ارشاد و آگاه‏سازى مردم از فعالیت های فرهنگی شهید غفاری

عمده‏ترین فعالیت‏هاى فرهنگى شهیدغفاری در سال‏هاى قبل از ۱۳۴۰در قالب تبلیغ و ارشاد دینى و آگاه‏سازى مردم در مسجد خاتم الاوصیاء و نقاط مختلف کشور به ویژه استان‏هاى آذربایجان شرقى و غربى بود.

خبرگزاری شبستان: شهادت روحانیون و ائمه جماعات در سنگرهاى مقدس جهاد و دفاع از دین و در محراب گسترده و نورانى جبهه‏هاى حق، خواندن نماز عشق با وضوى خون است و رداى سرخ ائمه جماعات شهید، عَلَمى است که نشان از عاشوراى مجدد تاریخ امروز ما دارد. آنان صداقت و حقانیت رهبرى دینى را با اهداى خون پاک خویش به ثبت رساندند و در کربلاهاى ایران، با تکبیر عشق و ایمان در محراب عشق و حقیقت قیام نمودند و با آغوش باز، شهادت را پذیرا شدند.

 

آرى شهیدان سرفرازى همچون آیات و حجج اسلام سعیدى، شاه‏آبادى، نواب صفوى، غفارى، مفتح و همرزمان به خون غلتیده ایشان با قلبى مالامال از معرفت ناب، نماز عشق را با سلام شهادت به پایان بردند و تا کوى دوست پرکشیدند. شهید غفاری هم یکی از ائمه جماعات شهیدی است که امام جماعت مسجد خاتم الاوصیاء را بر عهده دارد.

 

وی در سال 1292 (هـ ق) در یکى از روستاهاى تابعه‏ شهر تبریز، به‏نام «دهخوارقان»، کودکى متولد شد که نام او را حسین گذاشتند که بعدها سرمنشأ و عامل تحولات شگرفى در بین مردمان گردید.

 

وی چند سال بیشتر نداشت که پدر بزرگوار و زحمتکش خویش را از دست داد و گرد یتیمى بر سر و روى وى نشست و از همان کودکى ناچار شد که براى تأمین هزینه‏هاى معاش تلاش کند، اما به واسطه علاقه‏اى که به تحصیل داشت، على‏رغم مخالفت عموى خود و بنا به تشویق دایى بزرگوارشان آیه‏اللّه‏ حاج میرزا محسن غفارى به تحصیل علم و معرفت گرایش یافت.

 

مقدمات را نزد حاج شیخ على منطقى و میرزا محمد حسین منطقى فراگرفت، در نوجوانى همراه برادر خود عازم شهر تبریز شد و در کنار کار و تلاش روزانه، به خواندن دروسى چون شرح لمعه، اصول و کلام پرداخت. پس از چندى به علت فقر شدید به آذر شهر مراجعت نمود و دروس رسائل و مکاسب را نزد دایى خود به اتمام رسانید.

 

ذکاوت، فراست و هوش سرشار حسین در این دوران باعث شد که در حین فعالیت‏هاى طاقت‏فرساى کشاورزى و کار، به مدارج بالاى علمى و تحصیلات حوزوى دست پیدا کند. اشتیاق و شوق زائدالوصف وى به گونه‏اى بود که از فرصت‏هایى که براى خوردن غذا و خوابیدن و استراحت کردن کارگران اختصاص داشت، استفاده مى‏ کرد و به مطالعه و تحصیل مى‏پرداخت و اغلب تا نیمه شب غرق در مطالعه بود. او براى تکمیل تحصیلات علمى خود در 30 سالگى به شهر قم مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام فیض، قمى، خوانسارى و آیه‏اللّه‏ العظمى بروجردى بهره‏مند گردید و مدتى هم در دروس آیه‏اللّه‏ حجت کوه‏کمره‏اى حاضر شد. ایشان به استادان خویش ارادت تام و تمام داشتند و همیشه از ایشان به احترام یاد مى‏کردند.

 

همچنین آیه‏اللّه‏ غفارى مدتى نیز در محضر امام خمینى به فراگیرى درس خارج مکاسب اهتمام ورزید و ارادت و علاقه خاصى به ایشان داشت. مشکلات و مصائب زندگى از ایشان فردى دردآشنا، سخت کوش، بصیر و آگاه ساخته بود. ایشان در ادامه تحصیل با دختر روحانى مجاهد آیه‏اللّه‏ میرزا على مقدس تبریزى که از علماى متعهد آن دوران بود، ازدواج کرد.

 

عمده فعالیت‏ها

عمده‏ترین فعالیت‏هاى فرهنگى وی در سال‏هاى قبل از 1340( ش) در قالب تبلیغ و ارشاد دینى و آگاه‏سازى مردم در نقاط مختلف کشور، به ویژه استان‏هاى آذربایجان شرقى و غربى بود. همچنین افزون بر مدیریت مسجد و اقامه جماعت، فعالیت‏هاى فرهنگى ایشان در سال‏هاى 1337 تا 1340 به ویژه در منطقه‏ تهران نو شایان توجه است.

