خبرگزاری شبستان: انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه سال 57 به پیروزی رسید تا مبارزه مستمر مردم ایران از پانزده خرداد 42 پس از پانزده سال به ثمر نشسته باشد. نقش و حضور روشنفکران در فضای سال های منتهی به انقلاب از جمله موضوعاتی است که بررسی آن در شناخت فضای آن سال ها بسیار راهگشا خواهد بود. در ادامه بررسی نقش روشنفکران در فضای فکری ایران معاصر از منظر رهبر معظم انقلاب، در این بخش به حضور این قشر در سال های منتهی به انقلاب و سال های ابتدای انقلاب می پردازیم:
...البته بعد از انقلاب هم مجموعه ای شروع کردند -در اوایل پیروزی انقلاب- منتها آنجا میدان روشنفکران توده ای بود؛ فضا را در بازار کتاب و بازار مطبوعات، قبضه کردند. حضور آنها حضور مرعوب کننده بود؛ به طور سازمان یافته، چون آنها از لحاظ سازمان دهی از دیگران قوی تر بودند، لذا دیگران یک خرده می ترسیدند. البته آنها با انقلابیون و با امام، ارتباط هم داشتند و روابطشان -به اصطلاح- خوب بود؛ لذا یک محیط آنچنانی را به وجود آوردند. البته بعد کنار زده شدند و بحمدالله این نهال های روشنفکری انقلابی-اسلامی پا گرفت که شما باشید و جماعتی که انسان آثار آنها را در شعر و در قصه و در فیلم و در چیزهایی که هست، می بیند.
بیداری اسلامی در شهرهای بزرگ ایران
گرایش روشنفکرانه مذهبی هم عمدتاً از سا ل های دهه سوم و شتابش از سال های دهه چهارم این قرن شروع شد. در مشهد، در تهران و بعضی شهرهای دیگر، متفکرینی، معلمینی پیدا شدند که نسل جوان را به طرف اسلام واقعی، اسلام روشنفکرانه هدایت می کردند و سوق می دادند. این حرکت تا سال های حدود چهل، شتابندگی خاصی پیدا کرد. در این سال ها آن چهره های اصلی که نقش های مهمی داشتند، چندان زیاد نبودند؛ علامه طباطبایی، آقای محمدتقی شریعتی -پدر مرحوم دکتر- «آقای طالقانی»، مرحوم شهید مطهری و اینها را باید جزو پیشکسوت های تفکر نوین اسلامی دانست. اینها هر یک، در یک بعد خاص، انصافاً معلمین اولیه اند. نمایی که اینها از اسلام ارائه می دهند، همان چیزی است که بعد از یک خواب طولانی نشان گر و نمایش گر یک بیداری است، یک جهش است، و لذا یقیناً تصادفی نبوده است که اغلب اینها یا همه شان، در زمان اوج فعالیتشان به نوعی مورد اتهام عقیدتی قرار گرفتند. اما جوان ها در آغوش اینها پرورش پیدا کردند.
کار دشوار پیشکسوتان تفکر نوین اسلامی در برابر جیره خواران الحاد و مارکسیست
درست هم زمان با نهضت و تحول فکری ای که این بزرگ مردها ایجاد می کردند، فعالیت های ایدئولوژی الحادی و مادی هم در نهایت توسعه و تلاش و شتاب، مشغول کار بودند و باید بگویم به مراتب وسیع تر از تلاشی که متفکرین و روشنفکران مذهبی می کردند، به مراتب کارشان هم آسان تر بود. یک متفکر اسلامی باید می نشست در آیات قرآن ساعت ها تدبّر می کرد، مطالعه می کرد، از تجربیاتش، از مبارزاتش، از مطالعاتش استفاده می کرد تا معنای یک آیه را می فهمید. سطری، صفحه ای در مورد آن آیه و یا سوره و یا یک واژه قرآنی می نوشت. اما آن روشنفکر نویسنده مادی و مثلاً مارکسیست احتیاج به این همه فکرکردن نداشت. شما بردارید نوشته های مارکسیستی فارسی را بخوانید، غالباً ترجمه متون انگلیسی، متون فرانسه، متون آلمانی و غیره است؛ لذا کار آنها آسان تر بود.
وقتی فضای فکری ما مملو از آثار ضداسلامی و غیراسلامی بود
ترجمه، همیشه آسان تر از نگارش و تحقیق است، مخصوصاً اگر نویسنده و محقق بخواهد کار تازه و متینی ارائه بدهد. و لذا با وجود تلاش مخلصانه متفکرین اسلامی، حجم کتاب های ضداسلامی یا غیراسلامی به طور عجیبی زیاد شد و ناگهان نسل جوان آن روز را در برابر تعداد کثیری از نوشته های رنگارنگ الحادی قرار داد. آن کسی که فی المثل در سال سی وپنج می خواست افکار اسلامی را با منش اسلامی درک کند در کتاب خانه ایرانی و در فضای ذهنی این مرز و بوم برخورد می کرد به کتاب های متعددی از اقتصاد مارکسیستی، تاریخ مارکسیستی، فلسفه مارکسیستی؛ بدون آنکه معادل اینها را از اسلام در اختیار داشته باشدو در مقابل یک مکتبی قرار می گرفت که از هزار راه و از هزار کانال، سیل جزوه و نمایش نامه و داستان و کتاب علمی و کتاب شبه علمی و کتاب شبه فلسفی می ریزد و پرتاب می کند و زمینه را پر می کند.
روشنفکری عمیق اسلامی شکل می گیرد...
اگر ده تا ترجمه مارکسیستی درباره تاریخ یا درباره اقتصاد وجود داشت، در مقابلش حتی یک جزوه درباره تاریخ و درباره اقتصاد از سوی متفکرین اسلامی نوشته نشده بود، زیرا حرکت روشنفکری عمیق و جدی، تازه پدید آمده بود و فرآورده های چشم گیری نداشت. در مصر و در هند البته زودتر از ما شروع شده بود و کمابیش ترجمه فارسی کتاب هایشان در دسترس قرار داشت. لیکن مصری ها و هندی ها هیچ کدام آن پیچیدگی ذهن ایرانی را نداشتند که نوشته هایشان بتواند این خلأ را پر کند. البته حق سبقت، از آن هندی ها و مصری ها است که از لحاظ بینش روشنفکرانه اسلامی، از ما جلوترند و فراموش نکنیم که هم در هند و هم در مصر این حرکت نوین اسلامی مرهون «سید جمال الدین اسدآبادی» است.
واقعیتی به نام آلودگی ذهنی به مبانی غیراسلامی
اما نوشته ها و تفکرات اسلامی غیرایرانی، آن جوری نبود که ذهن کاوش گر را سیرآب کند. نتیجه آنکه روشنفکر مسلمان در اوایل تکوّن فکر اسلامی برخورد می کرد با یک فضای ذهنی مارکسیستی. رنگ ذهن بسیاری از این روشنفکران، رنگ مارکسیستی شد. مسلمان بودند، حتی ضدمارکسیسم بودند و سعی می کردند تفکرات مارکسیستی را طرد کنند، اما یک جایی بالاخره دچار آن زمینه ذهنی غلط می شدند. این یک مسأله است و مسأله بسیار مهمی است، یعنی جامعه روشنفکر اسلامی دچار همان بلایی شد، به همان دامی افتاد که گذشتگان ما یعنی متفکران اسلامی در قرن های قبل به آن دام افتاده بودند: «دام آلودگی ذهنی به نهاد های فکری غیراسلامی». نهایت آنکه یک روز آن نهادها، فلسفه یونان بود، تفکرات کلامی «اشعری و معتز لی» بود، یک روز هم تفکر الحادی فلان ایدئولوژی بود. همه این روشنفکران هم اسلامی فکر می کردند، همه هم می خواستند قرآن را ترجمه و تفسیر کنند، همه هم از هرگونه گرایش الحادی حتی وحشت می کردند، اما در نهایت گوشه هایی دست و بالشان گیر می کرد و در بسیاری از مبانی دچار می شدند. این یک واقعیت است، این واقعیت را بپذیریم.
پایان پیام/
نظر شما