به گزارش خبرگزاری شبستان از فارس، در شهرستان استهبان، آنگاه که شب عاشورا سایهاش را بر بامها میگستراند و صدای نوحه، کوچهها را پر میکند، آیینی ریشهدار و منحصر بهفرد آغاز میشود که محلیها آن را «چارچوگردانی» مینامند.
برخلاف نام نسبتاً سادهاش، چارچو پدیدهای پیچیده در حافظه آیینی مردم این منطقه است؛ ترکیبی از فرم، باور و جمعی از تنهای جوان که به حرمت کربلا به حرکت درمیآیند.
چارچو؛ تلاقی هنر و حماسه
در نگاه نخست، چارچو ساختاری است چوبی با کف مستطیلی و دیوارههایی از شیشه که در درون خود مفاهیمی نمادین را پنهان کرده است. نه تابوت است، نه حجله، اما واجد نشانههایی از هر دو. مکعبی آیینی که شب عاشورا در میانه حسینیه محله اهر جای میگیرد تا چند لحظهای، مرکز ثقل سوگواری مردمی شود که نسل به نسل، این سنت را به یاد دارند.

آیین چارچوگردانی، با سینهزنی دایرهایشکل آغاز میشود؛ حرکتی موزون و آرام، آغازی برای طوفانی عاطفی که بهتدریج شکل میگیرد. پس از آن، جوانانی سیاهپوش، با ضربآهنگی یکنواخت بر سر میزنند و نوحههایی را تکرار میکنند که ترجمان سوگ و پایداریاند.
در این میان، ۱۶ تن از جوانان چارچو را از زمین برمیدارند و آن را سه بار در میدان میچرخانند. این چرخش، نوعی سلوک آیینی است که بین زمین و آسمان، بین مرگ و حیات، نوعی مکاشفه عاطفی و معنوی خلق میکند.
بازگشت به سکون، بازگشت به انتظار
با پایان یافتن چرخش، چارچو به ساختمان حسینیه بازمیگردد؛ به جایگاه همیشگیاش که برای یک سال دیگر پذیرایش خواهد بود. این بازگشت، بهسان به خاکسپاری قهرمانی است که هر سال باید زنده شود و دوباره بمیرد، تا یاد آن از حافظه جمعی زدوده نشود.
چارچو در این وضعیت، نمادی از تداوم سوگمندی و تعهد جمعی به یک حافظه تاریخی است.

میراثی بومی در گفتمان عزاداری ملی
چارچو استهبان را میتوان در امتداد نخلگردانی یزد، علمگردانی خراسان یا تعزیه اراک دانست؛ تجلیات متنوع یک سوگواری یگانه که در جغرافیاهای گوناگون، رنگ و فرم خاص خود را یافته است.
چارچو بخشی از پازل بزرگ آیینهای شیعی ایرانی است؛ آیینهایی که هویت مذهبی و فرهنگی مردم را شکل داده و همچنان با تداومشان، گذشته را در حال حفظ میکنند.
آنچه این شبها در استهبان میچرخد، حافظهای است که در گردش سهبارهاش، تاریخ و عاطفه را به هم گره میزند.
نظر شما