به گزارش خبرگزاری شبستان، کتاب «ابر صورتی» مجموعه داستانی از «علیرضا محمودی ایرانمهر» است که توسط انتشارات «چشمه» منتشر شده است. این کتاب از 9 داستان کوتاه تشکیل شده است که در فضایی بدیع و حاصل از نوآوری نویسنده در طرح مضامین، برای خواننده روایت میشود.
«محمودی ایرانمهر» توانسته است با طرح موضوعات جدید و با پرداخت مناسب، فضایی نو برای مخاطب خود ایجاد کند، لکن در برخی موارد این فضاسازی بدیع و جذاب، موجب زیر سؤال رفتن برخی موارد مثل تفحص شهدا میشود. نکتهی دیگر اینکه توجه به رفتارهای خلاف شرع و اخلاق و ترویج روابط غیرشرعی دختر و پسر ـبه عنوان امری بدیهیـ در این اثر مشاهده میشود.
ترویج ابتذال و اباحهگری
نویسنده در داستان «یک جلد چنین گفت زرتشت با شمشیر سامورایی» از زاویه ای دیگر به ترویج اباحه¬گری میپردازد.
محمودی ایرانمهر، به جهت تنفس در فضای شبهروشنفکری و اعتقادات ضعیف دینی، در آثارش نیز الگوهای دینی را رعایت نمیکند و در صدد است، با الگوگیری از زندگی جوامع غربی، روابط میان دختر و پسر را همانند آنها نهادینه سازد! نکتهی مهم اینکه این روابط غیرشرعی به عنوان امری بدیهی و رایج تشریح می شود.
داستان «یک جلد چنین گفت زرتشت با شمشیر سامورایی» بر پایهی همین موضوع بنا شده است که مصادیق آن در صفحات 54 تا 64 مشهود است.
القای بدبینی به تفحص شهدا
نویسنده در اولین داستان کتاب میخواهد نگاه جدیدی به جنگ (منظور دفاع مقدس است!) داشته باشد و داستان را از زبان یک شهید نقل می¬کند. با توجه به قلم دین¬گریز و مبتذل محمودی ایرانمهر، نباید توقع نگاه ارزشی از او داشت و البته روایت وی در داستان «ابر صورتی» به گونه¬ای بیان میشود که خواننده در پایان تصور میکند تمام زحمات برای تفحص شهدا بیهوده است و اغلب جنازههایی که در نتیجهی تفحص به خانوادههای شهدا تحویل داده میشود به صورت تصادفی و اشتباهی است. در واقع درونمایهی داستان خط سیر منفی نویسنده نسبت به این موضوع را نشان میدهد.
این داستان، از زبان یک شهید، به سیر دفن و کشف جنازه توسط گروههای عراقی و ایرانی می¬پردازد و در صفحات 10 الی 16 نویسنده بدبینی مخاطب را نسبت به تفحص شهدا ایجاد می کند.
تأیید واقعهی جعلی هولوکاست
نویسنده در داستان «اودیسه»، از زبان یک سوسک، هنگامی که میخواهد به کشته شدن سوسکهای دیگر اشاره کند، به واقعهی جعلی هولوکاست اشاره میکند و میگوید:
«... زئوس با جاروبرقی صحنهی قتل عام را پاک میکرد، همچون کورههای آشویتس که پیکرهای نحیف و شکنجهدیده را میسوزاندند و نابود میکردند...» (صفحهی 42)
کلام آخر
کتاب «ابر صورتی» مجموعه داستانی از «علیرضا محمودی ایرانمهر» است که توانسته است با پرداختی بدیع مخاطب خود را پیدا کند. نکتهی مهم در این داستانها استفاده از عناصر جذابیتبخشی است که این روزها متأسفانه گریبانگیر داستاننویسان جوان شده است.
در آثار آنها ترویج روابط آزاد و غیرشرعی دختر و پسر امری عادی و بدیهی پنداشته میشود تا از این رهگذر به نهادینه کردن روابط مبتذل بپردازند. از سویی دیگر، این افراد با این تفکر غیردینی به سراغ موضوعاتی چون دفاع مقدس نیز میروند و بدون توجه به باورهای ایجادشده در میان بازماندگان آن، تخیل خود را در راستای تقدسزدایی از این واقعهی مهم به کار میگیرند که نمونهی آن را در داستان «ابر صورتی» میبینیم.
عدم تقید به دین و مبانی اعتقادی آن در بین داستاننویسان جوان، در کنار آموزههای غلط و نادرستی که از کلاسهای داستاننویسی اساتید دین¬گریز فرامیگیرند، باعث میشود که آثاری اینچنینی را از خود به جای گذارند و البته از طرف همین جریان نیز تشویق و شایستهی دریافت جایزه میشوند!
علیرضا محمودی ایرانمهر، که به لحاظ فکری در زمرهی طیف مدعیان اصلاحطلبی قرار میگیرد، در یکی از داستانهای خود از مفاهیم و اصطلاحاتی استفاده کرده است که در یک سال اخیر با ایجاد جریان فتنه زیاد به کار رفته است. اگر به تعابیری چون «ما جاودانگان تاریخیم» یا «ما بیشماریم» که در داستان «اودیسه» به کار رفته است خوشبینانه نگاه کنیم، نتیجهی آن نگاه سیاسی نویسنده است که در لوای داستان بیان شده است.
پایان پیام/
نظر شما