تاریخ پیدایش اصطلاح اهل سنت از چه زمانی بوده است؟

از کلمات برخى از اهل الحدیث و اشاعره استفاده مى شود که به نظر آنان این اصطلاح در عصر صحابه معروف بوده است. ولى هیچ گونه شاهدى از حدیث یا تاریخ آن را تأیید نمى کند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، سؤال: کاربردهاى اصطلاح اهل سنّت چیست؟ وتاریخ پیدایش این اصطلاح از چه زمانی بوده است؟
جواب: اصطلاح اهل سنّت در یکى از معانى زیر به کار مى رود:
الف: در مقابل اصطلاح شیعه، یعنى اعتقاد به این که درباره ى امامت و خلافت نصّى از کتاب و سنّت وارد نشده و تعیین خلیفه ى پیامبر و پیشواى مسلمانان پس از رسول اکرم صلى الله علیه و آله به انتخاب مسلمانان واگذار شده است. این معنا بر همه ى فرق اسلامى غیر از شیعه منطبق است.

ب: در مقابل اهل بدعت که غالبا با کلمه ى «الجماعة» همراه ذکر شده، گفته مى شود: «اهل السنة و الجماعة».

این معنا نزد متکلمان اشاعره و ماتریدیه رایج است. آنان خود را اهل سنّت و فرقه هاى دیگر از قبیل قدریه، معتزله، خوارج وحتى شیعه را اهل بدعت نامیده اند، چنان که ابومنصور بغدادى آن را به فقهاى مذاهب چهارگانه ى فقهى: حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه و متکلمان صفاتیه (کسانى که صفات خداوند را زاید بر ذات او مى دانند) تفسیر کرده است، و معتزله، امامیه و فرق دیگر اسلامى را به «اهل البدع و الأهواء» وصف کرده است.[1]

بغدادى سپس ملاک سنّى بودن را ایمان به امور زیر دانسته است:

1. حدوث عالم.

2. یگانگى آفریدگار جهان و صفات کمال و جلال او.

3. نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و عمومیت و خاتمیت نبوت و شریعت او.

4. قرآن اساس و سرچشمه ى شریعت اسلامى است.

5. کعبه قبله ى مسلمانان است.

پس هر کس به امور یاد شده ایمان داشته و بدعتى در دین ایجاد نکند که به کفر بینجامد، سنّى یکتاپرست خواهد بود.[2]

روشن است که همه ى فرق اسلامى به اصول یاد شده ایمان دارند. بنابراین تنها کسانى از اصطلاح اهل سنّت بیرون خواهند بود که عقایدى داشته باشند که به کفر بینجامد. مانند قایلان به تشبیه و تجسیم.

ج: اخذ به ظواهر آیات و روایات و به کار نگرفتن تأویل حتى درباره ى متشابهات کتاب و سنّت. در این باره باید از هر گونه اظهار نظر و بیان معناى آیه یا حدیث خوددارى کرد و به اصطلاح قایل به تفویض شد.

بنابراین کسانى که درباره ى متشابهات دست به تأویل مى زنند، اهل سنّت نخواهند بود. این معنا تنها بر عدّه اى از اهل حدیث و حنابله در قدیم و سلفیه در عصر حاضر منطبق مى گردد.

چنان که حافظ ابن رجب حنبلى گفته است:

«طریقه ى صواب همان است که سلف صالح پیموده اند و آن این که از تفسیر آیات و روایات و بیان چگونگى و ذکر مثال خوددارى کرده و در معانى آنها خوض نکرده اند و در کلمات آنان مطالبى از آنچه در کلمات متکلمان آمده است یافت نمى شود».[3]

عمروبن عبدالمنعم بن سلیم، محقق کتاب «اصول السنة» از امام احمد بن حنبل که سلفیه است، شیخ محمد زاهد کوثرى را ـ که از مشاهیر و محققان علماى مذهب حنفى است ـ به متعصّب الحنفیة و هالک وصف کرده است.[4] همین گونه است ناصرالدین آلبانى در مقدمه ى شرح العقیدة الطحاویة.[5]

د: اعتقاد به افضلیت شیخین (ابوبکر وعمر) و محبت خَتْنین (عثمان و على بن ابى طالب) گفته شده است سلف چنین طریقه اى داشته اند.[6]

در هر حال اصطلاح اهل سنّت در زمان ما بر پیروان مذاهب چهارگانه ى فقهى: حنفى، مالکى، شافعى، حنبلى، و دو مذهب کلامى ماتریدیه و اشعریه و نیز سلفیه اطلاق مى شود.

تاریخ پیدایش اصطلاح اهل سنّت

در این باره اقوالى ذکر شده است:

1. از کلمات برخى از اهل الحدیث و اشاعره استفاده مى شود که به نظر آنان این اصطلاح در عصر صحابه معروف بوده است. ولى هیچ گونه شاهدى از حدیث یا تاریخ آن را تأیید نمى کند.

2. ابوحاتم سهل بن محمد السجستانى (متوفّاى 205 ه ) رازى در کتاب «الزینة» ـ چنان که در کشف الظنون، جزء سوم آمده ـ تاریخ پیدایش این اصطلاح را عهد خلفاى عباسى دانسته و گفته است:

«در عصر معاویه گروهى از مسلمانان که هواخواه عثمان بودند «عثمانیه» نامیده مى شدند و دوستداران على «علویه» خوانده مى شدند و آنان پیش از آن به شیعه معروف بودند، آنگاه در عهد حکومت عباسیان نام علویه و عثمانیه نسخ گردید. علویّه به نام پیشین خود، یعنى شیعه، و دیگران «اهل السنّه» نامیده شدند، و این دو نام پس از آن ادامه یافت».[7]

3. قول دیگر این است که تاریخ این اصطلاح، به اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم هجرى باز مى گردد،[8] چنان که در رساله هایى که عمربن عبدالعزیز (متوفّاى 101ق) در ابطال نظریه ى قَدَر نوشته است، اصطلاح «اهل السنة» به کار رفته است.

آنچه از ظاهر کلام عمربن عبدالعزیز استفاده مى شود، اهل السنة به معناى اصطلاحى آن نیست، بلکه مقصود محدثان و ناقلان و عاملان به سنّت نبوى است، چنان که گفته است: «و قد علمتم اهل السنة کانوا یقولون: الاعتصام بالسنة نجاة».[9]

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] .الفرق بین الفرق، ص6،7و13.

[2] .همان، ص318-322.

[3] .اصول السنة، طبع دارالسلام، ص43.

[4] .همان،ص7.

[5] .شرح العقیدة الطحاویة، طبع کراچی، ص50.

[6] .شرح العقائد النسفیة، ص 108.

[7] .اعیان الشیعة،ج1، ص 18.

[8] . ر.ک: بحوث فی الملل و النحل:ج1، 343.

[9] .حلیةالاولیاء، ابونعیم اصفهانی، ج5، ص346-353.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 179707

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha