گمنامِ بالاشهر

برای آنان که حس شیرین یادکرد او را چشیده‌اند و با پای دل رو به کوی او دویده‌اند و در فراق او بارها گریسته‌اند و به شوق روی او از همه رهیده‌اند؛ جمعه‌ها خاص‌ترین روز هفته است.

خبرگزاری شبستان-کرمان؛ طاهره بادامچی

برای آنان که حس شیرین یادکرد او را چشیده‌اند و با پای دل رو به کوی او دویده‌اند و در فراق او بارها گریسته‌اند و به شوق روی او از همه رهیده‌اند؛ جمعه‌ها خاص‌ترین روز هفته است.

گمنامِ بالاشهر

در ندبه‌های جمعه‌ها مرغ جان را در هوای نامش پرواز می‌دهند و بندهای " أَیْنَ" که به جستجوی آن یار غایب از نظر خیز بر می‌دارد، ندبه عاشقان هم رنگ دیگری به خود می‌گیرد؛ أَیْنَ بابُ اللّٰهِ الَّذِی مِنْهُ یُؤْتیٰ...
در گوشه و کنار شهر کسانی که عاشقانه به یادش و برایش ندبه‌خوانی می‌کنند، جمعه را از پس تمامِ روزهای هفته بی‌صبرانه به انتظار می‌نشینند تا عرض ارادت متفاوتی به امام موعود خویش داشته باشند؛ هذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ...

انتشار این گزارش در آستانه سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام که پرچمدار فرهنگ مهدویت بودند، حُسن اتفاقی است که مجال بهتری برای مرور احادیث مهدوی آن حضرت فراهم می‌کند.

ایشان به حال کسانی که زمان حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی را درک می‌کنند، رشک می‌برند و می‌فرمایند: فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان. خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد.

گمنامِ بالاشهر

و نیز مشتاقانه دوران ظهور را آرزو کرده و می‌فرمایند: و لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی.  اگر زمان [ظهور] او را درک می‌کردم همه عمرم را در خدمتش می‌گذراندم.
و شاعر چه زیبا گفته است:

برای خادمی‌ات کو کسی که لایق بود
و درک خدمت تو آرزوی صادق بود

تشییع پیکرهای مطهر شهدای گمنام در نقاط مختلف کشور از جمله دو شهید در استان کرمان همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام، بهانه دیگری است که این گزارش بر محور آن آراسته می‌شود تا یکبار دیگر برکت حضور شهدا به ویژه شهدای گمنام را بهتر دریابیم.

گمنامِ بالاشهر

آنچه در ادامه می‌آید شرح مختصر بیش از یکصد هفته ندبه‌ی عاشقی در جوار شهید گمنامی است که در منطقه بالاشهر کرمان-میدان کوثر- بهانه یک دورهمی امام زمانی شده است.

از هشتم اسفندماه سال ۱۴۰۰ که میدان کوثر کرمان برای تدفین یک شهید گمنام انتخاب و کمتر از دو هفته پس از آن یعنی ۲۰ اسفند همان سال مراسم دعای ندبه در این مکان منعقد شد؛ تا امروز که هفتم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ است؛ این محترم مجلس هر هفته در سرما و گرما، برف و باران و... برقرار بوده است.

گمنامِ بالاشهر

عباس پورمحمدی یکی از بانیان اصلی برگزاری دعای ندبه‌ی میدان کوثر در این باره به خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان می‌گوید: هفته‌های اول فقط من و همسرم با دختر خردسال‌مان و دو نفر دیگر از دوستان می‌آمدیم اما به تدریج دعای ندبه رونق گرفت به گونه‌ای که در برخی هفته‌ها جمعیت به ۱۲۰ نفر هم رسیده است.

وی با اشاره به اینکه امروز مزار این شهید گمنام و برگزاری مستمر دعای ندبه و در کنار آن برخی برنامه‌های مناسبتی؛ پایگاه معنوی جدیدی در بالاشهر کرمان ایجاد کرده است؛ افزود: مداحانی که در تمام این هفته‌ها ندبه‌خوانی کردند کمترین هزینه‌ای دریافت نکردند و گاهاً خود بانی پذیرایی از میهمانان دعای ندبه هم شدند.

گمنامِ بالاشهر


وی از شهید حاج عادل رضایی از شهدای حادثه تروریستی مسیر گلزار شهدای کرمان یاد کرد که دو بار دعای ندبه را در این مکان خوانده است.
وی با بیان اینکه همه ادیان بالاتفاق معتقد به ظهور منجی هستند؛ افزود: وقتی بشر می‌داند کسی می‌آید و او را از فلاکت نجات می‌دهد چه جلسه و مراسمی بالاتر و مهمتر از نزدیکی و شناخت این منجی است!؟ نسل جوان را باید با دعای ندبه مانوس کرد زیرا تنها راه نجات همه، فقط امام زمان عجل‌الله تعالی است.

گمنامِ بالاشهر


وی مداومت در هر امر پسندیده از جمله دعای ندبه را در اثرگذاری آن مهم خواند و گفت: ما طرح‌هایی برای جذب جوانان و حتی خردسالان اجرا کردیم که بازخورد مثبت آن را هم دریافت کردیم.

وی اظهار کرد: روز جمعه ۱۱ اسفند که اتفاقاً روز انتخابات بود و هوا به شدت سرد و برفی؛ با توجه به اینکه مراسم هر هفته در میدان و فضای روباز برگزار می‌شود ما فکر کردیم برای آنکه سرما مستمعین را اذیت نکند یکی از بستگان مینی‌بوس خود را به محل آورد و بخاری برقی هم داخل آن قرار دادیم تا افراد داخل آن مستقر شوند و بدین ترتیب دعای آن هفته را هم برگزار کردیم و بعضاً در این دعاهای ندبه صحنه‌هایی مشاهده کردیم که هیچ کجا ندیدیم؛ از جمله اینکه پیرزنی که در جمع کردن صندلی‌ها کمک می‌کند.

گمنامِ بالاشهر


وی افزود: یکی از مداحان کرمان را برای دعای ندبه دعوت کرده بودیم و او قرار بود جمعه آن هفته جمکران باشد که خبر داد نمی‌رود و به دعای ما می آید و همان جمعه گروهی از خادمان جمکران میهمان دعای ندبه ما شدند.

گمنامِ بالاشهر

اگر جامعه بشری به اینجا برسد که نجات همه آنان فقط به دستان صاحب الزمان است دنیا دنیای دیگری می‌شود

وی از برکات دعای ندبه در زندگی شخصی‌اش می گوید و می افزاید: زندگی ما در این سال‌ها دیگر بی‌روح و بی‌هدف نیست که رونق گرفته و چند بار کربلا و مشهد مقدس مشرف شدیم و آنقدر نام امام زمان در خانه ما پررنگ است که الان اگر از دختر ۶ ساله‌ ما بپرسد بزرگترین آرزویت چیست بی‌درنگ پاسخ می‌دهد فرج امام زمان! و این نوری است که از مداومت بر دعای ندبه بر زندگی ما تابیده است.

گمنامِ بالاشهر


وی ادامه می‌دهد پنجشنبه‌هایی که در تدارک صبحانه دعای ندبه هستیم دخترم تا پاسی از شب ما را همراهی می‌کند؛ برکتی بالاتر از این نیست و صبح جمعه زودتر از ما بیدار می‌شود و می‌گوید: بابا! جمعه است؛ حواست هست؟

وی می افزاید: من یک کارمند ساده هستم اما هر آنچه برکت در زندگی می‌بینم از دولتی سر امام زمان است و با همسرم قرار گذاشتیم بر دعای ندبه مداومت داشته باشیم حتی وقتی در سفر هستیم که یادم می‌آید یک جمعه که در سفر بودیم و به بندرانزلی رسیدیم مهدیه آنجا را پیدا کرده و در دعای ندبه شرکت کردیم.
از رسانه‌ها خواهش می‌کنم برای امام زمان کار کنند و درخواستی از مداحان دارم که همتی کنند تا دعای ندبه در جای جای نقاط شهرها برگزار شود.


گمنامِ بالاشهر

وی تاکید کرد: دعاهای ندبه باید رونق بگیرد اما الان مثل نمازجماعت صبح مساجد غریب هستند و این یک اشکال بزرگ است.

یکی از بانوان جوانی که در همسایگی این میدان است می‌گوید یک صبح جمعه خیلی اتفاقی صدای دعا را شنیدم و از همان روز پای ثابت این دعا شدم.

گمنامِ بالاشهر


وی می‌افزاید: اصلاً زندگی من با دعاهای ندبه و این شهید متفاوت از دو سال قبل شده است تا جایی که  برنامه سفرهای خارج از استان را به گونه‌ای تنظیم می‌کنم که جمعه را حتماً کرمان باشم تا در دعای ندبه شرکت کنم.
بانوی جوان دیگری قصه دلدادگی خود به این شهید گمنام و حضور مستمر در دعاهای ندبه میدان کوثر را چنین شرح می‌دهد:
السلام علی الشهداء والصدیقین
عصر روز جمعه بیست ویکم مهرماه بود که با شاکی پسرم که تصادف کرده بود، برای گرفتن رضایت قرار گذاشتم؛ آن عصر ترافیک زیادی در خیابان‌ها بود و پس از چند بار تغییر در مکان قرار ملاقات، در نهایت برای میدان کوثر توافق کردیم.
به اتفاق دختردایی‌ام راهی شدیم، قرار شد نیمکت روبروی مزار شهید گمنام همدیگر را ببینیم.

گمنامِ بالاشهر


قبلاً شنیده بودم شهید گمنام در این محل دفن شده اما برای اولین بار مشرف به زیارت این شهید والا مقام می‌شدم.
اولین کاری که کردم با تمام استرسی که داشتم به شهید سلام  کردم و گفتم ای شهید گمنام من با تمام وجودم خدا را شاکرم که یک تصادف باعث شد بیام مرقد شما؛ فاتحه‌ای خواندیم و التماس دعا گفتم و بعد رفتیم برای صحبت با شاکی.
آنقدر استرس داشتم که صحبت کردن با شاکی را به دختر دایی سپردم که در نهایت از برکت شهید گمنام چند میلیون تومان از شاکی رضایت گرفتیم و به ازای مبلغ خسارت هم قرار شد صبح روز بعد چک را تحویل شاکی بدهم.

گمنامِ بالاشهر

صبح باید پسرم را به مدرسه می‌رساندم، با شاکی تماس گرفتم که چک را کجا تحویل بدهم؟ وقتی گفت میدان کوثر، خیلی خوشحال شدم چون دوباره می‌توانستم به زیارت شهید بروم.
رفتم و چک را تحویل دادم و کلی با شهید درددل کردم و از همان روز تصمیم گرفتم هر روز که پسرم را مدرسه می‌برم، پس از آن به زیارت شهید مشرف بشوم.

گمنامِ بالاشهر

تقریباً سه ماه هر صبح ساعت ۸ بلا استثنا به زیارت قبر شهید می‌رفتم و خوشحال‌تر از روز قبل بودم چون یک حسی در وجودم می‌گفت دست از دامن شهید بر ندارم و واقعا"هم برنداشتم.

گمنامِ بالاشهر


یک شب در حالتی بین خواب و بیداری دیدم سر قبر شهید نشستم و درددل می‌کنم که ناگهان شهید با لباس نظامی و خیلی خوش سیما و کم سن وسال بالای قبر ایستاده و مرا نگاه می‌کند؛ خیلی حس خوبی بود دیدن شهید، واقعا"نمی‌توانم وصف کنم؛ فقط می‌دانم توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار و شهدا انسان‌ها را به اوج معنویت می‌رساند؛ همان طور که این شهید عزیز کلی رزق معنوی به من داد؛ از جمله چله زیارت عاشورا، چله حدیث کساء، توفیق خواندن نماز شب و اهمیت دادن به نماز اول وقت و هر جمعه دعای لذت‌بخش ندبه در جوار تربت پاکش.

گمنامِ بالاشهر


در آخر باید بگویم ما به نوعی مدیون خون شهدای والا مقام هستیم ان شاءالله شفاعت‌شان در قیامت شامل حالمان شود.

کد خبر 1761606

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha