لبخند بر لبش مینشیند و گاهی اشک حلقه میزند توی کاسه چشمهایش که سرخ شده ازین همه بیقراری و بیخوابی. گاهی بغض میکند این همه تنهایی و حرف های نگفته را و گاهی آه میکشد از روزهای قشنگی که می توانستند با هم داشته باشند و حالا دیگر فقط افسوسش مانده است.  

تقریبا اولین بار چهل روز پیش دیدمش. اولین روز محرم، در انتظار آمدن پیکری از جگرگوشه های وطن که در آخرین روزهای جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل به شهادت رسیده بود.  کنار پسر نوجوانی که مدام سرش را میگذاشت روی شانه هایش و گریه میکرد و تلاش میکرد قوی ترین مادری باشد که می تواند قلب پسرک را آرام کرده و از بی قراری هایش کم کند و حرف هایی که دلم را آتش میزد... 

تمام مسیر تشییع و تدفین و خاکسپاری به بار سنگینی که حالا بر دوش بازماندگان شهداست فکر میکردم و فرصت نمیشد از نزدیک با همسر سردار شهید «حمیدرضا فلاحی» گفت و گو کنم.

مدت ها به تصاویری که گرفته بودم نگاه میکردم و هر بار غم سنگین این جنگ و جنایت و جای خالی عزیزان وطنم را بیشتر احساس میکردم.  

تصمیم گرفتم برای سالروز میلاد شهید به دیدار خانواده اش بروم و پای صحبت هایشان بنشینم، اما وقتی به منزل پدری شهید رفتم گفتند همسر و فرزندش برای برپایی مراسم یادبود شهید در قم، راهی خانه پدری اش شده اند، نا امید نشدم و به لطف فضای مجازی سریع توانستم پیج همسر شهید را پیدا کنم و ارتباط بگیرم. روی بیویی پیجش نوشته «مریم صادق نیا» وکیل پایه یک دادگستری، دکترای حقوق کیفری. سرش شلوغ بود و بیقراری های ناشی از دلتنگی صحبت ها را گذاشت برای روزی مناسب تر و حالا در چهلمین روز وداع با شهید، «مریم» پیام داد که راهی سنگر هستیم و فرصت برای گفت و گو فراهم است. برپایی مراسم و تشریفات و دیدو بازدید اقوام هم تا چشم بر هم زدنی میگذرد اما جای خالی آنکس که دیگر نیست همیشه توی سینه درد میکند...

در کنار سنگ سفید مزار مردی که با چهره ای لبخند به لب، در لباس سبز نظام همیشه یادآور امنیت و آرامش است نشسته است و دارد حرف به حرف نوشته های روی مزار را لمس میکند و واگویه هایش از روزها و ساعت ها دلتنگی فراتر نمی رود.  

در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در ابتدا در کلامی آرام و متین می گوید: «سپاسگزارم از توجه حضرتعالی به موضوع مقام‌شهدا و درک شرایط خانواده ایشان»


همه کسانی که من را می شناسند میدانند که  چقدر شهدا برایم ارزشمند و دارای تقدس هستند، و چقدر شرمنده یادگارانشان هستم و نوشتن درباره آنان شاید تنها کاری است که از دستم برای ثبت و ضبط مظلومیتشان، بر می آید.

صادق نیا با بیان اینکه بنده و همسرم، شهید فلاحی در سال ۱۳۸۹ زمانیکه من ۲۵ سال و ایشان ۲۷ ساله بودند با یکدیگر زندگی مشترک را تشکیل دادیم و در سختی ها و خوشی ها یکدیگر را رها نکردیم اظهار کرد: ان موقع همسرم همراه خانواده اش در بندرعباس زندگی می‌کردند، مادرم هر سال دهه اول محرم در منزل مراسم عزاداری سید الشهدا را برگزار میکنند که الان نزدیک به چهل سال است ادامه دارد، آن موقع در همین مراسم سیدالشهدا بود که با خانواده ایشان آشنا شدیم.

درباره مفهوم‌مرگ دیدگاهی خاص و معنوی داشت

وی با تاکید بر اینکه شهید، فردی امین، حمایتگر و مشوق در زندگی بودند و هیچ دلبستگی به مادیات نداشتند افزود: بسیار نترس بودند و درباره مفهوم‌مرگ دیدگاهی خاص و معنوی داشتند.

صادق نیا با اشاره به اینکه در مواقع دلتنگی تنها جایی که همسرم را آرام‌ می‌کرد مزار شهدا بود، گفت: گویی از سالها پیش و یا بهتر بگویم از ازل راه شهادت را برایش برگزیده بودند و یکی از آن مزارهای شهدا واقع در امام زاده طاهر کرج است.

وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

سینه اش مالامال اسرار و رازهای دیگران بود

وی اذعان کرد: سینه اش مالامال اسرار و رازهای کسانی بود که ایشان را محرم خود می‌دانستند و هیچ گاه غضب و خشم را در صورتش ندیدم.

صادق نیا با بیان اینکه، در سلام و احوال پرسی کوچک و بزرگ یکی بود و همیشه پیش قدم میشدند ادامه داد: با کودکان کودکی می‌کرد و با بزرگان بزرگی، ذهن و شخصیت رشد یافته و  منعطفی داشتند و فردی کارآمد در عرصه فناوری اطلاعات و مسائل مرتبط با شغل خطیر خود بودند.

وی گفت: از اشخاصی بودند که به گواهی همکاران و فرماندهانش سال ها باید بگذرد تا مردی چنین نیکو سیرت و با هوش بالا که هم‌ ایمان قوی داشته باشد و هم علم کافی، پرورش یابد.  

صادق نیا با اشاره به اینکه همسرم به مناسبت شغل خود سفرهای بسیاری را در دوران جنگ های منطقه ای در عراق، سوریه و حتی لبنان داشتند بیان کرد: هیچ گاه اضطرابی در طول این ماموریت ها از خود نشان ندادم که مبادا خدایی ناکرده تزلزلی در مسیر و هدفش ایجاد کرده باشم.

یقین دارم در درست‌ترین جای تاریخ زندگی‌ام قرار گرفته‌ام

وی به دوم تیرماه ۱۴۰۴ اشاره کرد که در بمباران هوایی رژیم نحس صهیونیستی در حالی که همسرش در محل کار مشغول خدمت و دفاع از وطن بود، به شهادت رسیدند، گفت: یک شب پیش از شهادت بعد از مدت ها به منزل آمده بود، خستگی جسمانی آزارش میداد اما لب به اعتراض باز نکرد، فقط چند جمله گفت «من یقین دارم در درست ترین جای تاریخ زندگی ام قرار گرفته ام و راهم درست ترین انتخاب است»

میدانستم بیان این حرف ها و مرور کلماتی که در آخرین دیدار گفته و شنیده شده است چقدر سخت است، شنیدنش برای من هم سخت بود، اما معتقدم باید واژه واژه این گفت و گوها بازگو، ثبت و ضبط شوند و برای تاریخ باقی بمانند تا فردا روزی کسی شهیدی را به ناحق قضاوت نکند.  

صادق نیا در ادامه افزود: با اذان صبح بدون خداحافظی از منزل خارج شد تا مبادا کسی را از خواب بیدار کند و آخرین دیدار بعدی ما معراج شهدا بود.

وی از ارادت خاصی که شهید به اهل بیت(ع) بالاخص سید الشهدا داشت سخن گفت و بیان کرد: شهیدم امام حسین(ع) را خط قرمز خود می‌دانست.

وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

مداحی میکرد، صدای خیلی زیبا، گرم و روی ریتمی داشت

صادق نیا با تاکید بر اینکه خیلی خیلی شیفته امام حسین(ع) بود اظهار کرد: در جوانی مداحی معروفی داشتند که قبل از شهادت برای پسرمان بازخوانی کرده بود و پسرمان دوست داشت در مراسم پدرش آن مداحی مجدد بازخوانی شود اما نشد، گرچه هیچ صدایی از مداحی همسرم هم ضبط شده نداریم که مرورش کنیم اما صدای خیلی زیبا، گرم و روی ریتمی داشتند.  

وقتی اشک از توی چشمانش سر خوردند روی گونه هایش، برق چشمانش بیشتر شد و با لبخندی ملیح اضافه کرد: از ایشان تنها یک فرزند به یادگار مانده است، «پارسا» پسرمان شباهت زیادی از لحاظ رفتاری به پدرش دارد.  

وی بیان کرد: به دلیل رعایت مسائل امنیتی تا زمان شهادت همسرم، فرزندمان از شغل اصلی پدرش بی اطلاع بود و صرفا ایشان را با عنوان علمی شان یعنی برنامه نویس و مهندس فناوری اطلاعات و ارتباطات، میشناخت. یعنی اکثرا از شغل ایشان بی اطلاع بودند حتی همسایگان ما تا روز شهادت از شغل همسرم خبر نداشتند.  

