به رسمیت شناختن فلسطین؛ دیپلماسی نمادین غرب برای پوشاندن دستان خون آلود

در حالی که تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه به ماه بیست‌ودوم خود رسیده و تلفات انسانی از مرز ۶۰ هزار نفر عبور کرده است، موجی از تحرکات دیپلماتیک در اروپا برای به‌رسمیت‌شناختن کشور فلسطین در جریان است. با اینکه برخی این اقدامات را نشانه‌ای از بیداری وجدان بین‌المللی می‌دانند، اما پشت پرده این به رسمیت شناختن ها، انگیزه‌هایی پیچیده‌تر، از جمله فشارهای مردمی، تنگناهای سیاسی و منافع استعماری نهفته است.

خبرگزاری شبستان، گروه بین الملل: در این روزها، عرصه سیاسی بین‌الملل شاهد موجی پرشتاب از تحرکات دیپلماتیک برای به‌رسمیت‌شناختن کشور فلسطین است. نزدیک به ۱۵ کشور اروپایی از جمله فرانسه، انگلیس، کانادا، نروژ، پرتغال و اسپانیا اعلام کرده‌اند که در آینده نزدیک چنین اقدامی را انجام خواهند داد.

در همین حال، پاریس نیز فراخوانی جمعی برای دیگر کشورهای اروپایی صادر کرده تا به این مسیر بپیوندند.

این تحرکات در حالی رخ می‌دهد که نوار غزه بیش از ۶۵۰ روز است که تحت شرایط جنگی تمام‌عیار قرار دارد. ارتش رژیم اشغالگر از هیچ جنایتی فروگذار نکرده و ساکنان غزه با یکی از نژادپرستانه‌ترین جنگ‌های تاریخ معاصر روبه‌رو هستند؛ جنگی که در آن از تمامی ابزارهای ممنوعه برای کشتار، آتش‌زدن، گرسنگی‌دادن، محاصره و کوچ اجباری استفاده شده است.

در حالی که جامعه جهانی بیش از ۲۲ ماه در برابر این جنایت‌ها تنها به صدور بیانیه‌های محکومیت و نشست‌های تکراری بسنده کرده ، به یکباره موج دیپلماتیک همزمان با تندتر شدن لحن جامعه جهانی به‌ویژه اروپاعلیه جنایات رژیم صهیونیستی ایجاد شد که این امر  سؤالات زیادی درباره انگیزه‌های واقعی این تحرکات در این زمان مشخص ایجاد کرده است

در حالی که جامعه جهانی بیش از ۲۲ ماه در برابر این جنایت‌ها تنها به صدور بیانیه‌های محکومیت و نشست‌های تکراری بسنده کرده بود، با عبور شمار شهدا از ۶۰ هزار نفرکه شامل بیش از ۱۸ هزار کودک، ۱۲ هزار زن و ۴۴۰۰ سالمند می‌شودو تخریب حدود ۹۰ درصد از غزه، ناگهان تحرکی بین‌المللی شکل گرفت.

در پی تغییر در افکار عمومی جهان و افزایش حمایت‌ها از مردم فلسطین، کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری به صف به‌رسمیت‌شناسی دولت فلسطین پیوستند.

این موج دیپلماتیک همزمان با تندتر شدن لحن جامعه جهانیبه‌ویژه اروپاعلیه جنایات رژیم صهیونیستی، سؤالات زیادی درباره انگیزه‌های واقعی این تحرکات در این زمان مشخص ایجاد کرده است. چرا اکنون؟ چرا پس از گذشت دو سال از جنایات مستمر، تازه صدای اروپا بلند شده است؟ و این‌که آیا این به‌رسمیت‌شناختن ها در میدان عملی تأثیری خواهند داشت؟

چرا حالا؟

این پرسش اساسی مطرح است که چرا این تحرکات دیپلماتیک در حالی انجام می‌شوند که کشتار در غزه همچنان ادامه دارد؟ شکاف عمیقی بین این «پیروزی‌های سیاسی» و واقعیت سیاه میدان نبرد وجود دارد؛ جایی که نه از آتش‌بس خبری هست و نه از توقف جنایت.

فشارهای مردمی، فشارهای سیاسی و پراگماتیسم اروپایی از جمله عوامل ترغیب غرب برای به رسمیت شناختن فلسطین است.

فشارهای مردمی

افزایش اعتراضات مردمی در بسیاری از پایتخت‌های اروپایی علیه اسرائیل و جنایاتش به نقطه‌ای رسیده که تبدیل به بحران برای دولت‌ها شده است؛ به‌ویژه با وجود جمعیت‌های عرب و مسلمان تأثیرگذار در جوامع اروپایی.

موج همدلی فضای عمومی جهانی با فلسطین دیگر قابل مهار نیست، این موضوع به یک گلوله آتشین غلتان تبدیل شده است که نمی‌توان با زور یا خشونت با آن مقابله کرد. این امر بسیاری از دولت‌های اروپایی را که خود را در یک دوراهی اخلاقی بزرگ یافته‌اند، مجبور کرده است تا مواضع خود را در مورد این جنگ، به ویژه پس از تشدید گفتمان هایی که این کشورها را به همدستی با اسرائیل در این نسل‌کشی متهم می‌کند، مورد بازنگری قرار دهند.

فشارهای سیاسی

تجاوزات مداوم اسرائیل و صحنه‌های وحشتناکی که لحظه به لحظه از قلب نوار غزه پدیدار می‌شوند، دولت‌های اروپایی را در یک دوراهی سیاسی بزرگ قرار داده است، چه در رابطه با مردم خود و چه در مواجهه با اصول، اخلاق و مبانی انسانی و تمدنی که ادعای حمایت از آنها را دارند.

اقداماتی که چندین کشور در این قاره برای مقابله با این نسل‌کشی انجام داده‌اند، مانند به رسمیت شناختن فلسطین توسط ایرلند، اسپانیا و نروژ، فشار بیشتری را بر دولت‌های اتحادیه اروپا وارد کرده است. این وضعیت با صدور حکم بازداشت نتانیاهو و یوآو گالانت، وزیر جنگ سابق، توسط دادگاه بین‌المللی کیفری در نوامبر 2024، پیچیده‌تر شد. این امر رهبران این قاره را در موقعیت بسیار شرم‌آوری قرار داده است، زیرا نادیده گرفتن این تصمیمات، عملاً دادگاه و سایر نهادهایی را که اروپا به آنها متکی است، تضعیف می‌کند.

پراگماتیسم اروپایی

در سطحی عمیق‌تر، تشدید اوضاع در غزه و تجاوز بی‌پایان رژیم صهیونیستی می‌تواند از کنترل خارج شود و منافع امپراتوری‌های اروپایی در خاورمیانه، به ویژه فرانسه و انگلیس را که گسترده‌ترین و عمیق‌ترین منافع را در منطقه دارند، تهدید کند.

برهمین اساس، صداهایی در داخل رژیم صهیونیستی تمایل دارند که به رسمیت شناختن کشور فلسطین را نه تنها به عنوان یک اقدام نمادین همبستگی با مردم فلسطین، بلکه به عنوان یک ابزار فشار سیاسی بر این رژیم برای وادار کردن آن به مشارکت در روند حل و فصل و توقف جنگ جاری ببینند. این امر به ویژه با توجه به بن‌بست سیاسی و شکست گزینه‌های دیپلماتیک سنتی صادق است.

این امر مانع از خارج شدن اوضاع از کنترل و عبور از خطوط قرمزی می‌شود که در صورت عبور، منافع غرب را در تیررس مستقیم قرار می‌دهد. از طریق این اقدام، اروپا همچنین تلاش می‌کند تا نفوذ از دست رفته خود در خاورمیانه را بازیابد و از طریق آرمان فلسطین به دنبال جای پایی در منطقه باشد.

این در حالی است که هژمونی آمریکا و انحصار کامل آن بر عرصه سیاسی و اقتصادی در حال وقوع است و اروپا پس از آنکه فرش از زیر پای استعمارگران پیر کشیده شد، در تلاش است تا دوباره به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در صحنه منطقه‌ای ظهور کند.

مسئله آن است که به‌ رسمیت‌شناختن کشور فلسطینی باید به معنای موجودیت واقعی یک کشور با حکومت، اقتصاد، ارتش و استقلال سیاسی باشد؛ نه یک منطقه تحت اشغال که حتی حق تعیین سرنوشت هم ندارد.

به‌رسمیت‌شناختن فلسطین چه تأثیری دارد؟

سازمان آزادی‌بخش فلسطین از سال ۲۰۱۱ مسیر دیپلماتیکی برای کسب به‌رسمیت‌شناختن گسترده بین‌المللی در پیش گرفته است و امروز بیش از ۱۵۰ کشور فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند. اما در میدان عمل، این به‌رسمیت‌شناختن ها به استقلال واقعی، توقف جنایت‌ها یا پایان اشغال منجر نشده‌اند.

مسئله آن است که به‌ رسمیت‌شناختن کشور فلسطینی باید به معنای موجودیت واقعی یک کشور با حکومت، اقتصاد، ارتش و استقلال سیاسی باشد؛ نه یک منطقه تحت اشغال که حتی حق تعیین سرنوشت هم ندارد.

با این حال، ارزش نمادین و سیاسی این به‌رسمیت‌شناختن ها انکارناپذیر  است. آن‌ها نشانگر سایش تدریجی حمایت بین‌المللی از رژیم صهیونیستی و عقب‌نشینی از اجماع دیپلماتیک سابق‌اند. این تحرکات می‌توانند بستر را برای اقدامات جدی‌تر مانند تحریم یا طرح‌های شورای امنیت فراهم کنند، به‌ویژه اگر از سوی قدرت‌های دائم عضو شورای امنیت پشتیبانی شوند.

نگرانی اصلی اسرائیل از شکل و قالب این موج جدید است؛ نه محتوا. آن‌ها کشور فلسطینی را با مشخصاتی می‌خواهند که عملاً تحت سلطه امنیتی اسرائیل باشد: بدون سلاح، بدون استقلال، بدون قدرت تصمیم‌گیری، و تنها یک نهاد اداری خنثی که به حفظ وضع موجود کمک کند.

آیا این روند اسرائیل را نگران می‌کند؟

تجربه سال ۲۰۱۴ و به‌رسمیت‌شناختن فلسطین توسط سوئد نشان می‌دهد که حتی « به‌رسمیت‌شناختن مهم» نیز تأثیر چندانی بر سیاست‌های تل‌آویو ندارند.

اسرائیل با تکیه بر حمایت آمریکا و ضعف کشورهای عربی، به سیاست تهدید و امتیازگیری ادامه داده و در عمل هیچ‌گاه پاسخ‌گوی چنین تحرکاتی نبوده است.

نگرانی اصلی اسرائیل از شکل و قالب این موج جدید است؛ نه محتوا. آن‌ها کشور فلسطینی را با مشخصاتی می‌خواهند که عملاً تحت سلطه امنیتی اسرائیل باشد: بدون سلاح، بدون استقلال، بدون قدرت تصمیم‌گیری، و تنها یک نهاد اداری خنثی که به حفظ وضع موجود کمک کند.

اروپا ابزارهای زیادی برای اعمال فشار واقعی در اختیار دارد، از تحریم‌ها گرفته تا ممنوعیت فروش سلاح و قطع همکاری‌های اقتصادی. اما امتناع از استفاده از این ابزارها نشان می‌دهد که این حمایت‌ها بیشتر جنبه «مماشات سیاسی» دارند تا تغییر واقعی در سیاست

اروپا واقعاً به دنبال چیست؟

سؤال اصلی باقی می‌ماند که آیا به‌رسمیت‌شناختن فلسطین حداکثر چیزی است که اروپا می‌تواند ارائه دهد؟ پاسخ در تناقض آشکار میان شعارها و واقعیت نهفته است. در حالی که اروپا سخن از همبستگی می‌گوید، تجارت تسلیحاتی و اقتصادی‌اش با اسرائیل همچنان ادامه دارد.

اروپا ابزارهای زیادی برای اعمال فشار واقعی در اختیار دارد، از تحریم‌ها گرفته تا ممنوعیت فروش سلاح و قطع همکاری‌های اقتصادی. اما امتناع از استفاده از این ابزارها نشان می‌دهد که این حمایت‌ها بیشتر جنبه «مماشات سیاسی» دارند تا تغییر واقعی در سیاست.

موج به‌رسمیت‌شناختن های اخیر، هرچند در ظاهر یک پیشرفت دیپلماتیک به شمار می‌آید، اما بدون ترجمان عملی به اقدامات الزام‌آور، در بهترین حالت یک موفقیت نمادین باقی خواهد ماند. شرط بهره‌برداری از این موقعیت، نه اعتماد بی‌چون‌وچرا به نیات اروپا، بلکه ساختن روی آن به‌عنوان پله‌ای برای فشار بیشتر بر اشغالگران صهیونیستی است؛ بی‌آن‌که در دام خوش‌بینی ساده‌لوحانه یا افسانه‌های نجات از بیرون افتاد.

کد خبر 1830761

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha