ايجاد نظام جديد فلسفي در حوزه اسلام ضروري است

انديشه: عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، گفت: فلسفه اسلامي بايد خود را با پرسش هاي امروز زندگي بشر درگير کند که اين مهم جز با ايجاد يک نظام جديد فلسفي در حوزه اسلام امکان پذير نيست.

به گزارش خبرنگار شبستان، حجت الاسلام خسروپناه، عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در نشست تخصصي همايش روز جهاني فلسفه با موضوع "فلسفه و زندگي روزمره" پيرامون "چگونگي کاربردي کردن فلسفه اسلامي" به سخنراني پرداخت.

خسروپناه گفت: امروز، از مهمترين پرسش هاي مطرح براي ما مسلمانان دلايل عدم کاربردي شدن فلسفه اسلامي در شئون زندگي است در حالي که در غرب تأثير فلسفه بر شئون مختلف زندگي مشاهده مي شود. از سوي ديگر اين پرسش بنيادين مطرح است که وظيفه فلسفه چيست؟ آيا فلسفه مي بايست کاربردي شود يا اين که فلسفه مربوط به حوزه نظر است و لزومي به کاربردي شدن آن نيست.

وي با اشاره به سير تاريخي فلسفه اسلامي ادامه داد: وقتي به تاريخ فلسفه اسلامي نظر مي کنيم، از کندي که نخستين نگارنده فلسفه اسلامي است تا فارابي و ابن سينا، همگي گستره فلسفه را بسيار وسيع و مربوط به هر دو حوزه نظر و عمل دانسته اند و در آثار خود، پيوند ميان فلسفه و شئون مختلف فردي و اجتماعي را تبيين کرده اند.

اين استاد دانشگاه تصريح کرد: وقتي در سير تاريخي فلسفه اسلامي به سهروردي مي رسيم به يکباره فلسفه محدود به حوزه نظر و آن هم ارتباط با عرفان اسلامي مي شود. اما چرا؟ براي آن که پيش از او غزالي در قرن پنجم و ششم، فلسفه را نفي کرده، فيلسوفان را دروغگو و کافر خوانده و راه رسيدن به حقيقت را عرفان معرفي مي کند. از اين روست که تلاش سهروردي پس از غزالي معطوف به تبيين رابطه فلسفه و عرفان و رد نظريه تقابل ميان اين دو مي شود و از اين روست که سهروردي به يک ظلع زندگي انسان که بينش است مي پردازد و منش و کنش مورد توجه او قرار نمي گيرد و اين رويه پس از سهروردي نيز ادامه مي يابد.

حجت الاسلام خسروپناه با طرح اين پرسش که "مثلاً کنش اجتماعي با فلسفه چه ارتباطي دارد؟" افزود: در فلسفه اسلامي پاسخي براي اين پرسش نمي توان يافت. و بر اين اساس مي توان نتيجه گرفت که، گرچه فلسفه پاسخ هاي ابدي مي دهد، همواره نظام فلسفي فرزند زمانه خود است. به عبارت ديگر هر فيلسوفي، ناظر به زمان خود، نظام فلسفي ساخته است. ملاصدرا، ناظر به زمان خود حکمت متعاليه را پرداخته است هرچند نظريه حرکت جوهري و اتحاد عاقل و معقول او براي امروز ما نيز کاربرد داشته باشد اما به طور کلي نظام حکمت متعاليه مولود زمان خود است همان طور که نظام فلسفه اشراق نيز اين گونه بود.

وي همچنين اضافه کرد: امروز که ما با علوم مختلفي روبرو هستيم و فلسفه اسلامي مي بايست مباني خود را نسبت به علوم زمان تبيين و خود را با پرسش هاي امروز زندگي بشر درگير کند، اين مهم جز با ايجاد يک نظام جديد فلسفي در حوزه اسلام امکان پذير نيست.

خسروپناه در ادامه و در بخش ديگري از سخنان خود گفت: نکته جالب توجه در فلسفه اسلامي تعريفي است که از فلسفه در کتاب هاي فلاسفه اسلامي ارائه مي شود. در اين کتاب ها عمدتاً فلسفه را دانشي معرفي مي کنند که از عوارض موجود به ماهو موجود بحث مي کند پيش از آن که اين وجود، رياضي يا طبيعي شود. اما بايد توجه داشت که اين تعريف، پيش فرضي نانوشته دارد و آن، طبقه بندي علوم به طور ناخودآگاه است. به عبارت ديگر چون علوم را به نظري و عملي، علوم نظري شامل رياضيات، طبيعيات و الهيات و علوم عملي شامل تدبير منزل، سياست مدن و اخلاق طبقه بندي کرده ايم، لذا فلسفه با اين طبقه بندي خاص تعريف شده است.

وي افزود: حال سوال ما اين است که آيا امروزه اين طبقه بندي پذيرفتني است؟ طبقه بندي علوم تغيير کرده است و امروز ما با پديده نويي به نام علوم انساني روبرو هستيم که با پارادايم قياسي- استقرايي به رفتارها و نهادهاي اجتماعي مي پردازد و از اين نظر هيچ شباهتي با سياست مدن يا تدبير منزل ندارد.

خسروپناه با اشاره به مفهوم تازه اي با نام علوم انساني گفت: امروزه وقتي از علوم انساني سخن مي گوييم و مقصودمان روانشناسي، جامعه شناسي و مانند اين ها است، علوم انساني را در معناي خاصي مد نظر قرارداده ايم که قطعاً از روش تجربي در آن بهره مي بريم. ما در دوره هاي گذشته مفهومي به نام علوم انساني نداشته ايم و لذا تعريف فلسفه ناظر به علوم انساني نيست و به همين خاطر است که در صد ساله گذشته که اوج شکوفايي علوم انساني است، هيچ گاه فيلسوفان اسلامي در صدد تبيين مباني فلسفي علوم انساني برنيامده اند و اين نقصي است که ما در فلسفه داريم.

اين استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: البته وقتي من سخن از نقص فلسفه اسلامي مي کنم، قدرت عقلانيت فلسفه را ناديده نمي گيرم. فلسفه اسلامي در بعد انتزاعيات، معقولات و بينش فوق العاده است و اين همان جايي است که فلسفه غرب مي لنگد. در مواجهه با آثار فيلسوفان غربي به ويژه از دکارت و کانت به اين طرف و مخصوصاً از سال 1950 به بعد که رويکردي نسبي گرايانه بر فلسفه غرب حاکم شد، فقر تئوريک آن را به خوبي مشلاهده مي کنيم.

وي در همين زمينه افزود: کاستي فلسفه اسلامي در اين است که تفکرات غزالي در اواخر قرن پنجم و اوايل ششم موجب شد فيلسوفان اسلامي تنها به رابطه طولي پديده ها با خدا بپردازند و از رابطه عرضي پديده ها غافل شوند و بنابراين رابطه ميان پديده هاي انساني با يکديگر که مهمترين موضوع علوم انساني است هيچگاه در فلسفه اسلامي جايگاهي نيافت تا ما امروز وظيفه داشته باشيم فلسفه اسلامي را همان گونه که با ضلع بينش – که ضلع مهمي از زندگي بشر است- ارتباط دارد با دو ضلع ديگرش يعني منش و کنش مرتبط کنيم که البته بنده پيشنهاداتي براي آن دارم.

خسروپناه با ارائه پيشنهادات خود براي برون رفت از وضع موجود گفت: پيشهاد اول من تأسيس فلسفه فلسفه اسلامي است به طوري که با نگاهي درجه دو به فلسفه موجود، قوت ها و ضعف هاي آن را در مواجهه با نيازهاي زمان بسنجيم که اين پرسش را فلسفه فلسفه اسلامي پاسخ مي دهد.

وي ادامه داد: اما پيشنهاد دوم حال که تعريف فلسفه اسلامي برگرفته از يک طبقه بندي خاص علوم است که با طبقه بندي امروز سازگار نيست، فلسفه را از بديهي ترين واقعيت که وجود انضمامي انسان است آغاز کنيم. اگر از وجود انضمامي انسان آغاز کنيم تمامي فلسفه هاي مضاف به علوم و امور قابليت تحقق مي يابد و فلسفه با منش و کنش نيز ارتباط برقرار مي کند.

خسروپناه تصريح کرد: البته بايد توجه داشت که فيلسوفان اسلامي در اين راه، اگزيستانسياليست نمي شوند چراکه فيلسوفان اگزيستانسياليست دغدغه انتزاعيات ندارند و صرفاً به انضماميات مي پردازند. از سوي ديگر فلسفه اسلامي، فلسفه دکارت نمي شود چراکه دکارت مي گفت: "من فکر مي کنم پس هستم" اما ما در اين حکمت نوين اسلامي بايد بگوييم: "من هستم پس فکر مي کنم" که اين دو رويکرد به کلي متفاوت است. همچنين اين تفکر با امانيزم هم متفاوت است چرا که برخلاف امانيزم که انسان محور است اين تفکر خدامحور خواهد بود.

همايش روز جهاني فلسفه 30 آبان در کتابخانه ملي آغاز به کار کرد و تا دوم آذر ادامه دارد.   

 

پايان پيام/     

   

 

کد خبر 1768

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha