به گزارش خبرگزاری شبستان، مورخان و محدثان مشهور، تولد آن حضرت را به روز پنجشنبه یا جمعه ذیقعده سال ۱۴۸ ه. ق نگاشتهاند. (۱) بر این اساس، سال ولادت آن گرامی، همزمان با سال شهادت جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام بوده است.
نام شریف وی علی لقب مشهورش، رضا وکنیه معروفش ابوالحسن است. برای امام رضا علیه السلام لقبها و کنیههای دیگری نیز نقل کردهاند از جمله که ابن شهر آشوب در کتاب مناقب اهل بیت نوشته است کنیه مشهور آن حضرت ابوالحسن و کنیه ویژه گرامی وی ابوعلی بوده است. (۲)
درباره القاب امام علیه السلام محدثان و مورخان القاب ذیل را یاد کردهاند: سراج الله، نورالهدی، قره عین المومنین، مکیده الملحدین، کافی الخلق، الرضی، الرضا، رب السریر، رب التدبیر، الفاضل، الصابر، الوفی، الصدیق (۳)
نام اصلی امام رضا علیه السلام علی بن موسی علیه السلام است لقب یا نام ایشان «رضا» میباشد علت نامگذاری آن حضرت به چند جهت بوده است در روایات است که: چون آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند در آسمان و مورد رضا و پسند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان علیه السلام در زمین بود ایشان رضا نامیده شده است. (۴)
همسر امام علیه السلام
امام رضا علیه السلام از بانوی پاکدامنی به نام سبیکه صاحب فرزندی شد که خط امامت از طریق آن فرزند (جواد الائمه علیه السلام) ادامه یافت. جز سبیکه که «ام ولد» (۵) بود تنها همسری که مورخان برای امام رضا علیه السلام یاد کرده اندام حبیبه بوده است که در جریان ولایتعهدی به همسری امام در آمد.
فرزندان امام
تاریخ نویسان و محدثان در دو مورد اتفاق نظر دارند. نخست اینکه امام علیه السلام ازام حبیبه فرزندی نداشته و دیگر اینکه از بانویی به نام سبیکه فرزندی پسری داشته که جواد الائمه علیه السلام است.
اما مشهور میان علمای امامیه این است که حضرت جواد علیه السلام تنها فرزند امام رضا علیه السلام بوده است روایتها نیز نظر مشهور را تأیید میکند.
آغاز امامت امام رضا علیه السلام
حضرت رضا علیه السلام در سن ۳۵ سالگی در سال ۱۸۳ با شهادت پدر روبرو شد و از آن پس زمام امور امامت را بدست گرفت و به رسیدگی امور پرداخت.
امام کاظم علیه السلام در فرصتهای مناسب حضرت رضا علیه السلام را به عنوان امام بعد از خود معرفی نمود ولی در عین حال هوسهای نفسانی برخی از فرزندان امام کاظم علیه السلام باعث شد که جمعی از شیعیان به بیراهه رفته و حتی برخی از برادران آن حضرت مثل زید النار و ابراهیم با آن حضرت به گونهای رفتار کردند که برادران یوسف علیه السلام با یوسف علیه السلام رفتار نمودند.
ظهور فرقه واقفیه
یکی از حوادث تلخی که بعد شهادت امام کاظم علیه السلام واقع شد، ایجاد گروه واقفیه در برابر امام رضا علیه السلام بود واقفیها، پس از شهادت امام هفتم و علیرغم بودن نشانههای امامت در سیره و سیمای امام رضا علیه السلام حضرت نپذیرفتند و به عقیده وقف نائل شدند و اعتقاد یافتند که موسی بر جعفر علیه السلام قائم امت بوده و همچنان در قید حیات به سر میبرد. (۶)
اوضاع سیاسی در زمان امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام در عصر امامت خویش با خلفایی چند ازعباسیان معاصر بود مدت ۱۰ سال از امامت ایشان با خلافت هارون مقارن بود. در آن دورن ده ساله هارون به دلیل بحرانهای که حکومت با آن روبرو بود، هیچگاه خود را روبروی امام علیه السلام قرار نداد.
هارون در سال ۱۷۵ فرزندش محمد امین برای جانشینی خود معرفی کرد و هفت سال بعد یعنی در سال ۱۸۲ ه. ق با معرفی عبدالله مأمون به جانشینی امین در تثبیت حکومت عباسی کوشید (۷)
امام علیه السلام در زمان مأمون
پس از درگذشت هارون الرشید طبق وصیت هارون امین خلیفه بود هارون ولیعهد ولی بین این دو برادر بخاطر حب قدرت و خلافت نزاع سختی درگرفت در نتیجه امین توسط سپاهیان مأمون کشته شد و بغداد به فتح مأمون در آمد و وی خود را به عنوان خلیفه مسلیمن معرفی کرد.
یک مشکل بزرگی که مأمون را همواره نگران میداشت شخصیت برجسته و ممتاز و مورد توجه مردم یعنی علی ابن موسی الرضا علیه السلام بود بود. نشانهها از این واقعیت حکایت دارد که مامون به نقش سیاسی و اجتماعی دینی امام بیش از هر انقلاب و نهضتی که در جریان بود اهمیت میداد و آنرا برای حاکیمت خود تهدید به شمار میآورد.
به هر حال مأمون میبایست چارهای میاندیشید تا اعتماد بنی عباس را جلب کند و فریاد انقلابیون را خاموش کند. و ذهنیت جامعه را در مورد قتل برادرش امین را تغییر دهید. و از سوی امام آسوده خاطر گردد.
به همان خاطر به خط مشی جدید و طرحی نو در فضای سیاسی جامعه در افکند و از احساسات مذهبی و علایق دینی مردم، بر ضد مذهب و مردم استفاده کند. طرح جدید مأمون اظهار ارادات به خاندان نبوت بود در حالی که هزگر بدان علاقه نداشت و معتقد بود خط مشی صحیح همان است که معاویه آن را دنبال میکرد و آنچه خود میخواست انجام میداد چه مردم بخواهند و یا نخواهند. (۸)
سفر تاریخی امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو
اسناد تاریخی، گویای اولین زمینههای سفر امام علیه السلام نیست و جزئیات بسیاری از مقدمات این هجرت رضوی ناگفته مانده و در پرده ابهام قرار دارد. ولی با مطالعه اسناد موجود این حقیقت مسلم است که از پیش مکاتبههایی بین مرو و مدینه صورت میگرفته و بر سفر امام به سوی مرو اصرار بوده و این سفر در شرایطی خاص و تحت فشار دستگاه خلافت انجام گرفته است. (۹)
مأمون بعد از جواب منفی امام علیه السلام در مکاتبهها، مأموران خود به نامهای رجابن ابی ضحاک و یاسر خادم به مدینه گسیل داشت. آنان پس از ورود به مدینه بر امام علیه السلام وارد شدند و هدف مأموریت خود را اعلام داشتند و گفتند: مأمون ما را فرمان داده و مأمور ساخته است تور را به خراسان ببریم. (۱۰)
امام علی بن موسی علیه السلام شیوه خلفا را میشناخت و زندانهای طولانی پدر را با همه تلخی و رنجهایش به خاطر داشت و میدانست که به هرحال مأمون که برادرش را میکشد از این احضار هدف مبارکی را دنبال نمیکند و به این دلیل شیوه آمدن شدن امام علیه السلام برای سفر به گونهای بود که ناخشنودی ان حضرت را میرساند. چنانکه در برخی از منابع آمده است که امام به نزدیکان خود از مرگ خود در این سفر خبر داد و در وداع با مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله با صدای بلند گریست و نشان داد که از این سفر شادمان نیست. (۱۱)
علل قبول سفر به خراسان
ممکن این سؤال پیش بیاید اگر حضرت رضا علیه السلام به این سفر ناخشنود بود چرا به آن اقدام کرد خود را به دربار طاغوتی مأمون نزدیک نمود؟
در پاسخ باید گفت که این حرکت امام رضا علیه السلام پاسخی هوشمندانه به اقدامات فریبکارانه مأمون بود در ذیل برخی از آنها بیان شده است.
الف- آن حضرت اگر ایستادگی میکرد در مدینه شهادت میرسید آثار شهادت در مدینه کمتر از آثار شهادت در خراسان بود.
ب-این سفر از حیث فرهنگی و اجتماعی در تحکیم تشیع در جوامع اسلامی نقش بسزایی داشت.
ج- مأمون در جوامع خود را به دروغ شیعه جا میزد و این در مثبت جلوه دادن چهره مأمون در عوام تأثیر داشت.
د-شیوه زندگی امام رضا علیه السلام در خراسان نقشهایی مأمون را خنثی کرد.
ه-این سفر باعث شد چهره واقعی منافقان و مخالفان اهل بیت عصمت و طهارت نمایان شد.
خط سیر هجرت امام علیه السلام
گمانه زنیهای گوناگون در مورد مسیر امام علیه السلام داده شده است که عبارتند از:
الف- بصره- اهواز- فارس- اصفهان- عبور از کوهستان ها- کوه آهوان- نبشابور
ب- اهواز- اصفهان- یزد- طبس- نیشابور
ج- اهواز- فارس- طبس- نیشابور (۱۲)
نقلهای دیگری نیز وجود دارد و به طور طبیعی حضرت در میان راه منازل وشهرهایی کوچکتری برخورد داشته و از آنها عبور کرده است که در گمانه زنیهایی یادشده شهرهایی مهم نامبرده شده است و کمتر نامی از روستاها و محلههای کوچک است.
ورود امام علیه السلام به نیشابور
امام رضا علیه السلام در میان استقبال با شکوه و بینظیر مردم وارد نیشابور شدند و در ناحیهای بلاش آباد یا پلاس آباد منزل گزیدند (۱۳) امام در اجتماع عظیم مردم نیشابور به بیان حدیثی از اجداد خود پرداخت که به حدیث سلسله الذهب موسوم گردید. این حدیث از حمله احادیثی است که در کتابهای حدیثی نقل شده و از نظر سند تمام است. موقع که امام علیه السلام از نیشابور بیرون حرکت میکرد بعضی از محدثان مهار افسار مرکب امام علیه السلام گرفتند خواستار نقل حدیثی از امام از پدرانش شدند امام فرمود: «پدرم عبد صالح، موسی بن جعفر علیه السلام از پدرش جعفر بن محمد علیه السلام و او از قول پدرش محمد بن علی علیه السلام و از قول علی بن حسین و از پدرش حسین بن علی و از علی ابیطالب نقل کردهاند که از پیامبر شنیده و پیامبر از جبرئیل دریافت کرده که خداوند فرموده است: «انی الله لا اله الا انا فاعبدونی من جاء منکم بشهاده ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل فی حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»
«من آن خدای یکتایی هستم که جزء من خدایی نیست، پس تنها مرا پرستش کنید، هر کس از شما به اخلاص، یکتایی مرا گواهی دهد در دژ من جای خواهد گرفت و آن کس که در دژ من داخل شود از کیفرم ایمن خواهد بود.» پس آنگاه که مرکب حرکت خواهد کرد حضرت ندا دردادند و فرمودند: «البته با شرایط آن و من از شرطهای آن هستم»
ورود امام علیه السلام به مرو
مأمون از علی بن موسی الرضا علیه السلام برای یک سفر زیارتی یا سیاحتی دعوت نکرده بود. او از فرا خواندن امام به این سفر طولانی و پر رنج هدفی داشت که بسیاری از خاندان پیامبر صلی الله علیه را نگران کرده بود.
سرانجام مأمون در یکی از ملاقاتهایش با امام نخستین گام خود را به سوی هدف برداشت و سخنی گفت برای بسیاری از آنان که شنیدند، حیرت انگیز بود او گفت: «ای فرزند رسول خدا نزد شما آمدهام تا از شما بخواهم حکومت و خلافت را پذیرا شوید و زمامداری امت اسلامی را بر عهده گیرید.» (۱۴)
امام علیه السلام از پذیرفتن این نیرنگ سیاسی مأمون خوداری کرد. این درخواست خلیفه چند نوبت دیگر نیز انجام شد ولی نتیجهای در بر نداشت
امتناع امام علیه السلام از پذیرش اصل حکومت، به مأمون فرصت میداد تا خود را همچنان از اعمال خشونت و به کارگیری روش خلفای پیشین درباره امامان علیه السلام دور نگاه دارد، اقدام به دومین کام یعنی پیشنهاد ولایتعهدی کرد که از این کار اهدافی دنبال میکرد از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف- کاستن از تضاد علویان با عباسیان
ب- فرونشاندن نهضت ها
ج- نظارت بر امام علیه السلام و محدودیتها آن حضرت
د- مخدوش کردن قداست امام علیه السلام
ه- مشروع جلوه دادن خلافت
و- یافتن پایگاه مردمی
امام علیه السلام ناگریز از انتخاب
اکنون امام علیه السلام میان دو انتخاب قرار گرفته است، یا باید طرح مأمون را بپذیرد و یا رد کردن پیشنهاد مأمون به طور رسمی به مخالفت با وی بپردازد وبه طور غیر مستقیم با او اعلام جنگ کند
اینکه امام علیه السلام کدام طرف را باید بر میگزید و کدام راه را باید انتخاب میکرد، چیزی است که داوری درباره آن به رعایت پند نکته بستگی دارد:
-شناخت دقیق شرایط اجتماعی و سیاسی امام و موقعیت شیعیان و علویان
- بازتاب و نتایج پذیرش ولایتعهدی و یا رد آن
- بشری دانستن تصمیم گیری امام و یا مستند شمردن تصمیم آن حضرت به عوامل برتر و منابع فوق بشری
توجه به این سه موضوع تأثیر اجتناب ناپذیری در هرگونه داوری ما نسبت به نوع انتخاب علی بن موسی الرضا علیه السلام دارد
تدبیر امام علیه السلام در برابر دسیسه ها
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام هر چند از روی ناگریز و به منظور حفظ مصالح برتر اسلام و مسلمانان، ولایتعهدی را پذیرفت، ولی این به معنای تسلیم فرو گذاردن رسالت و وظیفه امامت نبود، بلکه آن حضرت مانند همه امامان تقیه را وسیلهای برای حفظ موجودیت و دست یابی به زمینههای مساعد و نشر افکار صحیح میدانست
اگر بخواهیم نگاهی گذرا به سرفصلهای این تدبیر امام علیه السلام داشته باشیم، باید موارد زیر را یاد کنیم
- آموزههای عمومی آن حضرت برای شیعیان و مرتبطان با اهل بیت علیه السلام در زمینه مسائل اعتقادی و سیاسی
- تأیید شیوه زندگی سیاسی و دینی امامان پیشین و استمرار آن
- خروج مدینه، همراه با اکراه و اظهار نگرانی، به همراه نداشتن خانواده، ترغیب خانواده به مرثیه سرایی هنگام حرکت امام علیه السلام از مدینه به سوی مرو، خداحافظی با مرقد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با شیوهای خاص که نارضایتی و ناگریزی امام را از پذیرش فرمان مأمون میرساند
- روایت تاریخی امام در نیشابور که مسئله امامت و رهبری اهل بیت را شرط کلمه توجید دانسته و در آشکارترین مطرح کرده است.
- رد پیشنهادهای مأمون و انکار امام از پذیرش خلافت و ولایتعهدی در طول دو ماه پافشاری مأمون (۱۵)
- خبر دادن از عمر کوتاه خود و اطمینان به بهره نگرفتن از ولایتعهدی
- مشاهده نشدن آثار خشنودی در سیمای علیه السلام پس از تحمیل ولایتعهدی بر آن حضرت و اظهار غم و اندوه در موقعیتهای مناسب (۱۶)
- پیش شرطهای امام برای پذیرش ولایتعهدی مبنی بر اینکه آن حضرت در هیچ امر حکومتی نظر ندهد و در هیچ عزل و نصبی دخالت نکند (۱۷)
- نوع زندگی و مشی اجتماعی و ارتباطات مردمی امام در طول مسیر مدینه تا مرو وپس از مسئله ولایتعهدی و جلب نظر مردمان نسبت به مراتب علم و عمل و زهد و معنویت و اخلاق آن حضرت
- جلوه علمی مام در مناظرهها و مباحثههای بزرگ بین ادیان
- برگزاری نماز عید با شیوه و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و تأثیر عمیق آن مردم و کارگزاران حکومت مأمون
- ارتباط با شیعان و ارائه رهنمودهای لازم به ایشان و افشای چهره مأمون برای آنان
مجموعه این تدابیر و عوامل سبب گردید تا امام بر خلاف پندار مأمون، بیش از بیش در میان مردم شناخته شود و محبوب قلبها واقع گردد و در فاصلهای نه چندان طولانی، مأمون از ترفند سیاسی خود احساس نارضایتی کند و در اندیشه محدود کردن امام و حتی از بین بردن آن حضرت فرو رود.
شهادت امام علیه السلام
مأمون پس از واقعههای مانند نماز عید، نماز استسقاء و مناظرههای علمی دید که موقعیت اجتماعی امام علیه السلام پر رنگتر میشود تصمیم به حذف امام علیه السلام گرفت و به روایتی با انار زهر آلود و به اجبار در روز آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام علیه السلام را به شهادت رساند.
پی نوشتها:
۱- مستند الامام رضا ۱/۱۵
۲- منافب ابن شهر آشوب۴/۳۶۶
۳- همان/ص ۳۶۷
۴- بحار الانوار ۴/۴۹
۵- تذکره الخواص/۳۱۶
۶- فرق الشیعه ۷۹
۷- البدایه و النهایه۱۰/۱۶۵
۸- المحاسن و المساوی للبیهقی ۴۹۵
۹- -عیون اخبارالرضا ۲/۱۴۹
۱۰- رجال طوسی/۳۹۵
۱۱-مستند الامام رضا ۱/۵۲
۱۲- مطلع الشمس۲/۷۱۰
۱۳-آثلر باستانی خراسان/۱۲۰
۱۴- عیون اخبار الرضا ۲/۱۴۹
۱۵- بحار الانوار ۴۹/۱۳۴
۱۶- عیون الاخبار الرضا ۲/ ۱۵
۱۷-همان ۱۳۹
۱۸- ترجمه ارشاد مفید ۲/ ۲۶۰
جواد احمدی منفرد
پایان پیام/
نظر شما