شغل اصلی همسرم را میدانستم

صادق نیا با بیان اینکه خودم در زمان ازدواج شغل اصلی همسرم را میدانستم و به دلیل اینکه پدرم هم‌ نظامی بودند از سختی کار نظام اطلاع داشتم گفت: اصالتا لر زبان و متولد شهر خرم آباد هستم اما به دلیل شغل پدرم در جنوب زندگی کردیم و بخشی از کودکی ام در خوزستان و بخشی از زندگی در بندرعباس گذشته است و از مادرم یادگرفته بودم که به عنوان همسر یک فرد نظامی چطور قوی باشم، اما اعتراف میکنم اوایل ازدواج که جوانتر بودم گاهی از دوری و ماموریت هایی که میرفتند، بی تابی هم‌ میکردم.  

وی با بیان اینکه معمولا در مهمانی ها و سفرها تنها بودم، افزود: هفته ها میشد که مشغول خدمت و انجام‌ ماموریت بودند ولی هیچوقت در این زمان ها ‌سخنی یا رفتاری از من سرنزد که سختی را برایش بیشتر کند.  

وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

صادق نیا با بیان اینکه خاطرم هست وقتی مدرک دکتری تخصصی ام را گرفتم با اشتیاقی پیشانی ام را بوسید افزود: همسرم مشوق خوبی در انجام هر کاری که دوست داشتم بود و انگیزه ادامه راه را به من‌ میداد. هرچند در بسیاری از مجالس علمی به دلیل ماموریت نمی‌توانست در کنار من باشد، به عنوان مثال در روز دفاع از رساله دکترام ایشان در زاهدان برای دستگیری اشرار مسلح رفته بودند اما در مراسم فارغ التحصیلی ارشدم به سختی راضی اش کردم که کنارم باشد و به سختی مرخصی گرفتند، آنروز وقتی کنارم نشسته بود حس غرور باور نکردنی را تجربه کردم...

وی اضافه کرد: چند تا عکس از ایشان با فرزندمان دارم که نشان میدهد حتی مدت کمی هم که در کنار ما هستند همیشه خوشحالند و مشکلات کاری را وارد منزل نمی‌کنند.  

وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

صادق نیا با اشاره به اینکه اغلب هر هفته برای انجام امور عقب افتاده منزل مادری به رشت می آمدند تا کارهایشان را انجام دهد و سریع هم‌ بر می‌گشت، گفت: همان اندازه که حرمت والدینش را نگه می‌داشت، حرمت والدین من را هم حفظ می‌کرد.  

وی ادامه داد: پدرم بخاطر علاقه زیادی که به همسرم داشتن مراسم یادبودی را در شهر قم با حضور اقوام که از دور و نزدیک آمده بودند برگزار کردند، خودم هم میزبان همسایگان و دوستان در کرج بودم.  

صادق نیا با توجه به نخبگی شهید فلاحی، در خصوص فرزندش گفت: انتخاب رشته و ادامه تحصیل را کاملا به اختیار فرزندمان گذاشته بودیم، اما حقیقتا من مخالف ورود پسرم به حرفه همسرم هستم و این هم به حساب  نگرانی های مادرانه باید گذاشت.

بعد از شهادت وسایلش را از محل کار برایم آوردند ... 

وی با مرور دیگر خاطراتش با شهید فلاحی از علاقه مندی وی به هنر خبر داد و بیان کرد: همچنین عکاس حرفه ای هم بودند، برای من سالها پیش یک دوربین عکاسی خریدند و عکاسی را تا حدودی از همسرم یادگرفتم. یک تابلوی نقاشی کشیده بودم که میگفت «این تصویر دقیقا روستای پدربزرگم است» توی روزمرگی های زندگی متوجه نشدم که با خودش به اداره برده بود، وقتی بعد از شهادت وسایلش را از محل کار برایم آوردند این تابلو هم بین وسایل بود... 

صادق نیا ادامه داد: همسرم روحیه بسیار حساسی داشت، حتی برای یک گربه خیابانی که به راحتی از آن میگذریم، نگران میشد و وقت میگذاشت.  

وی با تاکید بر اینکه، هیج زمانی مثل آن دوره ۱۲ روزه، اضطراب را تجربه نکرده بودم و کلا دو بار طی آن روزها همدیگر را دیدیم، گفت: آن دیدارها هم کوتاه و در حد چند ساعت بود. به توصیه خودش هیچ تماسی در آن چند روز با هم در طول روز نمی‌گرفتیم و فقط هر روز صبح برای اطمینان از سلامتی هم یک پیام «سلام صبح بخیر و شب بخیر عزیزم» را پیامکی ارسال میکردیم.  

صادق نیا درباره روزی که خبر شهادت همسرش را به او دادند گفت: از اتفاقی که افتاده بود بی اطلاع بودم، پسرم را بخاطر جنگ فرستاده بودم شهرستان تا در امان باشد، طبق معمول خودم در منزل تنها بودم و آن روز تا صبح فردا بی‌خوابی و اضطراب عجیبی داشتم، همسایه ام که یک خانم اهل جنوب ایران هستند و خودش جنگ دیده بود  متوجه نگرانی من شده بود. تا اینکه صبح شد و به یکی از اقوام همسرم زنگ‌زدم و گفتند که «حمیدرضا» مجروح شده ولی در بین راه خبر واقعی را به من دادند.  

وی با ابراز ناراحتی از اینکه با اینکه کمتر می توانستیم همدیگر را ببینیم اما ارتباط خیلی خوبی با فرزندمان داشت و عکس های دو نفره قشنگی با هم دارند، گفت: این روزها پسرم را که دچار شوک ناشی از خبر شهادت پدرش شده به دوره های مشاوره روان درمانی میبرم، در حالی که فقط ۱۳ سالش هست پسر بسیار مقاوی است و به گفته مشاور روانشناس درک یک پسر ۱۵ ساله را دارد.  

امیدوارم که چراغ راه پسرش باشد

صادق نیا، با حُزنی فرو خورده اظهار کرد: متاسفانه همسرم در روز تولد گذشته پسرمان کنار ما نبود و ماموریت بودند وگرنه عکس های دو نفره قشنگی میشد گرفت و چند روز بعد از شهادتش سالروز تولد خودش بود که پسرمان کیک تولد همسرم را برش زد و آن کیک را به یکی از خانه های نگهداری بچه های بی سرپرست در رشت اهدا کردیم و الان فقط امیدوارم که چراغ راه پسرش باشد.  

وی افزود: همسرم سرهنگ تمام بود اما در دو جایگاه سرتیپ تمامی (جایگاه شغلی۱۸)در فراجا یعنی مرکز شاهد فراجا و مرکز سایبری سافا فراجا خدمت می‌کرد و آن روز دشمن، دو ساختمان اصلی سافا را هدف بمباران قرار داد که همسرم به همراه سردار «لطفی» و تعداد زیادی از ماموران امنیتی و پلیس به شهادت رسیدند.

صادق نیا با اشاره به اینکه همسرم در لیست ترور موساد بود اضافه کرد: حتی به همسرم پیشنهاد کرده بودند که از منازل سازمانی استفاده کند و محافظ داشته باشد اما خودش قبول نمیکرد.  

روند عادی یک زندگی

وی گفت: با توجه به اینکه هزینه تهیه منزل و اجاره در تهران زیاد بود ما ناگزیر در کرج اقامت داشتیم و همسرم هر روز با اذان صبح از کرج به سمت تهران حرکت میکرد و غروب برمی‌گشتند، و برخی اوقات هم در همان اداره می‌ماندند و این روند حالت عادی زندگی ما بود و مواقعی هم که ماموریت داشتند در استان ها و یا خارج از کشور بودند.  

صادق نیا تصریح کرد: گرچه من نگران بودم ولی خودش می‌گفت بدون محافظ راحت‌تر میتونم زندگی کنم و اینطوری کمتر دیده می‌شوم. البته من هم به عنوان کسی که ۱۵ سال با ایشان زندگی مشترک کردم با قاطعیت می توانم بگویم که به هیچ عنوان اهل تزویر و تجملات نبودند.  

وی در ادامه این جنگ را آزمونی دانست برای ملت ایران که آگاه‌تر شوند و در ادامه دادن راه شهدا و ارزش های آن ثابت قدم باشند.

به گزارش شبستان، سرتیپ دوم شهید حمیدرضا فلاحی متولد سال ۱۳۶۱ در سنگر و از نیروهای فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران(فراجا) بود که حین خدمت در استان البرز به دست عوامل رژیم صهیونیستی به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر مطهرش پنجشنبه ۵ تیرماه ۱۴۰۴ با حضور فرماندار شهرستان رشت، معاون سیاسی استاندار گیلان، مدیرکل سیاسی استانداری، جمعی از مسئولان، نیروهای نظامی، خانواده شهدا و اقشار مختلف مردم در بخش سنگر شهرستان رشت تشییع و سپس در زادگاهش، روستای نصرالله‌آباد سنگر به خاک سپرده شد.

وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگی‌اش بود

کد خبر 1831882

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • همسر شهید فلاحی US ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۵/۱۷
    0 0
    باسلام و درود برروان پاک شهدا و قدردانی از خانواده معظم شهدا همچنین تشکر خاصه از خبرنگارانی که در راه آشنایی با شهدا تلاش می‌کنند.