به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و اجتماع خبرگزاری شبستان، در فضای پرچالش امروز کشور، که انسجام اجتماعی و آرامش روانی جامعه از مهمترین نیازهای راهبردی به شمار میرود، نقش رسانهها – بهویژه رسانه ملی – نقشی دوچندان حساس و تعیینکننده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در آخرین سخنان خود با صراحت تأکید کردند که «اعتراض و انتقاد باید با تحقیق، اطلاعیابی و لحن قابل قبول انجام شود». این توصیه برخاسته از یک تحلیل دقیق امنیتی – اجتماعی بود؛ تحلیلی که اهمیت زبان و گفتار را در فضای ملتهب داخلی و معادلات پیچیده خارجی درک میکند.
با این همه، برخلاف انتظار، در روزهای اخیر شاهد نمونههایی تأسفبار از بیملاحظگی گفتاری در تریبونهای رسمی بودهایم. نمونه اخیر، اظهارات یکی از مجریان شناختهشده صداوسیما بود که در قامت «استاد و کارشناس»، با بیانی طعنهآمیز و در سطح ادبیات کودکانه، وزیر امور خارجه کشور را – آن هم در شرایطی که در خط مقدم دیپلماسی برای صیانت از منافع ملی ایستاده – به سخره گرفت.
جایگاه رسانه ملی و انتظار نظام
رسانه ملی در جمهوری اسلامی ایران، برخلاف بسیاری از کشورها، نهادی صرفاً رسانهای نیست. ریاست آن مستقیماً از سوی رهبر انقلاب تعیین میشود و از همین رو، نسبت آن با سیاستهای کلان نظام، نسبت وثیق و تنگاتنگی است. انتظار حداقلی این است که رسانهای با این سطح از جایگاه، بیش از دیگران مجری توصیههای علنی و راهبردی رهبر انقلاب باشد، بهویژه در بزنگاههایی که جامعه در معرض موجسازیهای رسانهای دشمن و بحرانهای ساختگی قرار دارد.
اینکه در چنین شرایطی، برخی مجریان – که به اتکای شهرت رسانهای خود، پشتوانهای از اعتماد عمومی دارند – بیمحابا و بدون دقت در بار معنایی سخنان خود، بر طبل تفرقه میکوبند و چهرههای رسمی نظام را با لحن تحقیرآمیز خطاب قرار میدهند، علاوه بر اینکه با اصول حرفهای روزنامهنگاری و رسانهداری ناسازگار است، مستقیماً در تقابل با پیام وحدتآفرین رهبری نیز قرار دارد.
مجریگری یا تریبونداری جناحی؟
این نخستین بار نیست که برخی چهرههای آنتن، فراتر از جایگاه کارشناسی یا مجریگری خود، وارد حوزه قضاوتهای جناحی و هیجانی میشوند. تجربه نشان داده که اینگونه برخوردها، اگرچه ممکن است در لحظه برای بخشی از افکار عمومی هیجانآفرین باشد، اما در میانمدت، به بیاعتمادی، دوگانگی و تقابل درونزا دامن میزند.
بدتر آنکه، برخی از این اظهارات، به شکل همزمان با موجسازیهای رسانههای بیگانه همپوشانی پیدا میکنند؛ موجهایی که هدف غاییشان تضعیف دیپلماسی، بیاعتبارسازی دولت مستقر و شکستن انسجام تصمیمگیری در کشور است.
سکوت نهادهای ناظر؛ ادامه یک روند مخرب؟
اگرچه ممکن است برخی اینگونه اظهارات را در زمره مصادیق «آزادی بیان» یا «نقد رسانهای» تلقی کنند، اما تفاوت میان نقد مسئولانه و تخریب هیجانی، تفاوتی اساسی است. نقد آگاهانه مبتنی بر اطلاع، ادب و انگیزه اصلاح است؛ اما آنچه در برخی تریبونهای رسمی میشنویم، بیش از آنکه رنگ اصلاح داشته باشد، به حاشیهسازی، شایعهافکنی و تضعیف تصمیمگیران کشور شباهت دارد.
در این میان، وظیفه نهادهای ناظر و حافظان امنیت ملی، بهویژه در حوزه رسانه، سنگینتر از همیشه است. ادامه این روند – که در آن مجری یا کارشناس تلویزیونی، بهراحتی به منتقدی بیپروا علیه دستگاههای رسمی تبدیل میشود – مغایر با مصالح ملی و در تضاد با مواضع رسمی نظام است که بارها بر حفظ وحدت، اعتمادسازی عمومی و تقویت جبهه مقاومت ملی تأکید کرده است.
نقد، بله؛ توهین، هرگز
جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به گفتوگوی سازنده، نقد مستدل و آرامش نیاز دارد. نقدهایی که بر پایه منطق و شواهد و با نگاهی دلسوزانه به آینده کشور مطرح شود، قطعاً میتواند مفید و موثر باشد. اما ادبیاتی که فاقد صرافت ملی است و از پشتوانه تحقیق و درایت بیبهره، تنها بر دامنه سوءتفاهمها و شکافهای اجتماعی خواهد افزود.
اگر قرار باشد رسانه ملی، به جای تقویت اعتماد، به میدان نزاعهای لفظی و جناحی تبدیل شود، آنگاه دیگر تریبون وحدت نخواهد بود، بلکه به چالشی برای همبستگی ملی بدل میشود. رسانه ملی باید از مجریان خود بخواهد پیش از هر اظهار نظر، مسئولیت اجتماعی تریبونشان را درک کنند؛ چراکه امروز، ایران بیش از هر زمان دیگری، به زبان مشترک نیاز دارد.
نظر شما