به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ همزمان با فرا رسیدن ماه محرم الحرام؛ بخشی از آئینهای عزاداری استان، فتح باب فصل جدید برنامه حسینیه معلی شد.
به عبارتی تلویزیون ویژه برنامه های ماه محرم را با آئینهای عزاداری مردم شهداد از بخشهای استان کرمان آغاز کرد؛ شهدادیهای امام حسینی هم انصافاً کم نگذاشتند و با عزاداری پرشور و احساس و ارادت بیمثال خود به اباعبدالله هر بینندهای را مجذوب آن همه مهر و عشق و صفا کردند.

مافه(نخل)گردانی؛ جوشحسینی؛ زنجیرزنی؛ علم، حجله و شَدهگردانی؛ نقارهنوازی، کفنپوشی هیئت عباسیها و دمیدن سفیدمهره و... از جمله آئینهای عزاداری مردم شهداد است.
علاوه بر این در شهداد، تعزیه هم اجرا میشود؛ مستند "مافه"آیینها را معرفی کرده است.

عزاداری کرمانیها در حسینیه معلی با سنج و دمام آغاز شد؛ محمدرضا نظری، مداح مشهور کرمانی با نواهای ماندگارش بر شور عزاداری شب اول محرم افزود.
مداح که میخواند: "تو حسین منی" "این دل تنگم عقدهها دارد، گوئیا میل کربلا دارد..." احساس قرابت عجیبی با امام حسین جان همه وجودم را فرا میگیرد؛ احساس میکنم چقدر به آمدن محرم در این روزها همه ما احتیاج داشتیم. در این روزهایی که داغدار شهدای دفاع مقدس جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی هستیم.
نمیدانم چرا؟ اما وقتی حاج محمدرضا نظری میخواند: این دل تنگم عقدهها دارد، گوئیا میل کربلا دارد؛ من اول بار یاد سرلشکر شهید حسین باقری افتادم؛ چقدر محرم امسال جای او و همه شهدا خالی است.
عزاداری باشکوه کرمانیها همه فضا و ارکان برنامه حسینیه معلی را تحت تأثیر قرار داد؛ شب اول حسینیه معلی با عزاداری ویژه مردم شهداد شور و حال عجیبی به خود گرفت.
با "شدهگردانی" شهدادیها به سالهای کودکی رفتم؛ وقتی برای عزاداری محرم به روستای دایی در نزدیکی راین میرفتیم و همین آیین آنجا اجرا میشد؛ آنچه از "شدهگردانی" در ذهن من به یادگار مانده، پارچههای نو و رنگی است که دور تا دور "شَده" بسته میشد.

اکنون که پس از گذشت سالها، شب اول محرم ۱۴۴۷ در حسینیه معلی یکبار دیگر "شَده" را آن هم از تلویزیون دیدم، همه آن حس لطیف و زلال کودکانه پای دستهی عزای حسین علیهالسلام برایم زنده شد؛ وقتی مادرم، دستان کوچکم را به پارچههای "شده" میرساند، این بذر محبت حسین علیهالسلام بود که در قلب کودکانه من نهاده میشد و سال به سال قد کشید و بزرگ و بزرگتر شد تا امروز که در اعماق وجودم ریشه دوانده و من چقدر همه زندگیام را مدیون امام حسین جانم هستم.
محمدرضا نظری که میخواند "خدا بیامرزه همه اونایی که به پای پرچم تو وایسادن..." یاد شهدای اخیر میکنم که قبل از رسیدن به محرم، میهمان سیدالشهداء علیهالسلام شدند؛ بیاختیار اشکم جاری میشود؛ به یاد این همه شهیدی که در روزهای اخیر دادیم.
پیشتر روایت امام سجاد علیه السلام را خوانده بودم که " هر خصلت خوشایندی که در خود دیدی بدان که ریشه آن نعمت در وجود تو، پدرت میباشد..." وقتی مداحی به این بند میرسد که "خدا بیامرزه همه اون قدیمیایی که به ما حسین حسین یاد دادن" بند بند وجودم، قدردان پدری است که ۱۰ سال پیش دقیقاً در روز اول محرم، به آغوش خاک سپرده شد؛ پدری که خود سالها بانی روضه سیدالشهداء بود؛ پدری که برای شفای یکی از فرزندان، نذر هیئت کرده بود و آقا حسین جان علیهالسلام هم پذیرفته بود.
"باز دوباره به روضه رسیدیم، روضهی روضهخون رو شنیدیم" غوغایی نه فقط در حسینیه معلی که در دل هر بیننده و شنوندهای بپا میکند؛ اینجا کلمات قادر نیست تا حس عظیمی که به محرم رسیده و توفیق عزای حسین جان علیهالسلام یافته را توصیف کند؛ چگونه میتوان خدا را شکر کرد که یک محرم دیگر فرصت عرض ارادت به آستان قدس حسینی دست داده است.
"خیلیها هم بودن بین ما، اما امسال اونا رو ندیدیم" حُسن ختام مداحی محمدرضا نظری است که همزمان حس اندوه بزرگ فقدانهای یکسال اخیر و توجه به ضرورت استفاده از این محرم را برای ما که اکنون به آن رسیدیم را منتقل میکند.
طاهره بادامچی
نظر شما