به گزارش خبرنگار فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان؛ زبان فارسی در کالبد آثار ادبی و فلسفی فاخر خود ماندگار شده است. یکی از مهمترین امتیازهای زبان فارسی سابقه طولانی آن است. هزار سال حضور فعال و گسترده زبانی فارسی که حامل پیام های گوناگون فکری و فلسفی و گونههای ادبی فاخری چون شعر حماسه، شعر عرفانی اسلامی بوده موقعیتی به این زبان بخشیده که کار تقویت آن را در مقایسه با دیگر زبانها آسانتر میکند؛ این ویِژگیها عامل ماندگاری زبان میشود اما مسئولیت ما و متولیان زبان این است که با ارج نهادن به زبان فارسی و برنامهریزی و ایجاد زمینههای پیشرفت آن، این امانت را از دستبرد خزان حفظ کنیم.
اما متاسفانه امروزه زبان فارسی به دلایل مختلف در حال دگرگونی است، به نظرم در دهههای آینده، چیزی به نام زبان فارسی به آن معنایی که اکنون داریم، نخواهیم داشت. شاید کمترین مشکل این تغییر، شکل سخن گفتن که در بعضی مواقع حتی اخلاق را نشانه می رود، بیگانه شدن نسل امروز با متون ادبی گذشتگان باشد. در گذشته جوانان از به کار بردن اصطلاحات و واژگان رکیک بین خانواده شرم داشتند ولی امروزه شاهد هستیم که به راحتی این واژگان به درون خانه ها راه یافته است و چه بسا بزرگترهایی جهت هم نوایی با جوانان شکل سخن گفتنشان را تغییر داده اند. در جامعه ما به دلیل بی قاعدگی، نقص آموزشی، پرورشی و تربیتی شاهد چنین الگو برداری های غلطی از سوی جوانان بوده ایم. رسانه ها و تلویزیون، علی الخصوص برنامه های ورزشی و فوتبالی نقش بسیار زیادی در این الگو دهی داشته اند. افزون بر آن شبکه های اجتماعی، چت کردن و جوک سازی هم تاثیر بسزایی در شکل گیری این روند داشته است. لذا در این خصوص خبرنگار فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان گفتگویی با دکتر «اسدالله معظمی گودرزی» ادیب، زبان شناس، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی انجام داده است که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

دکتر گودرزی معظمی با اشاره به دلایل ضعف و ناکارآمدی آموزشها در زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و زبان معیار کشورمان اظهار کرد: پرسش شما بسیار بنیادی و ریشهدار است و هم وجه نظری دارد و هم وجه کاربردی، و میتوان آن را از منظر زبانشناسی، آموزش، جامعهشناسی، تاریخنگری، و حتی روانشناسی فرهنگی بررسی کرد. در ادامه، دلایل ضعف و ناکارآمدی آموزشهای مربوط به زبان فارسی (بهویژه در مدارس و نظام آموزشی رسمی ایران) را در قالب چند محور کلیدی و تحلیلی عرض می کنم.
وی نبود نظریه بومیسازیشده در آموزش «زبان معیار» را یکی از این دلایل عنوان کرد و گفت: آموزش زبان فارسی بهویژه در مقاطع ابتدایی و متوسطه، عمدتاً بر پایهی دستور سنتی و روشهای اقتباسشده از ساختار آموزش زبانهای اروپایی (بهویژه زبان فرانسه و عربی کلاسیک) استوار بوده است. در این میان، ما فاقد یک نظریه آموزش زبان فارسی هستیم که مبتنی بر ویژگیهای زایشی، صرفی-نحوی، و بافتمحور زبان فارسی معاصر باشد. نتیجه آن، ایجاد شکاف میان زبان آموزشدیده (مدرسی) و زبان استفادهشده (زنده) است.
رویکرد صوری و تهی از معنا در آموزش
گودرزی، رویکرد صوری و تهی از معنا در آموزش را یکی دیگر از دلایل ضعف و ناکارآمدی آموزشها درباره زبان فارسی عنوان کرد و افزود: بخش زیادی از آموزش زبان فارسی در مدارس (چه در حوزهی خواندن، نوشتن، دستور، و حتی انشا) بهصورت حافظهمحور، قالبی و گسسته از بافت زبانی واقعی انجام میشود. آموزش دستور زبان (مانند فاعل، مفعول، وابسته پیشین، وابسته پسین...) بیشتر جنبهی مکانیکی دارد تا تحلیلی. در نتیجه دانشآموز صرفاً نام اجزا را حفظ میکند بیآنکه درک درستی از کاربرد و معنای آن در بافت داشته باشد.
فاصلهی میان زبان معیار و گویشهای محلی
این استاد دانشگاه با اشاره به فاصلهی میان زبان معیار و گویشهای محلی بیان کرد: در بسیاری از نقاط ایران، زبان مادری کودکان (کردی، ترکی، عربی، لری، بلوچی و...) با فارسی معیار تفاوت دارد. این مسئله باعث میشود کودک، نهتنها با یک زبان جدید روبهرو شود، بلکه در مسیر آموزش آن زبان نیز احساس بیگانگی، سرکوب زبانی، یا اضطراب زبانی کند. آموزش زبان فارسی در این موارد بدون طراحی «پلهای زبانی» انجام میشود.
وی به بیتوجهی به ادبیات کودک و زبان خلاق اشاره کرد و افزود: در آموزش رسمی، کمتر به گسترش مهارتهای زبانی از طریق داستان، بازیهای زبانی، شعر کودکانه، و تجربهی زبان در بافتهای خلاقانه پرداخته میشود. در نتیجه زبان بهجای آنکه زنده، سیال و لذتبخش باشد، به امری خشک، هنجاری و تحمیلی بدل میشود.
بحران هویتی زبان فارسی در رسانهها و فضاهای عمومی
دکتر گودرزی با بیان اینکه بحران هویتی زبان فارسی در رسانهها و فضاهای عمومی نیز از جمله دلایل ضعف و ناکارآمدی آموزشها درباره زبان فارسی است اظهار کرد: کودکان و نوجوانان امروزی در محیطی رشد میکنند که در آن زبان نوشتاری رسمی با زبان شبکههای اجتماعی، سریالها، فیلمها و زبان روزمره فاصله دارد. این گسست زبانی باعث میشود زبان فارسی معیار بهصورت «زبان رسمی و بیگانه» در ذهن نوجوانان شکل گیرد، نه «زبان خودی». این وضعیت شکاف هویتی میان فرد و زبان را تشدید میکند.
پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی خاطر نشان کرد: معلم زبان فارسی غالباً بهدرستی در حوزههای زبانشناسی کاربردی، آموزش زبان دوم، نشانهشناسی و تحلیل گفتمان تربیت نمیشود. در نتیجه آموزش زبان بهجای آنکه پویا، دانشمحور و متناسب با نیازهای نسلی باشد، کلیشهای و تکراری میماند. در بسیاری از موارد، حتی خود معلم بهزبان فارسی معیار مسلط نیست.
نبود ارزیابیهای دقیق عملکرد زبانی
وی بیان کرد: در نظام آموزشی ایران، «ارزشیابی» زبان بهجای آنکه مبتنی بر توانایی تولید متن (نوشتن، سخنگویی، درک شنیداری و خوانداری) باشد، مبتنی بر اطلاعات حفظشده و قالبهای انشایی است. بنابراین آموزش زبان با هدف ارتباط مؤثر و تولید معنا صورت نمیگیرد، بلکه تبدیل به آزمونمحوری و پاسخدهی فرمولمند میشود.
این استاد دانشگاه، نگاه تقدسآمیز به زبان ادبی بهجای نگاه کاربردی از دیگر دلایل ضعف زبان عنوان کرد و افزود: در نظام آموزشی ما، زبان ادبی کلاسیک (نظامی، سعدی، حافظ، فردوسی...) بر زبان کارکردی، امروزی غلبه دارد. این تقدسگرایی باعث میشود زبان به پدیدهای آرمانی و تاریخی تبدیل شود که ربط اندکی به زیست روزمره دانشآموز دارد.
کمبود منابع کمکآموزشی خلاق و تعاملی
این زبان شناس گفت: کتابهای درسی زبان فارسی اغلب خشک، فاقد طراحی گرافیکی و دور از استانداردهای آموزشی جهانی هستند. منابع کمکآموزشی تعاملی، چندرسانهای و بومیشده که زبان را بهصورت بازیمحور و در بستر فناوری آموزش دهند، یا کماند یا استفاده از آنها نظاممند نیست.
نگاه ابزاری به زبان، نه هویتی
دکتر گودرزی تصریح کرد: در آموزش رسمی، زبان فارسی غالباً بهعنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم دیگر (دین، تاریخ، انقلاب، اخلاق) دیده میشود، نه بهعنوان یک موجود زندهی مستقل، فرهنگی و هویتی. این نگاه ابزاری موجب میشود زبان فارسی هویتساز نباشد، بلکه تنها واسطهای برای نمره یا تهذیب اجباری تلقی شود.
نظر شما