خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: در روز ۲۶ ژوییه سال ۱۹۴۵، ایالات متحده آمریکا به ژاپن اولتیماتومی بیرحمانه داد: «یا تسلیم، یا نابودی». دو روز بعد، ژاپن این هشدار را رد کرد، بیآنکه بداند چه فاجعهای در راه است.
آمریکا که در سکوت، به سلاحی تازه و مرگبار به نام «بمب اتم» دست یافته بود، بهزودی قدرت ویرانگر آن را به نمایش گذاشت.
هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، تصمیم خود را گرفت: بمباران هیروشیما. اما با یک شرط؛ شهر نباید بلافاصله بمباران گسترده شود. هدف این بود که آثار بمب اتمی بهوضوح مشاهده و ثبت شود. در آن زمان، تقریباً تمامی شهرهای بزرگ ژاپن زیر آتش بمبارانهای متداول قرار داشتند؛ اما هیروشیما سهم خود را از نوع دیگری از جهنم میگرفت.
سحرگاه ششم اوت ۱۹۴۵، در ساعت ۲:۳۰ بامداد، آسمان هیروشیما صاف و بیابر بود؛ شرایط، برای یک آزمون شیطانی "ایدهآل" بود. بمبافکن B-۲۹ با نام «انولا گِی» (نام مادر خلبان، پل تیبتس) از پایگاه آمریکایی در جزایر ماریانا برخاست. تیبتس تنها کسی بود که میدانست چه سلاحی را در دل آسمان ژاپن حمل میکند: بمبی ۴.۵ تنی به نام «لیتل بوی»؛ پسر کوچک.
ساعت ۸:۰۹ صبح، هیروشیما از میان ابرها پدیدار شد. شش دقیقه بعد، در ساعت ۸:۱۵ و ۱۷ ثانیه، بمب رها شد.
دانشآموزان دختر و پسر، همانند روزهای دیگر جنگ، مشغول کار در کارخانههای نظامی یا پاکسازی خرابههای بمبارانها بودند. بیخبر از آنکه تا ثانیههایی دیگر، مرگ از آسمان بر آنان خواهد بارید.
تیبتس، پس از رها کردن بمب، با سرعت به سوی پایگاه بازگشت. او از دور، لحظه انفجار را ثبت کرد؛ لحظهای که به سیاهترین واقعه تاریخ جنگ بدل شد.
هیروشیما، آن روز تابستانی، پذیرای هزاران تن از ساکنان شهرهای اطراف بود؛ آمده بودند تا در پاکسازی ویرانهها کمک کنند. جمعیت شهر حدود ۳۵۰ هزار نفر تخمین زده میشد. با اینکه تابستان بود، اما دانشگاهها و مدارس تعطیل نبودند و دانشجویان و دانشآموزان همچنان در شهر حضور داشتند.
چهلوسه ثانیه پس از رها شدن بمب، در ارتفاع ۶۰۰ متری بالای مرکز شهر، انفجار رخ داد.
سه موج جهنمی، پیاپی هیروشیما را دربر گرفت:
۱. موج حرارت: در کسری از ثانیه، گرمایی معادل چند میلیون درجه آزاد شد. در شعاع یک کیلومتر، همه چیز ـ از انسان گرفته تا ساختمانها ـ بخار شد. آسمان، به شعلهای بیامان بدل گشت و زمین زیر پای مردم، به تنور مرگ تبدیل شد.
۲. موج انفجار: گازهای داغ، با سرعتی برابر با ۱۰۰۰ کیلومتر بر ساعت، چون دیواری کوبنده، در شعاع دو کیلومتر همه چیز را به خاک و غبار بدل کرد. ساختمانها، انسانها، درختها... هیچکس فرصت فرار نیافت.
۳. تشعشعات رادیواکتیو: و در نهایت، مرگی خاموش و بیپایان؛ مرگ با تأخیری شوم. تشعشعاتی که در آن روز آزاد شد، تا ماهها و سالها بعد، جان هزاران نفر را گرفت. از ابتلا به سرطانهای گوناگون تا تولد کودکان ناقصالخلقه، آثار آن بمب تا نسلها بعد ادامه یافت.
بمب «یتل بوی» قدرتی برابر با ۱۳ هزار تن TNT داشت. در همان ساعات نخست، حدود ۸۰ هزار نفر کشته شدند و ۷۰ هزار نفر مجروح. اغلب این مجروحان نیز در روزها و هفتههای بعد جان سپردند. این آمار، جدای از دهها هزار نفریست که در سالهای بعد، قربانی بمب شدند.
سه روز بعد، در ۹ اوت، این فاجعه در ناگازاکی تکرار شد.
آمریکا، با سردی تمام، در بیانیهای رسمی اعلام کرد: «ما بمبی بر هیروشیما افکندیمhttps://shabestan.news/xkzTG که قدرت خورشید را در خود داشت. ما موفق به مهار انرژی عالم شدیم.»
اما آنچه رخ داد، مهار نبود؛ ویرانی مطلق بود. آن روز، انسانیت در هیروشیما سوخت. آفتاب، در آسمان این شهر خاموش شد و سایهای سنگین از مرگ و درد، قرنها بر سر بشریت گسترده شد.
هیروشیما، فقط شهری سوخته نبود؛ یادآور خطاییست که بشر هنوز تاوانش را میپردازد. لکهای تیره در تاریخ بشریت، که حتی گذر قرنها نیز توان زدودنش را ندارد.
نظر شما