چرا زنانی که با دانش و اندیشه تاریخ می‌سازند، دیده نمی‌شوند؟

ما دیگر تحلیل نمی‌خوانیم، دنبال حقیقت نمی‌گردیم؛ کافی است ببینیم «ترند» چیست و طبق آن تصمیم بگیریم چه چیزی «مهم» است. امروز، قتل یک زن مهم است چون فیلم دارد، چون روایت دراماتیک دارد، چون سوژه‌ای مناسب برای نمایش دغدغه‌مندی است. اما فردا، وقتی موضوع عوض شود، همان آدم‌ها فراموش می‌کنند، بدون آنکه تغییری پایدار ایجاد شده باشد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، سید مصطفی میرزاباقری برزی، پژوهشگر و تحلیلگر ارشد رسانه و ارتباطات با توجه به موج ایجاد شده در فضای مجازی درباره قتل مرحومه «الهه حسین نژاد» یادداشتی را در اختیار خبرگزاری شبستان قرار داده که در ادامه مرور می شود.

در روزهایی که شبکه‌های اجتماعی از تصاویر، واکنش‌های احساسی و تحلیل‌های سطحی درباره قتل الهه حسین‌نژاد پر شده‌اند، باید لحظه‌ای درنگ کرد و از خود پرسید: چرا جامعه ما اینگونه با «خبر» و «اتفاق» مواجه می‌شود؟

موج خشم، اندوه و ژست‌های روشنفکرانه در فضای مجازی، گرچه در نگاه نخست نشان‌ دهنده حساسیت اجتماعی به نظر می‌رسد، اما در عمق خود واقعیتی تلخ‌تر را فاش می‌کند و اینکه ما تنها زمانی به چیزی اهمیت می‌دهیم که رسانه‌ها آن را به ما دیکته کنند.

قتل یک خانم با تمام ابعاد دردناکش به دلیل داشتن روایت بصری و احساسی، به‌ سرعت به موضوعی داغ تبدیل می‌شود. فیلم‌ها و تصاویر این تراژدی، قلب‌ها را به درد آورد و خشم عمومی را برانگیخت. اما در همین روزها، دو بانوی دکتر و دانشمند ایرانی، بدون هیاهو و بدون دوربین و بدون درام، دستاوردهایی خلق کردند که نه ‌تنها در ایران، بلکه در جهان علمی شایسته تحسین است.

دکتر «مائده محمدی‌فر» فارغ‌التحصیل آزمایشگاه دکتر چوی در دانشگاه بینگهمتون در زمینه بیوالکترونیک و میکروسیستم‌ها، پیل سوختی حل‌شونده‌ای ابداع کرد که افق‌های جدیدی در فناوری‌های زیستی و انرژی گشود.

در ادامه این مسیر، «مریم رضایی» دانشجوی دکتری همان دانشگاه، با طراحی پژوهشی مبتنی بر ترکیب ۱۵ پروبیوتیک، باتری کاملاً زیست‌تخریب‌پذیر ساخت که نه‌تنها در بدن انسان بدون آسیب تجزیه می‌شود، بلکه کاربردهای مهمی در دستگاه‌های پزشکی کاشتنی و سنسورهای زیستی دارد و این پژوهش در مجله معتبر «Small» نیز منتشر شد.

اما پرسش اینجاست: چرا نام این دو خانم ایرانی برخلاف قربانیان تراژدی‌ها، در هیچ استوری، پست یا هشتگی دیده نمی‌شود؟ این تناقض، ریشه در یک بحران فرهنگی دارد. فضای مجازی، که قرار بود ابزاری برای آگاهی باشد، ذهن بخش بزرگی از جامعه را به تسخیر خود درآورده، اما نه برای تعمیق فهم، بلکه برای موج‌سواری احساسی.

ما دیگر تحلیل نمی‌خوانیم، دنبال حقیقت نمی‌گردیم؛ کافی است ببینیم «ترند» چیست و طبق آن تصمیم بگیریم چه چیزی «مهم» است. امروز، قتل یک زن مهم است چون فیلم دارد، چون روایت دراماتیک دارد، چون سوژه‌ای مناسب برای نمایش دغدغه‌مندی است. اما فردا، وقتی موضوع عوض شود، همان آدم‌ها فراموش می‌کنند، بدون آنکه تغییری پایدار ایجاد شده باشد.

در مقابل، علم و پیشرفت، چون پر از سکوت، تلاش بی‌صدا و کار بی‌حاشیه است، به حاشیه رانده می‌شود. چون خبری از خون، فریاد یا التهاب نیست، حتی یک پست ساده هم نصیبش نمی‌شود. این انتخاب، صرفاً ناشی از ضعف سواد رسانه‌ای نیست؛ نشانه‌ای از یک بیماری فرهنگی است و اینکه ما با تراژدی بیشتر «کیف» می‌کنیم تا با افتخار.

روشنفکری که زمانی محصول مطالعه، تأمل و نقد بود، حالا به ژستی اینستاگرامی تقلیل یافته است. دغدغه‌مندی، تابع هشتگ‌هاست نه تفکر. بسیاری از کاربرانی که با اطمینان درباره «حقوق زنان» یا «عدالت» پست می‌گذارند، اگر از آن‌ها بپرسید پیل سوختی چیست یا پروبیوتیک چه کاربردی دارد، پاسخی ندارند و این سطحی‌نگری، نه‌ تنها به حل مسائل کمکی نمی‌کند بلکه به بازتولید کلیشه‌ها دامن می‌زند.

این یادداشت به‌هیچوجه در پی کم‌اهمیت جلوه دادن قتل الهه حسین‌نژاد و امثالهم نیست و این فاجعه باید به ‌دقت توسط مسئولین مربوطه خودش بررسی، تحلیل و از منظر حقوقی پیگیری شود، اما اگر قرار است از زنان ایرانی سخن بگوییم و اگر قرار است از جایگاه زنان در جامعه دفاع کنیم، چرا صدای زنانی که با دانش و اندیشه تاریخ می‌سازند، شنیده نمی‌شود؟ چرا رسانه‌ها و کاربران، به‌جای بازنمایی زنان به‌عنوان قربانی، الگوهایی مانند محمدی‌فر و رضایی را برجسته نمی‌کنند؟

دکتر مائده محمدی‌فر و مریم رضایی، نماد زنانی هستند که نه با اشک، بلکه با مغز، نه با فریاد، بلکه با علم، برای ایران افتخار می‌آفرینند. اگر ما حتی زحمت شناختن آن‌ها را به خود ندهیم، باید صادقانه اعتراف کنیم که خشم‌ها، اشک‌ها و ژست‌های عدالت‌خواهانه‌مان، چیزی جز نمایشی برای دوربین‌ها نیست.

دغدغه واقعی، در حمایت از علم، آگاهی و سازندگی است، نه صرفاً بازنشر تصاویر تراژیک. برای تغییر این روند، رسانه‌ها باید زبان ساده و جذابی برای روایت دستاوردهای علمی پیدا کنند.

اینفوگرافیک‌ها، ویدئوهای کوتاه یا داستان‌سرایی درباره پژوهشگران می‌تواند توجه عمومی را جلب کند. آموزش سواد رسانه‌ای نیز باید در اولویت قرار گیرد تا جامعه یاد بگیرد اخبار را نقادانه تحلیل کند. بیایید انتخاب کنیم که چه چیزی را «مهم» می‌دانیم. آینده ایران نه در اشک‌های مقطعی برای تراژدی‌ها، بلکه در حمایت از زنانی ساخته می‌شود که با دانش و تلاش، تاریخ را ورق می‌زنند.

کد خبر 1821906

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha