عشق یعنی یک پلاک، زده بیرون از دل خاک

مردان هنرمند خدا نقشی با خون در تابلو دنیا کشیدند و رفتند که در ذهن همه نسل ها ماندگار شد، علمداران میدان عشق همان شقایق هایی که به خاک و خون غلطیدند، تا اسلام زنده بماند، تا لاله‌ها در امان بمانند.

خبرگزاری شبستان: جنگ شروع شده بود، دیگر فرقی نداشت بچه اول یا آخر خانواده‌ای، دکتری، مهندسی، قصابی، بیکاری، دانشجویی، محصلی دیگر فرقی نداشت.

جنگ شروع شده بود، جنگی تحمیلی برای تجاوز به مرز و بوم ایران اسلامی، صحبت از ایران بود از خاک، دیگر نمی‌شد صبر کرد، سن و سال، مرد و زن دیگر مهم نبود، مهم دفاع کردن، حفاظت از خاک مقدس ایران بود.

چهره‌ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می کردی می توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می کرد.

لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می داد.لاغر و باریک اندام بود و در چهره‌اش مظلومیتی غریب موج می‌زد. به او نمی‌آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی‌شناسد، عشق می‌شناسد».

به او می‌گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می‌کند و جواب می‌دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه‌ای که انسان کامل پرورش می دهد». بعد لبخندی می‌زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال‌ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد.

جمعیتی که شهد شیرین شهادت را با دل و روح خود می‌خواستند بنوشند،‌" فرق است بین یک جمعیتی، در شبی که فردا برای او خطر است و می‏خواهد به لشکر کفر هجوم ببرد به مناجات خدا می‏ایستد با آن کسانی که وقتی که می‏خواهند به جنگ بیایند اول با فشار است و بعد هم که آنها را می‏بینند آلات لهو و لعب در آنجا هست. فرق است بین آنهایی که برای خدا قیام کرده‏اند و آنهایی که برای طاغوت"( بیانات امام در جمع پرسنل نیروی هوای)

آری؛ مردانی رفتند از جنس نور، از جنس بی ادعای، از جنس فداکاری و ایثار، واژه‌هایی که در عمل نشان دادند به نسل‌های آینده، مردانی از عشق، که با وضو خون گرفتند و رفتند و از آنها یک پلاک و چند تکه استخوان و لباس‌های پاره مانده بود.
اما همان پلاک؛ چشم‌های انتظار مادری بود که هر روز رو به خدا مناجات می‌کرد برای فرزندش، همان استخوان‌ها دلخوشی مادر همانند ننه علی بود که سال‌ها خانه‌نشین مزار فرزندش شد، اینان ایستادگی را چه خوب آموختند و رفتند .
از آغاز جنگ 32 سال می گذرد، از جنگی که 43 کشور به همراه دشمنان دیروز و امروز ما پشتیبان صدام معدوم بودند و تجهیزات و اسحله فراهم می‌کردند، اما جایگاه ایران اکنون در کجاست و آن هشت سال دفاع مقدس برای ما چه درس‌های معنوی بر جای گذاشت و جایگاه صدام کجاست؟
همه ذلت او را دیدند و و آه‌های مادران شهیدان او را رسوای مردم دنیا کرد و ایرانی اسلامی امروز به استفاده از تجربه‌های آن سال‌ها به عنوان قدرت علمی و دفاعی منطقه و جهان به حساب می‌اید.
پایان پیام/
 

کد خبر 176412

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha