خبرگزاری شبستان؛ آران و بیدگل/روح اله باقری؛ آسمان رنگ بهاری دارد، نسیم بهاری گونههای گلهای بهاری را نوازش میدهد، طبیعت با سبزی درختان تازه جوانه زده و آبی آسمان با طراوت و شادابی خود میرقصد؛ اما دلهای مردمان محلهای در آران و بیدگل از هماکنون در التهاب محرم میتپد. در کوچههای قدیمی «دهنو» و «مسلم آباد» این محلهی ریشهدار، جایی که هر آجر از دیوارهایش بوی عزاداری سالهای دور را میدهد، ضیافتخانهای کهنهکار باز هم با صدای دیگ، قاشق و اشک بیدار شده است. ضیافتخانهای که با بیش از نیمقرن قدمت، وابسته به هیئت حضرت اباالفضل العباس (ع) بزرگترین هیئت مذهبی در شمال استان اصفهان است.
این ضیافتخانه، یکی از بیش از ۳۰ ضیافتخانه مردمی است که زیر سایه این هیئت مردمی و پرنفوذ فعالیت میکند. اما تفاوت اینجاست: اینجا جایی است که عشق از ماهها پیش از محرم شعلهور میشود. سه ماه مانده تا صدای «یا حسین» کوچهها و خیابانها را بگیرد، اینجا دلها از اکنون به تپش افتادهاند.
این روزها صبحهای محله، حال و هوای دیگری دارد و به عطر سبزیهای تازه و صدای دیگ ها گرم شده است. زنان و مردان، هر یک به سهم خود، در کنار هم در حال تدارک و آماده سازی سبزی و ملزومات «قرمه سبزی» نذری روز عاشورا هستند. زنان محله، بیهیچ ادعایی، دستانشان را در برگبرگ سبزیها میگذارند. نَفَسهایشان آمیخته به ذکر است و کارشان آرام، اما استوار پیش میرود؛ گویی هر برگی که پاک میشود گامی است به سوی کربلا. در سکوت ضیافتخانه، صدای دعاهای آهسته شنیده میشود؛ صداهایی که نه برای نمایش، بلکه برای نذر دلها به زبان میآید.
در سوی دیگر، مردان و پیرغلامان در کنار جوانترها کتف به کتف ایستادهاند. پیازها در قابلمههای بزرگ داغ میشوند و بوی تفتخوردن آنها با عطر دیگهای عاشقی در هم میآمیزد. اشکهایی که از دود بیرون میآید به اشکهای دلتنگی پیوند میخورد. هر قاشق، هر شعله، و هر دیگ، آینهای است از داغ عاشورا که هنوز هم در دلها تازه مانده است.

در میان این خروش عاشقانه، کودکانی با دبههای کوچک آب میان جمع میچرخند. میخندند، میدوند، آب میدهند و در نگاهشان برق ایمان است. اینجا سقای کوچک بودن افتخار است؛ هر جرعه آبی که به دست میدهند، هدیهای است برای حضرت عباس (ع). گویی یاد گرفتهاند که سقایی فقط برای لبهای تشنه نیست، برای سیرابکردن دلها هم هست.
این ضیافتخانه نهتنها یک آشپزخانه نذری، بلکه میراثی زنده است. قصهای که از دل مردم برخاسته و نسل به نسل ادامه یافته است. اینجا تاریخ با دیگهای جوشان، سبزیهای پاکشده، اشکهای ریختهشده و کودکانی که با نام عباس قد میکشند، نوشته میشود.
«دایی حسین» و روایت یک تاریخ عاشقی
«حسین آقا لقب دوست» که کوچکترهای محله «دایی» خطابش میکنند، مسئول ضیافتخانه است. او با چهرهای گشاده و صدایی مملو از عشق به اهل بیت (ع)، از سابقه این ضیافتخانه میگوید: «ماجرای این ضیافتخانه به سال ۱۳۵۲ برمیگردد. در آن سال، پدر در سفرهایی که به تهران داشت، با نمونههایی از چنین ضیافتی آشنا شد و الگو گرفت. آن زمان، به این شکل سازماندهی شده نبود، اما همت مردم و خیّران سفره اطعام حسینی را هر سال باشکوهتر از قبل پهن میکرد. از همان موقع، رسم بر این بود که در ظهر روز عاشورا به عزاداران غذا بدهیم و این شور و حال مردم وصفنشدنی بود.»
پذیرایی از ۱۰ هزار عزادار در ظهر عاشورا؛ سنتی ۵۲ ساله
او در ادامه با اشاره به حجم بالای پذیرایی در روز عاشورا میگوید: «الان، با لطف خدا و همّت خیّرین و کمکهای مردمی، در روز عاشورا، بیش از ۱۰ هزار پرس غذا بین عزاداران توزیع میکنیم. این کار به روش خاصی انجام میشود. سفرههای بزرگی در ضیافتخانه پهن میشوند و همه مردم، از هر قشر و طبقهای، کنار هم مینشینند و غذای نذری امام حسین (ع) را تناول میکنند. این صحنه، اوج همدلی و وحدت مردم دهنو را به نمایش میگذارد.»
این خادم ضیافتخانه می گوید: در این ضیافتخانه با عزاداران با کمال احترام و محبت برخورد میشود و محدودیتی هم برای میل کردن غذا وجود ندارد. هر شخص با هر مقدار غذایی که میخواهد میتواند سرو کند و این روحیهی مهماننوازیخادمان ضیافتخانه، نشاندهنده عشق و ارادت زایدالوصف به اهل بیت (ع) و عزاداران حسینی است.
بیش از نیم قرن خدمت به زائران حسینی
حسین آقا با افتخار ادامه میدهد: «بیش از ۵۲ سال از این سنت حسنه میگذرد و ما هر سال، با تمام توان برای حفظ این سنت به بهترین شکل ممکن تلاش میکنیم و آن را به نسلهای آینده منتقل مینماییم. این ضیافتخانه، فقط یک مکان برای غذا دادن نیست، بلکه مکانی برای ترویج فرهنگ عاشورایی، همدلی و محبت بین مردم است.»

آری، ضیافتخانههای هیئت اباالفضل (ع) دهنو فراتر از یک پذیرایی ساده، نمادی از عشق، ایثار و خدمت به زائران حسینی است. این ضیافتخانهها یادآور این نکته هستند که هرچه داریم، از برکت نام امام حسین (ع) است و باید در راه خدمت به او و زائرانش از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم.
هیئت حضرت اباالفضل (ع) آران، با گستردگی و تأثیر اجتماعیاش، تنها یک هیئت مذهبی نیست؛ یک فرهنگ، یک باور و یک جریان اصیل مردمی است که دلهای بسیاری را به هم گره زده است. ضیافتخانههای آن، هریک تپندهترین قلب محلهها هستند؛ قلبهایی که با تپش حسین میجوشند و میتپند. فراتر از اطعام و ذکر، این هیئت نبض حیات اجتماعی محله است. از کلینیک درمانی که سلامت را به خانهها هدیه میدهد تا بزرگترین صندوق قرضالحسنه هیئات مذهبی که گره از کار نیازمندان باز میکند. هیئت ابوالفضل (ع) همواره در خدمت مردم بوده است.
روحیه پهلوانی در تار و پود هیئت تنیده شده است و اینچنین است که در زیرزمین حسینیه، سالن ورزشی بنا شده تا جوانان با جسم و روح سالم، آماده خدمت به جامعه باشند. هیئت، فراتر از مسجد و منبر، با چندین مرکز خدماتی و فروشگاه، چرخ زندگی مردم را میچرخاند و در تلاش است تا نیازمندان، با عزت نفس، مایحتاج خود را تهیه کنند.
آری؛ ضیافتخانههای هیئت، تنها یکی از صدها خدمتی است که این نهاد مردمی برای اعتلای جامعه انجام میدهد.
سه ماه تا عاشورا مانده، اما در دهنو انگار دهه اول ماههاست که آغاز شده است. شعلهها روشناند، دیگها در جوش و دلها گرمتر از همیشهاند. و این، یعنی محرم زنده است؛ نهفقط در تقویم، بلکه در جان مردم.
آری؛ در این محله، محرم نه در اول ماه که از دل مردم آغاز میشود؛ از ظرفهای پر از مهر، از سبزیهای پاکشده با اشک و از آبهایی که به یاد علمدار کربلا به تشنگان داده میشود.
اینجاست که محرم یک عهد نانوشته است؛ عهدی که هر سال با شور و شوق بیشتر تجدید میشود. یک چراغ همیشه روشن است؛ چراغی که نمیسوزد، بلکه با هر سال بیشتر میدرخشد و دلها را بیشتر به سمت خود میکشاند.
اینجا «دهنو» است، جایی که محرم نه در تقویم، بلکه در ضربان قلبهای مردم قصهای بیانتها از عشق و ایثار را تا ابد زمزمه میکند و بهراستی هر ضربان قلب به یاد لبهای تشنه، با نام حسین (ع) میتپد و در هر لحظه، این صدای حسین (ع) است که به گوش میرسد، صدایی که هیچگاه خاموش نمیشود.




نظر شما