 

همزمان با تصویب لایحه استعمارى انجمن‏هاى ایالتى و ولایتى در 16 مهر 1341 به دست اسداللّه‏ علم، آیه‏اللّه‏ غفارى با سخنان افشاگرانه‏اش همراه و همگام با نهضت تاریخ‏سازى که حضرت امام آغاز کرده بودند، دست به رسوا نمودن رژیم پهلوى مى‏زنند، ایشان در شب 12 محرم سال 1382 ق مقارن با شب پانزده خرداد 1342 ش توسط مأموران امنیتى رژیم پهلوى دستگیر و روانه زندان مى‏شوند و با تحمل سختى‏ها در برابر ایشان مقاومت مى‏کنند و پس از 40 روز به علت فقدان ادله کافى، آزاد مى‏شوند و دوباره به فعالیت‏هاى تبلیغى‏شان برضد رژیم در مسجد خاتم الاوصیا واقع در خیابان تهران نو مشغول مى‏شوند.

 

آیه‏اللّه‏ غفارى در تاریخ 30 دى، یعنى دو روز پس از سخنرانى در مسجد خاتم الاوصیا مجددا دستگیر و رهسپار زندان مى‏شوند در گزارش ساواک آمده است که: «وى به منبر رفته و گفته: یکى از نمایندگان به پیشواى ما آیه‏اللّه‏ خمینى اهانت نموده است، هر کس به علما و روحانیون توهین کند، بت‏پرست محض است!».

 

ایشان از دى ماه 1343 به مدت 70 روز زندانى مى‏شود و سپس ملزم به عدم خروج از تهران مى‏شوند، وقتى از مردم خواسته شد براى شاه که از حادثه ترور جان سالم به در برده بود، مراسم شکرگزارى برپا کنند ایشان به بهانه شستشوى فرش‏هاى مسجد، از برپایى مراسم فوق ممانعت و به این وسیله از اجراى آن خوددارى مى‏کنند.

 

اگرچه ایشان در تاریخ 12 تیر 1353 دستگیر و راهى زندان قم مى‏شود، لکن تلاش علمى خود را متوقف نمى‏کند. ایشان حداقل روزانه چهار ساعت مطالعه مى‏کرد، وى با معنویت مى‏زیست و همیشه دعاى افتتاح مى‏خواند و از خدا طلب شهات مى‏کرد. ساواک ایشان را تحت شدیدترین شکنجه‏هاى قرون وسطایى قرار داده، و به شهادت رسانید. وقتى جنازه مطّهر ایشان را تحویل گرفتند، فهمیدند که ایشان متحمل شکنجه‏هاى فراوانى شده است. پاهاى ایشان را در روغن زیتون سوزانده‏اند.

 

ضربه‏هاى سختى هم به سرشان وارد شده بود. هر چند که عوامل ساواک وانمود مى‏کردند ایشان به علت کهولت سن در زندان در گذشته‏اند، اما کاملاً مشخص بود که ضربه‏هایى که به سرشان خورده بود باعث خونریزى مغزى شده است، این امر سال‏ها بعد در پى تصاحب اسناد ساواک به درستى مشخص شد و بدین ترتیب در روز 4 دى ماه 1353 ش روح بلند آن عالم ربانى به عرش اعلى عروج کرد. یادش گرامى باد. امام درباره ایشان مى‏فرماید:

«... زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند جز این است که پاى بعضى از علما را اره کردند (اشاره
به آیه‏اللّه‏ غفارى) توى روغن سوزاندند، زجر ما این است که 10 سال 15 سال 8 سال 7 سال علماى ما در حبس هستند».

 

نوشته‏اى از شهید بزرگوار:

«الا لعنهْ اللّه‏ على القوم الظالمین؛ و علت این همه گرفتارى‏ها و زندانى شدن‏ها، مبارزه با دولت جنایتکار خائن به اسلام و مداخلات او در مقدرات مذهب و اجراى برنامه‏هاى ضددینى دستگاه حاکم و رژیم شاهنشاهى بود، چه ضربه‏هایى که بر پیکر اسلام مى‏زدند».

خاطرات شهید: ایشان در نامه‏اى خطاب به آیه‏اللّه‏ میرزا على مقدس تبریزى که به ایشان پیشنهاد کرده بود تا با دخترش ازدواج کند، مى‏نویسد: «اگر من بخواهم زن بگیرم و زندگى کنم، زن من باید بداند با کسى ازدواج مى‏کند که جز فقر هیچ ندارد و کارش مطالعه و تحصیل و کار مداوم است و حتى خانه شخصى هم ندارد، جز حجره‏اى کوچک براى زندگى و اگر بخواهد ازدواج کند، باید حجره را ترک و اتاق کوچک و محقرى در قم اجاره کند».

 

و خطاب به دختر میرزا على مقدس تبریزى مى‏نویسد: «خانم! من چیزى ندارم که به تو بدهم؛ نه خانه‏اى دارم که تو را در آن جاى دهم و لباسى را که داریم باید آن‏قدر بپوشیم که دیگر قابل استفاده نباشد، اما امیدوارم آینده‏اى داشته باشیم و بتوانیم براى اسلام کارى کنیم». و همسر فداکار ایشان در پاسخ مى‏نویسد: «من به آنچه تو راضى هستى، راضى بوده و حاضرم در جهت مطالعه و تحصیل تو فداکارى کنم».

پایان پیام/

کد خبر 176433

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha