به گزارش خبرگزاری شبستان، در تقویم هیچکس ننوشتهاند که محرم از کجا شروع میشود. آغازش نه با ماه و خورشید است، نه با اذان و افق؛ محرم با صداها میآید. صدای میخهایی که از صندوقچه بیرون میآیند تا پرچمهای مشکی را به دیوار بزنند. با کوبههایی که آرامتر و کشدارتر از همیشه بر در خانهها کوبیده میشوند. با صدای مادربزرگها که سفارش میکنند «بوی پیاز داغ باید بپیچه تو کوچه، تا بفهمن داریم برای امام حسین(ع) غذا میپزیم».
هر شهری، هر محلهای، از دل کوچهپسکوچههایش به شکلی خاص برای این مهمانی آماده میشود. محرم که میرسد، رسمها از گنجه بیرون میآیند. ظروف مسی برق انداخته میشوند، سفرههای پارچهای مادری روی زمین پهن میشوند و آن پیرمردی که تمام سال ساکت بود، حالا دوباره توی صفِ همزدن دیگ ایستاده است.
این غذاها، هر کدام یک روایتاند. هر دیگ نذری، یک دستنوشتهی تاریخی است، با امضای نسلها. قاشقهایی که در این دیگها میچرخند، دارند حافظهی یک ملت را هم میچرخانند. حافظهای که در آن شلهی مشهدی یک پیمانِ سالانه است. قیمهی بوشهری و شکرپلویش نیز درهمتنیدگی باورهاست.
در خانههایی که تا همین دیروز صدای سوزندوزی و دوختن پرچم میآمد، حالا دیگهای حلیم قلقل میکنند. آش بیبی سهشنبه که در نراق و اراک پخته میشود، انگار از پیالههای دعا سرریز کرده. لگمهالعباس در هویزه، نذری است از خلوص، از حضور، از قول بیصدا.

در این روزها، غذاها زبان باز میکنند. از عشق میگویند، از سوگ، از یاد، از جمعی که در عین اندوه، به صلحی عمیق با یکدیگر میرسند. محرم، یکبار دیگر به ما یادآوری میکند که آشپزی گاهی بلندترین شکل نیایش است.
هر محلهای، رسم خودش را دارد. در اراک و نراق، دیگهای «آش بیبی سهشنبه» روی آتش میجوشند و دستانی مهربان، حلوای «ترحلوا» را همزمان تفت میدهند. آن هم به امید اجابت دعا. در کنار آن، جوانترها میآیند و به مادران و مادربزرگها کمک میکنند. نذری اینجا یک تجربه خانوادگی است.
شله؛ نذریِ میراثدار مشهد
در مشهد، مراسم شلهپزان یک سنت قدیمی است که حالا ثبت ملی شده و به نام خراسان گره خورده. همهچیز از روزهای قبل برنامهریزی میشود. نوبتبندی برای همزدن دیگ، خرید و تقسیم مواد اولیه، و بالاخره پخش کردن غذا در کوچهپسکوچهها، کاری است که با دقت و اشتیاق انجام میشود. برای خیلیها، این شرکت در طبخ، نوعی بندگی است؛ نوعی عرض ارادت.
قیمه با شکر؛ نذری به سبک جنوبی
در بوشهر، «قیمه بوشهری» با برنج شیرین یا همان «شکرپلو» سرو میشود. شاید طعمش برای بعضیها متفاوت باشد، اما برای اهالی جنوب، این ترکیب خاص، نذر سالیان است. در شیراز هم، همین سبک غذا دیده میشود. هر کسی که پای این سفره مینشیند، خوب میداند که این غذای خوشمزه، همراه با دعای خیرِ صاحب نذر است.

لقمههایی کوچک، نیتی بزرگ
در هویزه، روز هفتم محرم حالوهوایی متفاوت دارد. مردم لقمههایی ساده از نان و پنیر و سبزی، یا حلوا بین عزاداران پخش میکنند. به این نذری ساده و پرمعنا، «لگمهالعباس» میگویند؛ لقمهای برای یاد حضرت عباس(ع)، برای بخشش، برای گرهگشایی.

از زابل تا خوانسار؛ نذریهایی که خاطرهاند
در زابل، «غلور» یا همان حلیم تند بلوچها، در دیگهای بزرگ جا میافتد. با فلفل و ادویهجاتی که خاص همان منطقهاند. غذایی که حسابی گرم است، درست مثل دلهایی که برای امام حسین(ع) میتپند.
و در خوانسار، جایی که آبگوشت نذری سادهای با گوشت و سیبزمینی پخته میشود، طعم خلوص حس میشود. خیلیها حتی آب این غذا را فریز میکنند تا در طول سال، طعم محرم را نگه دارند.

نذری؛ ترکیب ایمان، فرهنگ و همبستگی
نذری محرم آیینی است که لابهلای آن، تاریخ، فرهنگ و اعتقادات مردم جریان دارد. جایی که نسلها کنار هم مینشینند، غذا میپزند، دعا میخوانند و اشک میریزند. دیگهایی که گرماند، اما دلها را گرمتر میکنند.
محرم هر سال تکرار میشود، اما نذریهایش، طعم تازهای دارند. طعم ایمان، طعم عشق، طعم حضور. این نذریها علاوه بر شکم، دلها را سیر میکنند.
نظر شما