مردی از تبار غدیر در قاب سه‌شنبه‌های تکریم

قاب سه‌شنبه‌های تکریم این‌بار تصویر مردی از تبار غدیر را نشان داد و پرده‌ای از زندگی ساده اما عمیق او را کنار زد؛ از روزی که با جمله‌ای تلخ و شیرین به خواستگاری آمد تا رؤیایی که خبر از عید وصال داد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ همزمان با سه‌شنبه‌های شهدایی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد؛ این برنامه با همراهی کانون فرهنگی هنری مسجد حضرت ابالفضل علیه‌السلام شهربابک در دیدار با خانواده شهید علی اسدی از شهدای غدیر استان، سه‌شنبه(۲۴ تیر) برگزار شد.

مردی از تبار غدیر در قاب سه‌شنبه‌های تکریم

در این برنامه که امام جمعه، رئیس بنیاد شهید، شهردار، روابط عمومی نماینده مجلس حضور داشتند؛ از خانواده شهید تجلیل شد.

در حقیقت در امتداد سه‌شنبه‌هایی که به یاد شهیدان در کانون‌های مساجد مزین می‌شود؛ قاب تکریم این‌بار تصویر مردی از تبار غدیر را نشان داد و پرده‌ای از زندگی ساده اما عمیق او را کنار زد؛ از روزی که با جمله‌ای تلخ و شیرین به خواستگاری آمد تا رؤیایی که خبر از عید وصال داد.  

مردی از تبار غدیر در قاب سه‌شنبه‌های تکریم

شهید علی اسدی متولد شهریورماه ۱۳۴۹ بود که در سقوط هواپیمای ایلوشین سپاه پاسداران در شب عید غدیر سال ۱۳۸۲ و شهادت ۲۷۵ پاسدار، او نیز آسمانی شد.

شهید اسدی ۳ خواهر و ۲ برادر  دارد و در سال  ۱۳۷۰ با دختر عمه‌اش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۲ دختر و یک پسر شد.

مردی از تبار غدیر در قاب سه‌شنبه‌های تکریم

در این برنامه ضمن تجلیل از مقام شامخ شهید، بازتابی از سبک زندگی، روح ایمان و ایثار و لحظات تأثیرگذار آن شهید والامقام توسط همسرش روایت شد.

همسر شهید گفت: در زمان خواستگاری، به من گفتند: خوب فکر کن، بعد جواب بده؛ شاید ازدواج کنیم و هفته‌ی دیگر من نباشم، حتی جنازه‌ام هم برنگردد.» این جمله‌ی سنگین اما از همان آغاز خواستگاری در ذهن همسرش ماند.

وی ادامه داد: وقتی کرمان ساکن بودیم؛ روزی، نوعروسی که در طبقه بالای ما در مجتمع زندگی می‌کرد، برای گرفتن نخود به خانه‌مان آمد. نخودها را در زودپز ریخته بودم تا برای آبگوشت آماده شوند. اما شهید، بدون تردید، محتوای زودپز را داخل آبکش ریخت و نخودها را به همسایه داد و گفت: خودمان چیزی دیگر می‌خوریم.

همسر شهید اسدی پس از اشاره به روح سخاوت در وجود شهید؛ اظهار  کرد: او واقعاً فرشته‌ای بود در قامت انسان؛ دل‌بسته‌ی دنیا نبود و از مادیات عبور کرده بود.

وی ادامه داد: چند روز قبل از شهادت، با لباس پلنگی از لشکر ثارالله برگشت. دکمه‌های لباسش را باز کرد و گفت: اتفاقی در راه است.

مردی از تبار غدیر در قاب سه‌شنبه‌های تکریم

وقتی علت را پرسیدم، گفت: خواب دیدم دوستان شهیدم دنبال من می‌دوند، در دستشان لیوان شربتی بود. پس از مدتی، مرا گرفتند و مقدار کمی از شربت ته لیوان را به دهانم ریختند. حالا که بیدار شده‌ام، می‌دانم چه سعادتی در انتظار من است.

در این جلسه همچنین مشکلات خانواده‌ی شهید مطرح شد و مسئولین قول دادند که در حد توان، مسائل را پیگیری و رفع کنند.

کد خبر 1827761

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha